۱۳۹۱ آبان ۱۵, دوشنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (15)

امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)  (6 اسفند 1306)
تحلیلی از 
شین میم شین

هوشنگ ابتهاج
(هوشنگ ابتهاج: سیاه مشق بهمن 1353.)
از لب پیمانه ـ گر سر می رود ـ  لب بر مگیر
مرد را از جان گذشتن، به ز پیمان گشتن است   

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        اگر به بهای مرگ هم تمام شود، از پیمانه لب برندار!

·        چرا؟

·        برای اینکه برای مرد، مردن بهتر از پیمان شکستن است.

1
·        منظور هوشنگ ابتهاج از مفهوم «پیمان با پیمانه» ماهیتا همان منظور سعدی و حافظ است، البته در پله ای دیگر و متعالی تر.
·        هوشنگ ابتهاج سرباز جان بر کف سنگرهای پرولتری است.
·        مفهوم «پیمان با پیمانه» ـ بلحاظ فرم ـ همان مفهومی است که سعدی و حافظ به مثابه ایدئولوگ های نظام بنده داری و فئودالی سرهم بندی کرده اند و به خدمت گرفته اند.
·        هوشنگ ابتهاج اما همین فرم و قالب را با محتوای طبقاتی دیگری پر می کند.
·        پیمان با پیمانه بزعم سایه عبارت است از پیمان با توده های مولد و زحمتکش، پیمان با حزب توده ها، پیمان با امر رهائی ملی و اجتماعی.

2
·        حالا به روشنی می بینیم که در دیالک تیک فرم و محتوا، فرم واحدی (مفهوم پیمان با پیمانه) با دو محتوای بکلی متفاوت و یا حتی متضاد پر می شود.
·        فرمی که با محتوای قرون وسطائی در خدمت تحکیم منافع طبقه حاکمه ارتجاعی بود، در قاموس سایه و سیاوش در خدمت پیشرفت اجتماعی است.
·        فرمی که در شعر قرون وسطی بر ضد منافع استراتژیک توده های مولد و زحمتکش بود، در شعر سایه و سیاوش در خدمت آنها و بر ضد منافع طبقات انگل و استثمارگر است.

3
·        در دیالک تیک فرم و محتوا اما علیرغم اینکه نقش تعیین کننده از آن محتوا ست، فرم هیچ واره و هیچکاره نیست.
·        لطمات معرفتی ـ نظری ناشی از فرم شعر سایه و امثالهم، در کاربست ابتکاری همین مفاهیم قرون وسطائی با محتوای مدرن است.
·        همراه با این فرم و مفهوم، معیارهای ارزشی فئودالی وارد فرهنگ پرولتری مدرن می شوند:
·        بدین طریق، ارزشمندی انسان ها به میزان پای بندی آنها به پیمان با پیمانه تعیین می شود:
·        هرکس تا آخرین دم حیات، «نه» بگوید و از جان شیرین بگذرد، ایدئال و قهرمان و خادم تلقی می شود و هر کس زیر شکنجه و پای چوبه دار، جا بزند، پیمان شکن و نتیجتا ضد قهرمان و خائن تلقی می شود.

4
·        اکنون با همین متراژ و معیار فئودالی ـ قرون وسطائی در دست، به مقایسه ای دست بزنیم:
·        خیلی از دکترها و مهندس ها زندگی عادی داشته اند و به دنبال لذت مادی و معنوی از زندگی بوده اند.
·        یکی از این دکترها و مهندسین داربست طبقاتی خود را ترک می کند و به خدمت گردان پیکار طبقاتی توده های مولد و زحمتکش در می آید.
·        به جای برخورداری از لذات زندگی، مجبور به تحمل زجر و شکنجه و زندان و تبعید و خفت و خواری می شود.
·        طبقات حاکمه توپخانه تحقیر و توهین و تخریب مادی و معنوی خود را به رویش می گشایند:
·        دکتر و مهندس بخت برگشته از طبقه انگل گریخته به مثابه بی وطن، خائن، جاسوس، نوکر اجنبی، وطن فروش و غیره در بلندترین مناره های جامعه و جهان لجن مال می شود.
·        در حالی که دکترها و مهندسین دیگر به خوشی و خرمی روزگار می گذرانند.

·        تا اینجا هنوز مسئله ای نیست.

5
·        تا اینکه بالاخره در ایام کهولت برای تداوم پیکار طبقاتی دوباره وارد کشور می شود و پس از چندی دستگیر می گردد و تحت شکنجه جسمی و روحی به زانو در می آید.
·        چه بسا حتی در مناره های بلند جامعه و جهان (رسانه ها، روزنامه ها و غیره) ظاهر می شود و به خیانات عظیم خویش اقرار می کند:
·        به جاسوسی، اجنبی پرستی، خودفروشی، وطن فروشی، خیانت به منافع ملی و غیره.

·        اکنون همان همرزم سابق، نه تنها از سوی طبقات حاکمه مورد تحقیر و توهین و تخریب قرار می گیرد، بلکه همه همرزمان سابقش به طرد او از صفوف خویش مبادرت می ورزند، تنهایش می گذارند و پس از فروکش غرش توپخانه مخرب دشمن طبقاتی، به توپ انتقاد و تخریب مادام العمر می بندند، به «شکستن پیمان با پیمانه» متهم می کنند، «مردیتش» را زیر علامت سؤال می برند و رسوا و بی آبرویش می سازند.

·        این کردوکار اما به چه معنی است؟

الف
·        این بدان معنی است که اعضای حزب و سازمان و گروهی همه پل ها را پشت سر خویشتن خویش خراب می کنند.

ب
·        این به معنی پیروی از شعار متافیزیکی موسوم به «یا همه چیز و یا هیچ چیز» است.
·        یا باید برای وفاداری به «پیمان با پیمانه» از جان گذشت و به اصطلاح خردستیزان رنگارنگ، جاودانه شد و یا به دلیل «پیمانشکنی» کذائی مطرود و رسوا گشت و از بارگاه خلق رانده شد.

ت
·        این طرز تفکر و عمل در تحلیل نهائی به معنی خودستیزی است.
·        این به معنی ریختن آب ها به آسیاب دشمن طبقاتی است.
·        این به معنی تخریب خویشتن خویش به بهانه مطلق کردن معیاری فئودالی ـ قرون وسطائی است:
·        «مرد آن است که از جان بگذرد تا از سر پیمان! »

پ
·        این به معنی پیروی از نیهلیسم است.
·        این به معنی تحقیر زندگی و ستایش از مرگ است.
·        این همان رسم و روال فکری فاشیسم است که ناظم حکمت در منظومه موسوم به «تارانتابابو» به تیغ تیز انتقاد می سپارد.
 یاد خروشانش به یاد باد!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر