ورنر روگه مر (1941)
نویسنده، مؤلف و فیلسوف آلمانی
آثار:
روانکاوی روزنامه بیلد (1968)
آنتروپولوژی فلسفی و بحران دوران (1979)
تکنیک جدید (1985)
ژاندارم مریض جهانی (1986)
اقتصادهای عاری از فساد؟ (1996)
سوئیس مرکز جنایات اقتصادی بین المللی (1999)
فقیر و غنی (2004)
مشاور (2004)
بانکدار (2006)
خصوصی سازی در آلمان (2008)
هجوم ملخ ها به عرصه همگانی (2011)
(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور
بخش چهارم
خطاهای دیروز ـ دورنماهای فردا
آثار:
روانکاوی روزنامه بیلد (1968)
آنتروپولوژی فلسفی و بحران دوران (1979)
تکنیک جدید (1985)
ژاندارم مریض جهانی (1986)
اقتصادهای عاری از فساد؟ (1996)
سوئیس مرکز جنایات اقتصادی بین المللی (1999)
فقیر و غنی (2004)
مشاور (2004)
بانکدار (2006)
خصوصی سازی در آلمان (2008)
هجوم ملخ ها به عرصه همگانی (2011)
(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور
بخش چهارم
خطاهای دیروز ـ دورنماهای فردا
• وقتی که در سال 1978، حزب کمونیست آلمان در برنامه خویش بر آن شد که «کارگران و دیگر زحمتکشان را به منافع طبقاتی خویش آگاه سازد و آگاهی آنان را نسبت به تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقاتی زحمتکشان و منافع قدرت و سود سرمایه بزرگ ژرفا بخشد»، وفاداری خود را نسبت به معارفی نشان داد، که مارکس و انگلس و لنین راجع به اهمیت درک تئوریکی تاریخ برای پراتیک انقلابی بدست آورده بودند.
• آیا حزب کمونیست آلمان در عمل بیست ساله خود، تا زمان تلاشی جوامع سوسیالیستی، از عهده انجام وظایف برنامه ای خود برآمده است؟
• آیا حزب کمونیست آلمان در اکسیون های سیاسی مبارزه طبقاتی، به توسعه شعور طبقاتی پرولتاریا و به پی ریزی شالوده تئوریکی مطمئنی برای آن ـ حداقل در حد توان نیروهائی که در اختیار داشته ـ نایل آمده است؟
• نظری به پس، به بیست و پنج سال گذشته و نظری به پیش، بر کار آینده باید به این پرسش پاسخ دهد.
• مسئله باید بطور تمایز یافته طرح و حل شود.
• نگاهی به برنامه مصوبه 1978 حزب می اندازیم.
• در سال 1978 میلادی، پس از سال های ممنوعیت، ده سال از تأسیس حزب کمونیست نوبنیاد آلمان می گذرد.
• این ده سال (1968 ـ 1978) دوره ای سرشار از تکان های سیاسی بوده است، که بحران نظام امپریالیستی معاصر و شکل یابی مجدد آن را در آخرین 25 سال قرن بیستم همراهی کرده است:
1
• سیاست «عقب نشانی» اتحاد جماهیر شوروی و تهدید آن با اتکاء به برتری نظامی ـ هسته ای ناکام مانده است.
2
• مرحله «نفوذ نرمآهنگ» که در آلمان فدرال با دوره ویلی برانت و با به اصطلاح «سیاست تشنج زدائی» آغاز شده بود، هدفش این بود که وابستگی اقتصادی جوامع سوسیالیستی به کشورهای سرمایه داری را برای تعمیق تضادهای داخلی آنها مورد استفاده قرار دهد و آن تضادها را به نیروی منفجره ضد انقلابی توسعه بخشد.
3
• ایدئولوژی «سوسیالیسم با سیمای انسانی» و «کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا» و امثالهم چیزی جز دسیسه های استراتژیک براندازی دولت های اردوگاه سوسیالیستی نبوده اند.
4
• حزب کمونیست جوان آلمان، در کشمکش های اجتماعی این سال ها توانسته بود با شرکت در جبهه فراگیر ضد امپریالیستی نیروهای صلح طلب، که پایگاه توده ای پهناوری داشت، جائی برای خود باز کند.
• اما این دستاورد، اغلب و بیشتر به بهای چشم پوشی بر اجرای طرح های برنامه ای خویش و به نفع جبهه فراگیر تمام شده است.
• حزب و بویژه آلمان دموکراتیک که در آن سال ها قبل از همه، برای برسمیت شناسی خود در عرصه بین المللی مبارزه می کرد، چه بسا به خطر «سیاست جدید غرب در رابطه با شرق» کم بها داده بود.
5
• در این اوضاع و احوال، که میدان عمل سیاسی حزب کمونیست آلمان، به دلیل شرایط خارجی تنگ شده بود، کار تئوریکی بمثابه یک عنصر مهم در ثبات و استحکام درونی حزب و تأثیرگذاری برونی آن نمودار می گردد.
• کمتر حزب کمونیستی در جهان سرمایه داری یافت می شود که با وسایل و امکانات اندکی از عهده انجام اینهمه بررسی علمی و انتشار آن برآید.
• بررسی ها، آثار و جلسات کار در «انستیتوی مطالعات و پژوهش های مارکسیستی» ، انتشار «دفاتر مارکسیستی» ، کتب و مقالات مؤلفین کمونیست دوست در «مطالعاتی پیرامون دیالک تیک» (انتشارات پاول روگن اشتاین) و غیره نشاندهنده وسعت عمل علمی ـ فرهنگی و نفوذ تئوری مارکسیستی به خارج از محافل کمونیستی کوچک اند.
• سلسله طویلی از بررسی های علمی بر کار حزب کمونیست آلمان در زمینه تئوری دلالت دارد که کتب سال و گزارشات اطلاعاتی مربوطه را می توان به شرح زیر برشمرد:
1
• راجع به طبقه کارگر در محل کار2
• راجع به تحولات به عمل آمده در جنبش کارگری3
• راجع به نوع بحران سال های 804
• راجع به شیوه زندگی کارگران مزدبگیر5
• راجع به تئوری مارکسیستی شخصیت6
• راجع به انقلاب فرانسه7
• کتاب مهمی بمناسبت صدمین سالگرد درگذشت مارکس
• از سی جلد «مطالعاتی پیرامون دیالک تیک» می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1
• راجع به گرامشی 2
• راجع به فلسفه به نیت جهانوندی3
• راجع به سوسیالیسم علمی 4
• فلسفه بمثابه دفاع از تمامت عقل5
• برسی های ورنر روگه مر راجع به آنتروپولوژی فلسفی
6
• بررسی های هانس برت روی فرز راجع به فلسفه صلح.
• آثار علمی مارکسیست های آلمان فدرال بیشمار و مهم بوده اند.
• این بخش مثبت بیلان کار حزب کمونیست آلمان است.
• در مقابل این بخش مثبت، این واقعیت امر قرار دارد، که بخش ناچیزی از حاصل کار تئوریکی که سازمان حزبی در دستور کار خود قرار داده بود، جامه عمل سیاسی می پوشد.
• در مقابل فشار ناشی از شرایط حاکم و دشواری های عملی، کوتاه آمدن هائی صورت می گیرد، ضمن اینکه در فعالیت پراگماتیکی (عمل متناسب با موارد مشخص)، تلاش های فوق العاده به خرج داده می شود.
• در نتیجه، کیفیت کار در عرصه جهان بینی و پژوهش علمی، بطور کامل مورد استفاده قرار نمی گیرد و حاصلخیزی تئوریکی هر چه بیشتر از کار حزبی سیاسی ـ عملی روزمره فاصله می گیرد.
• مبارزه بخاطر صلح، وقت و انرژی زیادی را به خود اختصاص می دهد و لذا حزب در عرصه های دیگر، با کمبود نیرو مواجه می شود و در مواردی نیز به دنباله روی از جنبش های دموکراتیک کشیده می شود.
• از آن جمله اند، برای مثال سیاست حزب در زمینه مسائل محیط زیست و تا حدودی نیز در زمینه مسئله زنان.
• اگرچه حزب کمونیست آلمان، بمثابه اولین حزب، فعالیت های عملی در جهت حفاظت از محیط زیست را توسعه می دهد و به عنوان اولین حزب برنامه حفاظت از محیط زیست را تدوین می کند، اما در استراتژی های مبارزاتی ـ طبقاتی که علیه تخریب محیط زیست توسعه داده می شود، مبارزه در راه حفاظت از شالوده های حیاتی طبیعی را عمدتا به عهده سبزها می گذارد.
• حزب کمونیست آلمان، پیشاهنگ مبارزه در راه منافع زنان زحمتکش بوده و از همان آغاز تشکیل خویش، مسئله زنان را بطور روشن و آشکار با مسئله طبقاتی پیوند داده، اما علیرغم آن، در رابطه با خودویژگی چشمگیر مسئله زن و مرد، تکانه های لازم برای سیاست حزب، از سوی فعالیت جنبش فمینیستی زنان می آید.
• بطور کلی می توان گفت که حزب با تمرکز ضرور بر نقش تعیین کننده طبقه کارگر، در مبارزه بخاطر پیشرفت اجتماعی، نخست به اهمیت نوین جنبش های اجتماعی به اصطلاح نو و جذابیت ایدئولوژیکی آنها برای بخشی از کمونیست ها کم بها می دهد.
• تردیدی نیست، که این بی توجهی ها سبب می شوند، که علیرغم تلاش برای تسلیح حزب در جهت مقابله با نفوذ مواضع مبتنی بر جهان بینی غیر مارکسیستی، بخشی از حزب تحت تأثیر آنها قرار می گیرد.
• این مسئله در کشمکش های درونحزبی در اواخر سال های 80 میلادی، به وضوح تمام خودنمائی می کند.
• گروه موسوم به «نوسازان» در حزب به اقدامات زیر مبادرت می ورزند:
1
• مواضع طبقاتی را ترک می گویند و به مواضع جنبش صلح می گروند.
2
• در دیالک تیک مسائل بشری و مسائل طبقاتی، برای مسائل بشری نقش تعیین کننده قائل می شوند و تمام نیروی خود را مصروف آن می سازند
3
• در ئوکولوژی (مسائل مربوط به محیط زیست) گرایشات فلسفی اگزیستانسیالیستی خودنمائی می کنند.
4
• در مسئله زنان، به فرم های غیر سیاسی رو در روئی زن و مرد می چسبند.
5
• گروه موسوم به «نوسازان» سرانجام به قهقرای رفرمیسم عریان در می غلطند.
گسست از این بخش حزب، برای کسانی که بر مواضع انقلابی حزب وفادار مانده اند، اجتناب ناپذیر می گردد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر