۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (114)


انسان
میراث خواران طرح آفرینش
جهانگیر صداقت فر
تیبوران- ۲۴ دسامبر ۲۰۱۱
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

تحلیل واره ای از گاف سنگزاد

• و وقتی‌ بدین مقوله با درنگ بیاندیشی
• انسان
• خود به راستی‌
• نماد تضاد است:

• بیگانه را به مسندی مقدس
• در غرفه ای
• به دل‌ اندر می‌‌نشاند
• به پهنه‌ی تنگِ اندیشه، اما
• پروای خویش و حریفش نیست.

• انسان نماد تضاد است:

• هوشمندانه،
• در تلاشِ بهی‌،
• ز خرسنگ خاره و پولاد و شیشه و خاک
• مدنیّت را
• شکوهِ شکفتن می ‌‌آرد ارمغان برای خلایق،
• با انفجار کینه‌ ای مزمن، اما
• بشریت را خانمان بر می‌‌اندازد از بیخ.

• انسان نماد تضاد است:

• به اعجاز اکسیر علم
• جان می ‌‌دمد دوباره به مردارِ مرگ،
• در غایتِ حمق، اما
• به خون و خاک در می ‌‌افکند همگونِ بالنده‌ی خود را در جهنمِ جنگی بی‌ سرانجام.

• و وقتی‌ بدین مدعا،
• باری،
• به چشمِ تاًمل در بنگری،
• اعتقاد،
• [ یعنی‌ که نابخردانه اعتمادی به نظامی بخشاینده،
• که به تلبیسِ توبه و تزویرِ نذر
• و یا به رشوتِ پرمایه‌ ای از نمازِ نمایش،
• امیدِ تجربه ‌ی رستگاری را به ضریحِ بقعه‌ی زرینه‌ اش دخیل توان بست!]

• خود نمادینِ شگرف‌ ترین تضاد سرشته در نهادِ آدمی‌ است.

*****
• جلّ الخالق !

• ما،
• فوج فوجِ اشرفانِ آفرینه‌ های جهان،
• میراث خورانِ تناقضِ خلقت ایم مگر:

• خوب و بد:
• انسان و دد ؛
• دو همآوردِ نامتقارب
• در یکی‌ تنگِ تنگستانی روئینه کالبد.


میم

• شعر تأمل انگیز و بحث انگیزی است.

• انسان را شاعر نماد تضاد تلقی می کنند.

• من معنی نماد را دقیقا نمی دانم.
• نماد شاید به معنی مظهر و یا فرم نمودین باشد.

هستی از ذره تا کهکشان،
اصولا، جولانگاه وحدت اضداد است، جولانگاه دیالک تیک، به قول شاعر نماد تضاد است.

• شاعر در بسیاری از نقطه نظرهای شان روی هم رفته حق دارند:
• انسان دیالک تیکی از طبیعت و جامعه است.

• دیالک تیک طبیعت در هیئت انسان مادیت می یابد و مرئی می شود، دیالک تیک جامعه هم که جزئی از طبیعت است، به همین سان.
• انسان دیالک تیکی از طبیعت اول و طبیعت دوم است، دیالک تیکی از طبیعی و اجتماعی است.

• این شعر احتمالا در تارنمای دایرة المعارف روشنگری، مصراع به مصراع تحلیل خواهد شد.

• انسان در جامعه اما به طبقات اجتماعی تقسیم می شود و بنا بر وابستگی طبقاتی اش، خودویژگی های فردی، ملی، اجتماعی و طبقاتی خاصی کسب می کند.
• این خودویژگی ها مادر زادی و جبلی نیستند، اجتماعی و اکتسابی اند، می آیند، ولی رفتنی اند.
• این خودویژگی ها تاریخی اند.

• اینکه انسان مدنیتی را پی می ریزد و ضمنا در رویاروئی های طبقاتی ـ اجتماعی خون همنوعانش را می نوشد، خود حاکی از تضادمندی مدنیت مورد نظر شاعر است.

• مدنیت نیز خود نماد تضاد است.

• مدنیت باید توسعه یابد و این توسعه ضرور با منافع طبقه ای در تضاد قرار می گیرد و خون ریزی نه از ذات کذائی انسان، بلکه از تضادهای عینی جامعه (به قول شاعر محترم مدنیت) نشئت می گیرد.

• تعاریف شاعر در باره برخی مفاهیم از قبیل اعتقاد و غیره نیز دقیق نیستند.

• اعتقاد حتما نباید منفی و زیانبار باشد، اعتماد به همنوع هم به همین سان.

• مراجع اعتقاد و اعتماد هم بسان معتقدین و معتمدین دستخوش تغییرند و مجبور به رقصیدن به ساز ضرورت های عینی اند.

• اینکه قتل عام زنجیره ای راه می افتد، نشاندهنده بحران در تار و پود جامعه است.

• رو یا روئی های طبقاتی همیشه خشن و خونین بوده اند.
• می توانست هم طور دیگر باشد:
• جای جلاد و قربانی عوض شود.
عمر شاعر دراز باد

پایان
ویرایش طنز از تارنمای دیارة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر