۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو نوع از لیبرالیسم (11)

سوفوکلس (496 ـ 405 ق. م.)
شاعر کلاسیک یونان
همراه با ایشیلوس و اویری پیدس مهمترین شعرای تراژدی نویس یونان محسوب می شود.
آثار او (بویژه آنتیگونه و یا دختر اودیپوس) را کماکان در تئاترهای جهان نمایش می دهد.

دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور


6
فراموش کردن تضاد آزادی ها و علم کردن مسائل پسیکولوژیکی و آنتروپولوژیکی


• شاخص وضع تاریخی مشخص که در آن، کنش سیاسی صورت می گیرد، اغلب تضاد آزادی ها و حقوق است.
• مثال بارز در این زمینه را هگل در باره تراژدی یونان خاطر نشان می شود.

آنتی گونه و کرئون
آنتی گونه یکی از کاراکترهای میتولوژی یونان
دختر اودیپوس و لوکاسته است.
نویسنده تراژدی سوفوکلس نام داشت.
تراژدی برای اولین بار در سال 442 قبل از میلاد اجرا شده است.

• تضاد آنتی گونه و کرئون رویاروئی شدید دو «قدرت عرفی ـ اخلاقی» است:
• آنتی گونه «عشق به خانواده» و وابستگی به احساسات و عواطف و پیوندهای قوم و خویشی را نمایندگی می کند.

کرئون (پادشاه تبن)
یکی از کاراکترهای میتولوژی یونان
پسر منیوکوس
برادر لوکاسته
عمو (دائی) آنتی گونه

• کرئون «قانون در دولت» و عینیت هنجارهای حقوقی را تجسم می بخشد.

• تحت شرایط عادی هر دو قدرت یاد شده در وحدت انطباق آمیز بسر می برند و مشکلی با هم ندارند.

• ولی شرایط تضادمندی می تواند پدید آید و آنها را به انتخاب دردناکی و چه بسا تراژیکی (مصیبت باری) وادار سازد.

• «کرئون پادشاه خودکامه ای نیست، بلکه قدرت عرفی ـ اخلاقی است.»
• از این رو، آنتی گونه ـ اثر سوفوکلس ـ «مثال مطلقی برای تراژدی» است.
• (آثار هگل، جلد 17، ص 133)

مارکوس لونیوس بروتوس (85 ـ 42 ق. م.)
اشراف زاده ای که در جوانی با پخمه نمائی از تعقیب نجات یافت و پس از قتل سزار یکی از سیاستمداران جمهوری روم گشت.

• تراژدی، مدل و نوع ادبی مناسبی است برای درک تضادهای بزرگ.

سزار امپراطور خودکامه روم باستان

• درست به همین دلیل که هگل تضاد آزادی ها را همیشه در مد نظر داشته، اعلام می کند که سزار تجسم عام بوده و بدون مشکل خاصی بروتوس ـ قاتل سزار ـ را بمثابه «شریف ترین فرد» برسمیت می شناسد:
• «شریف ترین مردان روم» به توهمی روی می آورند که گویا با حذف فرد واحدی می توان به نجات آزادی مبتنی جمهوری دست یافت، آزادی ئی که از دیرباز ابزار یکی از اقشار نسبتا ممتاز بوده و اکنون (تحت حکومت سزار. مترجم) به «فرمالیسم توخالی» بدل شده است.
• (هگل، فلسفه تاریخ، ص 712)

• تضاد آشکار با سنت لبرالی اکنون وضوح خاصی کسب می کند.

مونتسکیو (1689 ـ 1751)
رئیس مجلس فرانسه
«روح القوانین» (1748)
به اولین مرحله روشنگری فرانسه تعلق دارد

• مونتسکیو ـ درست بر عکس هگل ـ درباره ریشلیو به داوری می نشیند:
• «این مرد در کله اش استبداد بوده، اگر در قلبش نبوده باشد!»

لودویگ چهاردهم (1638 ـ 1715)
پادشاه فرانسه و نوارا
پادشاه آفتاب
نماینده کلاسیک استبداد

• کنستانت نیز همانند مونتسکیو استدلال می کند.
• او در داوری راجع به لودویگ چهاردهم می گوید که او «اوتوریته پارلمان ها، روحانیت و همه سازمان های میانه را تار و مار کرده است.»

• منظور او از سازمان های میانه که مورد مدافعه قرار می دهد، بیشک سندیکاها و اتحادیه ها نیستند که از طرف سنت لیبرالی به مثابه عناصر مزاحم و ابزار غلبه بر آزادی عقد قراردادها و آزادی حرکت جامعه بورژوائی تلقی می شوند.
• بلکه مراکز مختلف قدرت اشراف فئودال و مالکیت فئودالی و بورژوائی است.

• موضعگیری مونتسکیو و کنستانت از طرف مادام دو استل نیز اتخاذ می شود.
• او ادعا می کند که ریشلیو و سلطنت مطلقه بطرز ناعادلانه ای آزادی ئی را که فرانسه قدیم داشته، تار و مار کرده اند.

• پس از الغای نظام ارباب ـ رعیتی همه چیز به تضاد میان آزادی و استبداد تنزل می یابد.

• مونتسکیو راجع به روم باستان از رویاروئی شدید میان حزب سنا (سولا و بروتوس) و حزب مردم (ماریوس و سزار) سخن می گوید:

• از سوئی «حزب آزادی» و از سوی دیگر «حمله توده های خشمگین و کور»
• (لوسوردو، 2000، فصل 5، ص 4)

الکسیس توکه ویل (1805 ـ 1859)
روزنامه نگار، مورخ، سیاستمدار فرانسوی
مؤسس علوم اجتماعی قیاسی
آثار:
دموکراسی در امریکا (1835)
رژیم دیم و انقلاب (1856)
ذلت فقر (راجع به پاوپریسم) (2007)
پارادوکس توکه ویل:
ضمن محو بی عدالتی های اجتماعی، حساس تر کردن مردم به بقایای نابرابری ها

• توکه ویل نیز تضاد میان مدت زمان کار و شیوه های عمل در کارخانه و اجاره مسکن را به مثابه رویاروئی شدید میان روحیه استبدادی قاعده مندی گرا و مدافعه از آزادی قلمداد می کند.

• هیچکدام از حضرات نه به شرایط مادی زندگی توده های مردم در روم باستان، رعایا در رژیم قدیم (آنشی) و پرولتاریای مدرن اشاره می کند و نه به مناسبات قدرت ـ حاکمیت ـ سرکوب در جامعه بورژوائی میان طبقات حاکم و محکوم.

کارل پوپر (1902 ـ 1994)
فیلسوف اطریشی ـ انگلیسی
در پیوند با محفل وین (اشلیک، کارناپ و نویرات)
مبلغ تئوری «جامعه باز»

• اکنون با توجه به این شیوه برخورد دیرآشنا، می توان به درک فلسفه تاریخ مورد نظر کارل پوپر و طرفدارانش پی برد:
• تمامت تاریخ جهان به تضاد میان دوستان و دشمنان جامعه باز تقلیل داده می شود.

• شاخص این نظریه ـ گذشته از مانیگرائی ـ انحراف پسیکولوژیکی و آنتروپولوژیکی است.

• سوبژکت های سیاسی ـ اجتماعی مشخص با مطالبات خود در رابطه با آزادی و حقوق معین به مثابه دشمنان جامعه باز تلقی نمی شوند، بلکه افراد و یا توده هائی از افراد دشمن جامعه باز قلمداد می شوند که دارای تمایلات ناسازگارند و بلحاظ عالم درون، استبدادی و خودکامه اند.

• مونتسکیو هم ریشلیو را به همین طرز توصیف می کند.

• توکه ویل
نیز کسانی را که با زیر پا نهادن «امر مقدس» آزادی، خواهان مطالبات مادی برای زحمتکشانند به همین سان توصیف می کند:

• «کسی که خواهان آزادی چیز دیگری باشد، برای نوکری خلق شده است.»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 217)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر