۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

قصه گوئی به نام جینا روک پاکو

جینا روک پاکو
برگردان میم حجری
پیشکش به ارسطو

• جینا روک پاکو با سه گربه در کوهی مسکن دارد.
• تصمیم داشت که مربی حیوانات شود.

• از این رو ـ قبل از همه ـ با تربیت سگی شروع به کار کرد.

• سگ ـ اما ـ حاضر نشد که به ساز جینا برقصد و به فرمان او، روی دو پای عقبی اش بایستد.

• جینا
فهمید که مربی حیوانات شدن کار آسانی نیست.
• اما آرزوی دیدن رقص شیران و شنیدن بانگ شیپور اسبان از سرش بیرون نرفت.

• از این رو بود که جینا قصه گویی پیشه کرد.

• قصه گویی شباهت غریبی به جادوگری دارد.

• در قصه ها درخت ها به راه می افتند و به گردش می روند و فیل ها مثل بادکنک ها به پرواز در می آیند.


اکنون، هر شب، وقتی که همه در خواب اند، جینا پشت میز تحریرش می نشیند و به قصه تازه ای می اندیشد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر