۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

از سمیوتیک ماتریالیسی تا ماتریالیسم سمیوتیکی ـ بخش چهارم

فردیناند د ساسور (1857 ـ 1913)
زبانشناس سوئیسی
از مؤسسان استروکتورالیسم و سمیوتیک
آثار:
مسائل اساسی زبانشناسی عمومی
زبانشناسی و سمیولوژی
زبانشناسی (علم زبان)

از مارکس و انگلس و فردیناندو ساسور تا کلود لوی اشتراوس
مارکوس دیک
برگردان شین میم شین


بخش چهارم

• خدمت علمی لوی اشتراوس عبارت از این است که او شناخت مدرنیته را، یعنی «زبانشناسی استروکتورالیستی را» بر پدیده های اجتماعی از هر نوع منتقل می کند:
• این شناخت را که معنی هرچیز هرگز از خود آن و بوسیله خود آن تشکیل نمی یابد، بلکه فقط از آن رو ست که آن معنی با (کلیه) دیگر معانی در تضاد (اوپوزیسیون منطقی) و یا در پیوند قرار می گیرد.
• معنا عبارت است از تأثیر ناشی از روابط متقابل حاملین بیشمار اطلاعات.
• معنا عبارت است از ارزش هر واژه، اوبژکت، حادثه و تصویر که این معنای خود را تنها نسبت به دیگر حاملین اطلاعات همان سیستم معنوی دارد.
• هر چیز معنای خود را به همان میزان دارد که آن بطور متمایز و یا مثبت در مقابل کلیه حاملین اطلاعات (علائم) که در چارچوب سیستم وجود دارند، قرار می گیرد و جزئی از ترکیب محسوب می شود.

• تفاوت بنیادی میان علوم طبیعی و علوم انسانی در این نیست که فقط علوم طبیعی قادر به انجام آزمایشاتی اند که در جاها و زمان های دیگر می توانند به همان سان تکرارشان کنند.
• چون علوم انسانی نیز از عهده چنین کاری می توانند برآیند.
• اگر هم همه علوم انسانی نتوانند، حداقل علومی (از قبیل زبانشناسی و اندکی نیز اتنولوژی) که قادر باشند در ورای علائم و خوویژگی مکانی هر سیستم تعداد قلیلی از عناصر تکرار شونده در تعداد کثیری از سیستم ها را در نظر گیرند، از عهده آن بر می آیند.
• اغلب ـ هر جا که انتقال معارف زبانشناسی به عرصه مسئله گذاری های اتنولوژیکی و سوسیولوژیکی از سوی لوی اشتراوس در میان است ـ به خدمات او ارج نهاده می شود.
• آنچه بکلی از دیده ها پنهان نگه داشته می شود، این حقیقت امر است که لوی اشتراوس از سال 1950 به بعد، روی مسئله ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی روبنا کار کرده، به اثبات صحت آن پرداخته و توسعه اش داده است.

• او اثر خود تحت عنوان «تفکر وحشی» را ـ قبل از همه ـ به بررسی مسئله «ایدئولوژی و روبنا اختصاص داده است
• او در همان اثر خود می نویسد:
• « ما به هیچوجه مدعی این نیستیم که تحولات ایدئولوژیکی علت تحولات اجتماعی اند.
• بلکه درست برعکس.
• تصوراتی که انسان ها راجع به روابط طبیعت و فرهنگ به مخیله خویش خطور می دهند، فونکسیونی است که نحوه و نوع تغییر روابط اجتماعی آنها را تشکیل می دهد.»

• در حالیکه مارکسیسم مدرسی اغلب به توضیح نحوه نشئت بیواسطه ایدئولوژی هر جامعه از پراتیک مادی می پردازد، لوی اشتراوس این مسئله را مطرح می سازد که کدامین روندهای معرفتی میانجیگری انعکاس معنوی واقعیات امور زیربنا را امکان پذیر می سازند.

• زیرا معلوم است که «زیربنا تنها زمانی اثر می گذارد که اندیشیده شود (به قول انگلس از کله انسانی بگذرد. مترجم) و در لحظه ای که اندیشیده می شود، در فرم معینی آورده شده باشد که حاوی عنصر مکلف ساز است.»

• (مفهوم «پراتیک مادی» در حکم دوست مان «در حالیکه مارکسیسم مدرسی اغلب به توضیح نحوه نشئت بیواسطه ایدئولوژی هر جامعه از پراتیک مادی می پردازد»، ظاهرا همان دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است که علیرغم حضور انسان مولد در قلب نیروهای مولده، مستقل از خواست و میل و اراده انسانی، یعنی بطور اوبژکتیف و یا عینی عمل می کند.
• در خود نیروهای مولده، دیالک تیک انسان مولد و طبیعت خارجی تشکیل می شود و طبیعت چیزی خمیرگونه نیست که انسان به میل خویش تغییر دهد، بلکه حاوی قانونمندی های آهنین خویش است و انسان فقط به میران شناخت این قانونمندی های عینی قادر به تغییر فرم چیزهای مادی و یا طبیعت است. مترجم)

لوی اشتراوس از همین جا استروکتورالیسم عمومی خود را توسعه می دهد و بدین طریق، جویبار استروکتورالیسم زبانشناسانه را به شط خروشان ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی هدایت می کند و ضمنا ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی را تکمیل می کند و غنا می بخشد.

لوی اشتراوس نحوه تبدیل حقایق امور مادی از سوی روح بشری به ایده ها را، یعنی به روبنا را توضیح می دهد و اضافه می کند که این روند تبدیل حقایق امور مادی به ایده و روبنا روندی دیالک تیکی است.

• اگر ـ آن سان که از زمان فردیناند د ساسور در زبانشناسی مدرن اعلام شده ـ تفکر ما ماهیتا بوسیله زبان مشروط می شود، پس باید تبدیل حقایق امور به ایده ها ـ آن سان که مارکسیسم اعلام می کند ـ در روح انسانی به راه افتد، به راهی که زبانشناسی توصیف می کند.

روبنا در انطباق دیالک تیک زبان با دیالک تیک روبنا به انعکاس زیربنا می پردازد.

• در هر دو مورد، به قول لوی اشتراوس، «واحدهای اساسی به خدمت گرفته می شوند و جفت به جفت در مقابل هم قرار داده می شوند، تا سرانجام بواسطه آنها سیستمی تشکیل گردد، سیستمی که بوسیله آن در پایان، نقش عامل ترکیبگر میان ایده و حقیقت امر ایفا می شود و حقیقت امر به علامتی (به یک حامل اطلاعات) بدل می شود.»

لوی اشتراوس به دو طریق مارکس و انگلس را با فردیناند دساسور پیوند می دهد.
• او از سوئی، خلئی را که مارکسیسم میان زیربنا و روبنا باقی نهاده، بوسیله سطح ساختاری واسطی پر می کند، سطح ساختاری واسطی که بر روی آن تبدل حقیقت امر به ایده صورت می گیرد.
• او از سوی دیگر، پیشاپیش بطلان به اصطلاح پست استروکتورالیسم (پسا ساختارگرائی) را ـ حتی قبل از پیدایش آن ـ اثبات می کند.

• حکم اصلی پست استروکتورالیسم به شرح زیر است:
• تبدیل علائم به معانی بطور خودپو صورت می گیرد.
جهان ماورای زبانی حقایق امور، لنگرگاه زبان نیست.
• در زمینه حقیقت عینی و یا بطلان عینی احکام نمی توان داوری کرد.


• به عبارت دقیقتر، در واقع خود مارکس و انگلس بطلان نقطه نظرات پست استروکتورالیسم را اثبات کرده اند:
• آندو در اثر مشترک شان تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» (1845 ـ 1846) با ایجاز و وضوح تام و تمام اعلام کرده اند که «ماسک کشی های زبانی تنها زمانی معنا کسب می کنند که بیانگر آگاهانه و یا ناآگاهانه ماسک کشی های واقعی باشند.»

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر