مارتین فونتیوس (1934)
دانشمند استه تیک آلمانی
استاد دانشگاه د رئیس مرکزپژوهشی روشنگری اروپا
متخصص آثار ولتر، روشنگری فرانسه و آلمان
مؤلف دایرة المعارف «مفاهیم بنیادی استه تیک»
• دئیسم یک جریان مذهبی ـ فلسفی در روشنگری انگلیس، فرانسه و آلمان بوده، که بمثابه پاسخی برای کشمکش های طبقاتی در قرن شانزدهم و هفدهم که زیر پرچم مذهب صورت می گرفت، ایده یک مذهب طبیعی و یا طبیعتمذهب مبتنی بر عقل و مبتنی بر جنبه های مثبت همه مذاهب را توسعه می دهد و ضمنا تعالیم مسیحیت و تاریخ آن را به تیغ انتقاد سیستماتیک می سپارد.
• تنش درونی تفکر دئیستی از تضاد ناآگاهانه میان موضع حقوقی ـ طبیعی آغازین آن و نطفه های نگرش تاریخی آن نشأت می گیرد، که دئیسم به عنوان وظیفه ای برای توضیح رابطه تاریخی مذهب طبیعی و مسیحیت برای خود تعیین کرده بود.
• تأثیر دئیسم در قرن هجدهم میلادی غول آسا بوده، اکثریت روشنگران، دئیست بوده اند.
بخش اول
نام دئیست
• نام دئیست در قرن شانزدهم، احتمالا برای نامیدن طرفداران سوسی نیاریسم و یا مکتب ضد تثلیث بکار می رفت که از (اب و ام و روح القدس) تنها اب را بمثابه خدا قبول داشتند.
• در ادبیات مدرن واژه «دئیست» را برای اولین بار چارلز بلونت (1659 ـ 1693 میلادی) در مورد خودش بکار برد.
• معانی مترادف با آن بشرح زیر بوده اند:
• «آزاد اندیش»، که به کسانی اطلاق می شد که جسارت تفکر آزاد بر ضد اوتوریته کلیسا را داشتند.
• «ناتورالیست»، که در مورد کسانی بکار می رفت، که با اعتقاد به ماوراء الطبیعه و وحی مخالف بودند.
• طرفداران مذهب طبیعی.
• منشاء تاریخی دئیسم حاکی از فرقه ای مسیحی است که علیرغم داشتن برچسب انتقاد از مذهب، دارای اعتقادات مذهبی راستین بوده و بارها در صدد تشکیل همبود مذهبی دئیستی برآمده، ولی ناکام مانده است (تولاند، ولتر، روبسپیر).
• میراث معنوی دئیسم را هگل ، در اثر خود تحت عنوان «مذهب شنلسی آلمانی قرن نوزدهم میلادی» بارآور می سازد.
• هگل در این اثر خود همه جا از مسائلی آغاز به بحث می کند که دئیست ها مطرح کرده اند.
داوید فریدریش اشتراوس (1808 ـ 1874)
نویسنده، فیلسوف و تئولوگ
• از این پیشتاریخ می توان دریافت که چرا ایده مذهب طبیعی نخست از سوی طرفداران کلیسا به خدمت گرفته می شود و چرا این ایده می تواند نبردافزاری بهتر از سلاح اسکولاستیکی ـ ارسطوئی در اختیار آنان قرار دهد.
• اندیشه وحی آغازین امکان رهائی از شر دشواری هائی را فراهم می آورد که تقویم انجیلی پس از کشف فرهنگ های متعالی آسیائی دچارش شده بود.
• زیرا کشف فرهنگ های متعالی آسیائی افق تاریخی را طویلتر از آنچه که در انجیل آمده بود، جلوه گر می سازد.
• بورژوازی در حال توسعه هرچه بیشتر جهانتصویر فئودالی را متزلزل می سازد و از حقوق طبیعی مسیحی، با حذف عناصر استوئیستی، حقوق طبیعی مدرن روشنگری را پدید می آورد، به همان میزان نیز مفهوم «مذهب طبیعی» تغییر معنی می دهد.
• بدین طریق عوامفریبی مسیحیت بی اعتبار می شود و عقل بشری حق بجانب بودن خود را آشکار می سازد و تنها آنچه که این عقل ببرکت حقیقت درونی توصیه می کند و با محتوای اخلاقی اش برای جامعه مفید واقع می شود، اکنون نام «مذهب طبیعی» به خود می گیرد.
• عدالت و خردمندی، بمثابه مطالباتی که از قانون طبیعی کلی نشأت می گیرند، نه با لعن و تکفیر آنتیکی سازگاری دارند و نه با یاوه های خردستیز کلیسائی از قبیل گناه آدم و حوا و نجات و غیره.
• محرکه های اجتماعی این روند ایدئولوژیکی واضح و روشن اند:
• تضاد میان غریزه و عقل باید با نفی طبیعت فاسد انسانی ـ که مورد ادعای مسیحیت بوده ـ حل شود و انسان به صلح با خویشتن خویش نایل آید.
• چنین مفهوم تعمیمگر مذهب به دو پیش شرط نیاز داشت:
• پیش شرط اول عبارت بود از اینکه بجای برخورد دگماتیکی به مذهب، برخورد پسیکولوژیکی اعتبار عام کسب کند و بدین طریق ایمان بمعنی یک شیوه رفتار روحی و مذهب بمثابه دینداری فهمیده شود.
• پیش شرط دوم عبارت از این بود که نطفه های هومانیستی یک میتولوژی مقایسه گر چندان رشد یافته باشند که امکان مقایسه تاریخ مذاهب فراهم آید.
• وسیعتر شدن میدان دید تاریخی ببرکت توسعه کولونیالیسم و مبلغان (میسونرهای) مذهبی به این امر کمک می کند.
• پیوند این متد پژوهش پسیکولوژیکی و تاریخی امکان درک مذهب طبیعی را بمثابه مفهوم ماهیت عام مذهب فراهم می آورد.
• با این مفهوم عام که هنوز حاوی ایمان به خدا، سجایای اخلاقی و بیمرگی بود، معیاری بدست می آید که قضاوت در باره مذهب مثبت را امکان پذیر می سازد.
مشخصه دوم دئیسم
جهانتصویر مکانیستی و سنسوئالیسم
• سنسوئالیسم (حسگرائی) جان لاک و جهانتصویر مکانیکی نیوتون برای توسعه دئیسم نقش تعیین کننده بازی می کنند.
• حسگرائی جان لاک باید تئوری شناخت پایه ای دئیسم را تشکیل دهد و
• جهانتصویر مکانیکی نیوتون باید متافیزیکی باشد که دئیسم بر روی آن بنا می شود و تحت نفوذ شدید آن قرار داشته باشد.
• (جهانتصویر کلمه مرکب جدیدی است که ما همراه با کلمات ترکیبی دیگر از قبیل انسان ـ تصویر، تاریخ ـ تصویر و غیره بکار می بریم.
• جهانتصویر ـ در زبان عامیانه ـ مترادف با جهان بینی بکار می رود.
• جهانتصویر برخلاف جهان بینی که حاکی از درک فعال ترکیبگرانه و سیستم سازانه یکپارچه از جهان است و نتایج رشته های علوم منفرد مختلف را در اختیار نقطه نظر واحدی قرار می دهد، عبارت است از ترکیبی از نتایج یک علم منفرد واحد.
• بدین سان است که از جهانتصویرهای فیزیکی، بیولوژیکی، ستاره شناسی و غیره سخن می رود که ضمنا جهانتصویرهای مورد نظر در رابطه نظامی قرار می گیرند و می توانند با یکدیگر تناقضاتی داشته باشند.
• جهانتصویر ـ بر خلاف جهان بینی ـ انعکاس فلسفی آگاهانه نیست و لذا چسبیدن به جهانتصویر صرف یکی از علوم منفرد (فیزیک، بیولوژی و غیره) یکی از گشتاورهای پوزیتیویسم است. مترجم)
• با کشف قانون جاذبه، قانونمند بودن سرتاسری کل کاینات به اثبات رسید و قابل شناسائی بودن جهان، که مورد ادعای کارتزیانیسم بود، مورد تأیید قرار گرفت و مفهوم سنتی خدا از ریشه به لرزه در افتاد.
• ایده خدا مورد انتزاع ریشه ای قرار گرفت و قبل از همه، عمدتا از تصورات انسانواره مبرا شد.
• آنچه از خدا باقی ماند، عبارت بود ازاصل اولیه غیرشخصی در فاصله زمانی و مکانی بعید، معمار جهان که مخلوقش، یعنی جهان، پس از احراز یکباره قوانین، در مدار خود به چرخش می پردازد.
• در ایده جهان بی عیب و نقص که خدا به پستو رانده می شود، توکل طبقه اجتماعی بالنده ای نهان شده است.
• وجود بدبختی ها و شرارت های خدا خواسته در جهان به عنوان وسیله آزمایش بندگان تلقی می شوند تا این خوشبینی بتواند بصورت یک راه نجات لائیک بر تضادهای واقعیت عینی غالب آید.
• مسئله اصلی تفکر دئیستی را نه رابطه خدا و جهان، بلکه بررسی انتقادی رابطه عقل و وحی تشکیل می دهد.
• این نتیجه نهائی طرح سنسوئالیستی (طرح مبتنی بر حسگرائی) مسئله بود که برای اولین بار امتحان لیاقت معرفتی انسان را بطور کلی، به درجه مسئله اساسی فلسفه ارتقا داد.
• اگر کلیه معارف ما ـ در وهله اول ـ بوسیله حواس ما حاصل می آیند، پس مناسب ترین چیزی که در باره وحی می توان گفت، این است که آن تجارب تاریخ بشری را پیشگوئی کرده است.
• دئیسم از این آشتی دادن عقل با وحی توسط جان لاک، اهرم متدئولوژیکی تعیین کننده ای را بدست می آورد.
• اما همین آشتی میان عقل و وحی، پطر آنت را در انگلستان به نفی وحی و به آته ئیسم سوق داده بود.
مشخصه سوم دئیسم
ایده مسیحیت آغازین و شناخت تاریخی
• حسگرائی و ایده مذهب طبیعی یونیورسال هر چه کمتر برای تأثیرگذاری مشترک تعیین شده باشند، شناخت تاریخی و مذهب طبیعی غیرتاریخی به همان اندازه کمتر می توانند با هم دمساز شوند.
هربرت فون چربری (1583 ـ 1648)
سرباز، دیپلمات، تاریخدان، شاعر و مذهبفیلسوف بریتانیائی
• جدا کردن حساب همبود های مسیحی آغازین از حساب کلیسا در مورد مفهوم توسعه مسیحیت نیز اعتبار کسب می کند و تحقیق فشرده تاریخ مسیحیت آغازین را الزامی می سازد.
• همزمان، با مفهوم مسیحیت آغازین، امکان آن پدید می آید که ایده بطور حقوقی ـ طبیعی تعیین شده از ماهیت مسیحیت بر ضد مسیحیت مشخص در تاریخ و در عصر حاضر بکار برده شود و بدین طریق، آموزش کلیسائی را از درون متلاشی سازد.
• دئیسم تأثیرگذاری خود را در قرن هجدهم میلادی ـ قبل از همه ـ مدیون این سلاح بوده است.
ادامه دارد
دانشمند استه تیک آلمانی
استاد دانشگاه د رئیس مرکزپژوهشی روشنگری اروپا
متخصص آثار ولتر، روشنگری فرانسه و آلمان
مؤلف دایرة المعارف «مفاهیم بنیادی استه تیک»
پروفسور مارتین فونتیوس
برگردان شین میم شین
• دئیسم یک جریان مذهبی ـ فلسفی در روشنگری انگلیس، فرانسه و آلمان بوده، که بمثابه پاسخی برای کشمکش های طبقاتی در قرن شانزدهم و هفدهم که زیر پرچم مذهب صورت می گرفت، ایده یک مذهب طبیعی و یا طبیعتمذهب مبتنی بر عقل و مبتنی بر جنبه های مثبت همه مذاهب را توسعه می دهد و ضمنا تعالیم مسیحیت و تاریخ آن را به تیغ انتقاد سیستماتیک می سپارد.
• تنش درونی تفکر دئیستی از تضاد ناآگاهانه میان موضع حقوقی ـ طبیعی آغازین آن و نطفه های نگرش تاریخی آن نشأت می گیرد، که دئیسم به عنوان وظیفه ای برای توضیح رابطه تاریخی مذهب طبیعی و مسیحیت برای خود تعیین کرده بود.
• تأثیر دئیسم در قرن هجدهم میلادی غول آسا بوده، اکثریت روشنگران، دئیست بوده اند.
بخش اول
نام دئیست
• نام دئیست در قرن شانزدهم، احتمالا برای نامیدن طرفداران سوسی نیاریسم و یا مکتب ضد تثلیث بکار می رفت که از (اب و ام و روح القدس) تنها اب را بمثابه خدا قبول داشتند.
• در ادبیات مدرن واژه «دئیست» را برای اولین بار چارلز بلونت (1659 ـ 1693 میلادی) در مورد خودش بکار برد.
• معانی مترادف با آن بشرح زیر بوده اند:
• «آزاد اندیش»، که به کسانی اطلاق می شد که جسارت تفکر آزاد بر ضد اوتوریته کلیسا را داشتند.
• «ناتورالیست»، که در مورد کسانی بکار می رفت، که با اعتقاد به ماوراء الطبیعه و وحی مخالف بودند.
• طرفداران مذهب طبیعی.
• منشاء تاریخی دئیسم حاکی از فرقه ای مسیحی است که علیرغم داشتن برچسب انتقاد از مذهب، دارای اعتقادات مذهبی راستین بوده و بارها در صدد تشکیل همبود مذهبی دئیستی برآمده، ولی ناکام مانده است (تولاند، ولتر، روبسپیر).
• میراث معنوی دئیسم را هگل ، در اثر خود تحت عنوان «مذهب شنلسی آلمانی قرن نوزدهم میلادی» بارآور می سازد.
• هگل در این اثر خود همه جا از مسائلی آغاز به بحث می کند که دئیست ها مطرح کرده اند.
برونو باوئر (1809 ـ 1882)
تئولوگ، منتقد انجیل، فیلسوف و تاریخدان
• مهمترین نمایندگان دئیسم عبارت بودند از هگلیانیست های جوان (اشتراوس، برونو باوئر) و بنیانگذار مکتب توبینگر (کریستیان باوئر)، که ماتریالیسم تاریخی در چالش با نظرات آنان ـ آن سان که فرانتس مرینگ خاطر نشان می شود ـ به حل مسئله پیدایش مسیحیت نایل می آید.
داوید فریدریش اشتراوس (1808 ـ 1874)
نویسنده، فیلسوف و تئولوگ
• از اواخر قرن نوزدهم، با کاهش نفوذ تفکر اروپا مرکزبین و با رشد تفکر ماتریالیستی که پیدایش تفکر مذهبی از موضوعات مهم آن بوده، جذابیت علمی دئیسم رو به افول می رود.
• بررسی کلی ترولچ جوان در سال 1892 میلادی راجع به دئیسم هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است.
• بررسی کلی ترولچ جوان در سال 1892 میلادی راجع به دئیسم هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است.
ارنست ترولچ (1865 ـ 1923)
تئولوگ، فیلسوف فرهنگ و سیاستمدار لیبرال
تئولوگ، فیلسوف فرهنگ و سیاستمدار لیبرال
بخش دوم
مشخصات اصلی دئیسم
• مشخصات اصلی دئیسم به شرح زیر اند:
• مفهوم مذهب طبیعی.
• جهانتصویر مکانیستی و سنسوئالیسم.
• ایده مسیحیت آغازین و شناخت تاریخی.
مشخصه اول دئیسم
مفهوم مذهب طبیعی
• دئیسم بکمک مفهوم مذهب طبیعی، بمثابه مفهوم مرکزی خویش با تعالیم کلیسا که در آنها عقل و مذهب طبیعی بطور رادیکال تابع اعجاز وحی اند، رابطه برقرار می کند.
• مذهب طبیعی آغازین بنا بر سنت تاریخی ـ دگمی (سنت مبتنی بر تاریخ دگم ها) با ارتکاب گناه از سوی آدم و حوا و به سبب گناهکاری مادرزادی ناشی از آن نابود می گردد.
• با ابلاغ مجدد قانون طبیعی الهی در تورات، غبارآلودگی عقل انسانی اما بکلی از میان برداشته نمی شود.
• انجیل ـ بعدها ـ قانون اخلاقی مسیحی را ابلاغ می کند، قانونی که در عشق مطلق به خدا راه نجات را نشان می دهد.
مشخصات اصلی دئیسم
• مشخصات اصلی دئیسم به شرح زیر اند:
• مفهوم مذهب طبیعی.
• جهانتصویر مکانیستی و سنسوئالیسم.
• ایده مسیحیت آغازین و شناخت تاریخی.
مشخصه اول دئیسم
مفهوم مذهب طبیعی
• دئیسم بکمک مفهوم مذهب طبیعی، بمثابه مفهوم مرکزی خویش با تعالیم کلیسا که در آنها عقل و مذهب طبیعی بطور رادیکال تابع اعجاز وحی اند، رابطه برقرار می کند.
• مذهب طبیعی آغازین بنا بر سنت تاریخی ـ دگمی (سنت مبتنی بر تاریخ دگم ها) با ارتکاب گناه از سوی آدم و حوا و به سبب گناهکاری مادرزادی ناشی از آن نابود می گردد.
• با ابلاغ مجدد قانون طبیعی الهی در تورات، غبارآلودگی عقل انسانی اما بکلی از میان برداشته نمی شود.
• انجیل ـ بعدها ـ قانون اخلاقی مسیحی را ابلاغ می کند، قانونی که در عشق مطلق به خدا راه نجات را نشان می دهد.
• از این پیشتاریخ می توان دریافت که چرا ایده مذهب طبیعی نخست از سوی طرفداران کلیسا به خدمت گرفته می شود و چرا این ایده می تواند نبردافزاری بهتر از سلاح اسکولاستیکی ـ ارسطوئی در اختیار آنان قرار دهد.
• اندیشه وحی آغازین امکان رهائی از شر دشواری هائی را فراهم می آورد که تقویم انجیلی پس از کشف فرهنگ های متعالی آسیائی دچارش شده بود.
• زیرا کشف فرهنگ های متعالی آسیائی افق تاریخی را طویلتر از آنچه که در انجیل آمده بود، جلوه گر می سازد.
• بورژوازی در حال توسعه هرچه بیشتر جهانتصویر فئودالی را متزلزل می سازد و از حقوق طبیعی مسیحی، با حذف عناصر استوئیستی، حقوق طبیعی مدرن روشنگری را پدید می آورد، به همان میزان نیز مفهوم «مذهب طبیعی» تغییر معنی می دهد.
• بدین طریق عوامفریبی مسیحیت بی اعتبار می شود و عقل بشری حق بجانب بودن خود را آشکار می سازد و تنها آنچه که این عقل ببرکت حقیقت درونی توصیه می کند و با محتوای اخلاقی اش برای جامعه مفید واقع می شود، اکنون نام «مذهب طبیعی» به خود می گیرد.
• عدالت و خردمندی، بمثابه مطالباتی که از قانون طبیعی کلی نشأت می گیرند، نه با لعن و تکفیر آنتیکی سازگاری دارند و نه با یاوه های خردستیز کلیسائی از قبیل گناه آدم و حوا و نجات و غیره.
• محرکه های اجتماعی این روند ایدئولوژیکی واضح و روشن اند:
• تضاد میان غریزه و عقل باید با نفی طبیعت فاسد انسانی ـ که مورد ادعای مسیحیت بوده ـ حل شود و انسان به صلح با خویشتن خویش نایل آید.
• چنین مفهوم تعمیمگر مذهب به دو پیش شرط نیاز داشت:
• پیش شرط اول عبارت بود از اینکه بجای برخورد دگماتیکی به مذهب، برخورد پسیکولوژیکی اعتبار عام کسب کند و بدین طریق ایمان بمعنی یک شیوه رفتار روحی و مذهب بمثابه دینداری فهمیده شود.
• پیش شرط دوم عبارت از این بود که نطفه های هومانیستی یک میتولوژی مقایسه گر چندان رشد یافته باشند که امکان مقایسه تاریخ مذاهب فراهم آید.
• وسیعتر شدن میدان دید تاریخی ببرکت توسعه کولونیالیسم و مبلغان (میسونرهای) مذهبی به این امر کمک می کند.
• پیوند این متد پژوهش پسیکولوژیکی و تاریخی امکان درک مذهب طبیعی را بمثابه مفهوم ماهیت عام مذهب فراهم می آورد.
• با این مفهوم عام که هنوز حاوی ایمان به خدا، سجایای اخلاقی و بیمرگی بود، معیاری بدست می آید که قضاوت در باره مذهب مثبت را امکان پذیر می سازد.
مشخصه دوم دئیسم
جهانتصویر مکانیستی و سنسوئالیسم
• سنسوئالیسم (حسگرائی) جان لاک و جهانتصویر مکانیکی نیوتون برای توسعه دئیسم نقش تعیین کننده بازی می کنند.
• حسگرائی جان لاک باید تئوری شناخت پایه ای دئیسم را تشکیل دهد و
• جهانتصویر مکانیکی نیوتون باید متافیزیکی باشد که دئیسم بر روی آن بنا می شود و تحت نفوذ شدید آن قرار داشته باشد.
• (جهانتصویر کلمه مرکب جدیدی است که ما همراه با کلمات ترکیبی دیگر از قبیل انسان ـ تصویر، تاریخ ـ تصویر و غیره بکار می بریم.
• جهانتصویر ـ در زبان عامیانه ـ مترادف با جهان بینی بکار می رود.
• جهانتصویر برخلاف جهان بینی که حاکی از درک فعال ترکیبگرانه و سیستم سازانه یکپارچه از جهان است و نتایج رشته های علوم منفرد مختلف را در اختیار نقطه نظر واحدی قرار می دهد، عبارت است از ترکیبی از نتایج یک علم منفرد واحد.
• بدین سان است که از جهانتصویرهای فیزیکی، بیولوژیکی، ستاره شناسی و غیره سخن می رود که ضمنا جهانتصویرهای مورد نظر در رابطه نظامی قرار می گیرند و می توانند با یکدیگر تناقضاتی داشته باشند.
• جهانتصویر ـ بر خلاف جهان بینی ـ انعکاس فلسفی آگاهانه نیست و لذا چسبیدن به جهانتصویر صرف یکی از علوم منفرد (فیزیک، بیولوژی و غیره) یکی از گشتاورهای پوزیتیویسم است. مترجم)
• با کشف قانون جاذبه، قانونمند بودن سرتاسری کل کاینات به اثبات رسید و قابل شناسائی بودن جهان، که مورد ادعای کارتزیانیسم بود، مورد تأیید قرار گرفت و مفهوم سنتی خدا از ریشه به لرزه در افتاد.
• ایده خدا مورد انتزاع ریشه ای قرار گرفت و قبل از همه، عمدتا از تصورات انسانواره مبرا شد.
• آنچه از خدا باقی ماند، عبارت بود ازاصل اولیه غیرشخصی در فاصله زمانی و مکانی بعید، معمار جهان که مخلوقش، یعنی جهان، پس از احراز یکباره قوانین، در مدار خود به چرخش می پردازد.
• گذار از این نقطه نظر به ماتریالیسم آسان بود، چون حرکت ماده بوسیله قانون جاذبه، بی نیاز از تلنگر اولیه، قابل توضیح بود، اگر چه در واقع بندرت و فقط از سوی تولاند و دیدرو صورت می گرفت.
• تطهیر عمیقتر تصور خدا، تعیین جای آن در جهان شناسی، به ایده خدا اعتبار و اطمینان بیشتری بخشید و دئیست ها، آن را نه باختی مذهبی، بلکه بردی تلقی کردند، اگرچه عملا از این طریق، بطرز تعیین کننده ای کلیسازدائی سرعت گرفت.
• از دیدگاه دئیسم، هارمونی و غائیت «ماشین اعجازآمیز» طبیعت دلیل بر وجود خدا ست.
• از دیدگاه دئیسم، هارمونی و غائیت «ماشین اعجازآمیز» طبیعت دلیل بر وجود خدا ست.
• در ایده جهان بی عیب و نقص که خدا به پستو رانده می شود، توکل طبقه اجتماعی بالنده ای نهان شده است.
• وجود بدبختی ها و شرارت های خدا خواسته در جهان به عنوان وسیله آزمایش بندگان تلقی می شوند تا این خوشبینی بتواند بصورت یک راه نجات لائیک بر تضادهای واقعیت عینی غالب آید.
• مسئله اصلی تفکر دئیستی را نه رابطه خدا و جهان، بلکه بررسی انتقادی رابطه عقل و وحی تشکیل می دهد.
• این نتیجه نهائی طرح سنسوئالیستی (طرح مبتنی بر حسگرائی) مسئله بود که برای اولین بار امتحان لیاقت معرفتی انسان را بطور کلی، به درجه مسئله اساسی فلسفه ارتقا داد.
• اگر کلیه معارف ما ـ در وهله اول ـ بوسیله حواس ما حاصل می آیند، پس مناسب ترین چیزی که در باره وحی می توان گفت، این است که آن تجارب تاریخ بشری را پیشگوئی کرده است.
• دئیسم از این آشتی دادن عقل با وحی توسط جان لاک، اهرم متدئولوژیکی تعیین کننده ای را بدست می آورد.
• اما همین آشتی میان عقل و وحی، پطر آنت را در انگلستان به نفی وحی و به آته ئیسم سوق داده بود.
مشخصه سوم دئیسم
ایده مسیحیت آغازین و شناخت تاریخی
• حسگرائی و ایده مذهب طبیعی یونیورسال هر چه کمتر برای تأثیرگذاری مشترک تعیین شده باشند، شناخت تاریخی و مذهب طبیعی غیرتاریخی به همان اندازه کمتر می توانند با هم دمساز شوند.
هربرت فون چربری (1583 ـ 1648)
سرباز، دیپلمات، تاریخدان، شاعر و مذهبفیلسوف بریتانیائی
• اما آن دو ـ علیرغم این ـ در دئیسم به وحدت می رسند و به سبب همین مشخصه دوگانه، میان دئیسم آغازین (هربرت فون چربری) و دئیسم واپسین (هیوم، هردر) تفاوت ماهوی وجود دارد و دئیسم با یکسان شمردن مذهب طبیعی و مسیحیت آغازین به کشفی نایل می آید که مجموعه تحقیقات بعدی بر آن استوار می شوند:
• مسیحیت را تنها زمانی می توان بمثابه مذهب طبیعی تلقی کرد که از قید و بند کلیسائی ـ تاریخی اش آزاد شود.
• پیش شرط این آزادی از قید و بند کلیسائی ـ تاریخی عبارت است از برسمیت شناختن کلیسا و مسیحیت بمثابه دو ضد.
• و این شناخت تدارک دیده شده در انتقاد رفرماسیون از کاتولیسیسم و در انتقاد دسنت ها، سوسینیان ها و آرمینیانیست ها از پروتستانتیسم را دئیست ها (البته اغلب با وسایل نامناسب) بطور سیستماتیک به کمال رساندند.
• مسیحیت را تنها زمانی می توان بمثابه مذهب طبیعی تلقی کرد که از قید و بند کلیسائی ـ تاریخی اش آزاد شود.
• پیش شرط این آزادی از قید و بند کلیسائی ـ تاریخی عبارت است از برسمیت شناختن کلیسا و مسیحیت بمثابه دو ضد.
• و این شناخت تدارک دیده شده در انتقاد رفرماسیون از کاتولیسیسم و در انتقاد دسنت ها، سوسینیان ها و آرمینیانیست ها از پروتستانتیسم را دئیست ها (البته اغلب با وسایل نامناسب) بطور سیستماتیک به کمال رساندند.
• جدا کردن حساب همبود های مسیحی آغازین از حساب کلیسا در مورد مفهوم توسعه مسیحیت نیز اعتبار کسب می کند و تحقیق فشرده تاریخ مسیحیت آغازین را الزامی می سازد.
• همزمان، با مفهوم مسیحیت آغازین، امکان آن پدید می آید که ایده بطور حقوقی ـ طبیعی تعیین شده از ماهیت مسیحیت بر ضد مسیحیت مشخص در تاریخ و در عصر حاضر بکار برده شود و بدین طریق، آموزش کلیسائی را از درون متلاشی سازد.
• دئیسم تأثیرگذاری خود را در قرن هجدهم میلادی ـ قبل از همه ـ مدیون این سلاح بوده است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر