پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
برگردان شین میم شین
• جهان بینی عبارت است، از درک کلی سیستماتیک از طبیعت، جامعه و انسان و علاوه بر آن، درک کلی سیستماتیک از قواعد رفتار انسانی در پراتیک اجتماعی.
• واژه «جهان بینی» برای اولین بار در سال 1800 میلادی در معنائی مغایر با «جهانتصویر» (مجموعه نتایج حاصل از مشاهده صرف اشیاء) به کار برده می شود و از سوی نمایندگان رمانتیک آلمانی (اشلایرماخر: گفتاری در باره مذهب) به معنی جمعبندی فکری کلی از دانش، تجربه و یا تصور از جهان و هستی انسانی در رابطه با اندیشه، احساس، خواست و عمل انسان ها تدوین می شود.
• جهان بینی اینجا به عنوان طرحی خلاق (با در رأس قرار دادن سوبژکت، که حامل جهان بینی قلمداد می شود) به مثابه از آن خود کردن سوبژکتیف ـ فکری جهان، به مثابه عامل معنابخش به هستی و عمل انسان ها درمقایسه با جهانتصویر منفعل عرضه می شود.
• این گام شدیدا سوبژکتیویستی که بر بنیان درک عقلی پیوند کلی طبیعت، جامعه و انسان بصورت یک سیستم واحد استوار شده بود، در دوران زوال و سقوط فلسفه بورژوائی بطور یکجانبه مخدوش می گردد:
• آنگاه وظیفه فلسفه به تدوین و تنویر منظم نظر کلی از جهان و جایگاه انسان در آن تقلیل داده می شود و وظیفه علوم طبیعی، گذاشتن تئوری فراگیر، همه جانبه و معتبر مربوط به واقعیت عینی در اختیار جهانتصویر اعلام می گردد (دلتی، شلر، یاسپرس، لیت)
• بدین طریق برای مفهوم «جهان بینی» (برخلاف مفهوم «جهانتصویر» مبتنی بر باصطلاح علوم دقیقه) عرصه جنبه های متافیزیکی (آنتروپولوژیکی، اخلاقی و تاریخی ـ فلسفی) جهان اختصاص داده می شود.
• در نتیجه، دیوار قطوری میان علوم طبیعی و جهان بینی و ناگزیر میان علوم طبیعی و فلسفه کشیده می شود.
• از سوی دیگر هاسرل (و همچنین کوهن، ریکرت و غیره) با استناد به حقیقتمندی جهان بینی های غیرعلمی به بی اعتبار کردن احکام علمی و متدهای شناخت علمی در امور مربوط به جهان بینی اقدام می کنند.
• هر دو گرایش یاد شده با کم بها دادن به اهمیت علوم برای جهان بینی، زمینه ایدئولوژیکی لازم را برای نظریه مبتنی بر محال بودن جهان بینی مبتنی بر اصول علمی (که امروزه از سوی واریانت های مختلف فلسفه امپریالیستی معاصر اشاعه داده می شود) و برای سوبژکتیویسم در کلیه مسائل مربوط به جهان بینی آماده می گردد.
• پوزیتیویسم نیز به همان سان، تدوین یک سیستم کلی از جهان بینی جانبدار بر اساس تعمیم نتایج علوم منفرد را رد می کند.
• همه این جریانات فلسفه بورژوائی به نقش علوم در حل مسائل مربوط به جهان بینی کم بها می دهند و در و دروازه را چارطاق به روی مذهب و باورهای خرافی باز می کنند.
• جهانتصویر، سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم و دیگر مکاتب متعلق به فلسفه امپریالیستی مستقلا و مفصلا توضیح داده خواهند شد. مترجم
• اگر منظور از جهان بینی، درک کلی (تئوریکی) از کل جهان، منشاء، طبیعت و توسعه کاینات، پیدایش و توسعه بشریت و آینده آن، ماهیت و معنای زندگی انسانی، رفتار اجتماعی انسان ها، نقش تفکر بشری، ارزش های فرهنگ بشری و مسائل اساسی همانند باشد، پس باید گفت، که جهان بینی در برگیرنده نگرش های فلسفی، اجتماعی ـ سیاسی، اخلاقی و استه تیکی است.
• از این رو ست، که خصلت هر جهان بینی ـ عمدتا ـ بوسیله نگرش های فلسفی که پایه و اساس جهان بینی را تشکیل می دهند و بوسیله نقشی که علوم در آن بازی می کنند، تعیین می گردد.
• مسأله اساسی جهان بینی، همان مسآله اساسی فلسفه است و حل مسائل دیگر جهان بینی وابسته به نحوه حل مسئله اساسی فلسفه است.
مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه.
برگردان شین میم شین
• جهان بینی عبارت است، از درک کلی سیستماتیک از طبیعت، جامعه و انسان و علاوه بر آن، درک کلی سیستماتیک از قواعد رفتار انسانی در پراتیک اجتماعی.
• واژه «جهان بینی» برای اولین بار در سال 1800 میلادی در معنائی مغایر با «جهانتصویر» (مجموعه نتایج حاصل از مشاهده صرف اشیاء) به کار برده می شود و از سوی نمایندگان رمانتیک آلمانی (اشلایرماخر: گفتاری در باره مذهب) به معنی جمعبندی فکری کلی از دانش، تجربه و یا تصور از جهان و هستی انسانی در رابطه با اندیشه، احساس، خواست و عمل انسان ها تدوین می شود.
• جهان بینی اینجا به عنوان طرحی خلاق (با در رأس قرار دادن سوبژکت، که حامل جهان بینی قلمداد می شود) به مثابه از آن خود کردن سوبژکتیف ـ فکری جهان، به مثابه عامل معنابخش به هستی و عمل انسان ها درمقایسه با جهانتصویر منفعل عرضه می شود.
• این گام شدیدا سوبژکتیویستی که بر بنیان درک عقلی پیوند کلی طبیعت، جامعه و انسان بصورت یک سیستم واحد استوار شده بود، در دوران زوال و سقوط فلسفه بورژوائی بطور یکجانبه مخدوش می گردد:
• آنگاه وظیفه فلسفه به تدوین و تنویر منظم نظر کلی از جهان و جایگاه انسان در آن تقلیل داده می شود و وظیفه علوم طبیعی، گذاشتن تئوری فراگیر، همه جانبه و معتبر مربوط به واقعیت عینی در اختیار جهانتصویر اعلام می گردد (دلتی، شلر، یاسپرس، لیت)
• بدین طریق برای مفهوم «جهان بینی» (برخلاف مفهوم «جهانتصویر» مبتنی بر باصطلاح علوم دقیقه) عرصه جنبه های متافیزیکی (آنتروپولوژیکی، اخلاقی و تاریخی ـ فلسفی) جهان اختصاص داده می شود.
• در نتیجه، دیوار قطوری میان علوم طبیعی و جهان بینی و ناگزیر میان علوم طبیعی و فلسفه کشیده می شود.
• از سوی دیگر هاسرل (و همچنین کوهن، ریکرت و غیره) با استناد به حقیقتمندی جهان بینی های غیرعلمی به بی اعتبار کردن احکام علمی و متدهای شناخت علمی در امور مربوط به جهان بینی اقدام می کنند.
• هر دو گرایش یاد شده با کم بها دادن به اهمیت علوم برای جهان بینی، زمینه ایدئولوژیکی لازم را برای نظریه مبتنی بر محال بودن جهان بینی مبتنی بر اصول علمی (که امروزه از سوی واریانت های مختلف فلسفه امپریالیستی معاصر اشاعه داده می شود) و برای سوبژکتیویسم در کلیه مسائل مربوط به جهان بینی آماده می گردد.
• پوزیتیویسم نیز به همان سان، تدوین یک سیستم کلی از جهان بینی جانبدار بر اساس تعمیم نتایج علوم منفرد را رد می کند.
• همه این جریانات فلسفه بورژوائی به نقش علوم در حل مسائل مربوط به جهان بینی کم بها می دهند و در و دروازه را چارطاق به روی مذهب و باورهای خرافی باز می کنند.
• جهانتصویر، سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم و دیگر مکاتب متعلق به فلسفه امپریالیستی مستقلا و مفصلا توضیح داده خواهند شد. مترجم
• اگر منظور از جهان بینی، درک کلی (تئوریکی) از کل جهان، منشاء، طبیعت و توسعه کاینات، پیدایش و توسعه بشریت و آینده آن، ماهیت و معنای زندگی انسانی، رفتار اجتماعی انسان ها، نقش تفکر بشری، ارزش های فرهنگ بشری و مسائل اساسی همانند باشد، پس باید گفت، که جهان بینی در برگیرنده نگرش های فلسفی، اجتماعی ـ سیاسی، اخلاقی و استه تیکی است.
• از این رو ست، که خصلت هر جهان بینی ـ عمدتا ـ بوسیله نگرش های فلسفی که پایه و اساس جهان بینی را تشکیل می دهند و بوسیله نقشی که علوم در آن بازی می کنند، تعیین می گردد.
• مسأله اساسی جهان بینی، همان مسآله اساسی فلسفه است و حل مسائل دیگر جهان بینی وابسته به نحوه حل مسئله اساسی فلسفه است.
مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر