۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

حقوق طبیعی (4)


هوگو گروتیوس (1583 ـ 1645)
فیلسوف سیاسی، تئولوگ، معلم اخلاق هلندی
مؤسس اندیشه های خودمختاری، آموزش حقوق طبیعی و حقوق خلق های روشنگری
مؤلف آثار بیشمار


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

بخش سوم

حقوق طبیعی و یا حقوق عقلی غیرمذهبی قرن هفدهم و هجدهم

1
هوگو گروتیوس

حقوق طبیعی و یا حقوق عقلی غیرمذهبی در قرن هفدهم و هجدهم، هم نشاندهنده نقطه اوج تاریخ حقوق طبیعی است و هم از نقطه نظر تاریخ ایده ها برای تشکیل یک تئوری اجتماعی و دولتی بلحاظ تاریخی مستدل، از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.
• بنیانگذار آموزش اجتماعی و دولتی حقوق طبیعی غیرمذهبی دانشمند و دولتمدار هلندی بنام هوگو گروتیوس بوده است که «مؤسس حقوق طبیعی و حقوق مردمی» نامیده می شود.
• اگر آموزش گروتیوس را با آموزش توماس هوبس انگلیسی مقایسه کنیم، درخواهیم یافت که این فقط بطور مشروط اعتبار دارد.
• اهمیت گروتیوس در این است که او در اثر اصلی اش در سال 1625 میلادی به حقوق طبیعی نه تنها در مقابل کلیه نظام های حقوقی انسانی ارجحیت قائل می شود، بلکه آن را حتی برتر از وحی الهی می داند و به حقوق طبیعی خصلت لائیک می بخشد.


گروتیوس با منشاء قرار دادن غریزه حفظ نفس و طبیعت اجتماعگرایانه انسانی ، تز وحدت اخلاقی و همبود اشتراکی در وضع طبیعی آغازین را، یعنی تز حقوق طبیعی آغازین مطلق را بنیانگذاری می کند.
• بنظر گروتیوس، چون انسان نمی توانست برای همیشه به زندگی ساده قانع باشد و عشق به همنوع برای حفظ این وضع آغازین به اندازه کافی نیرومند نبود، وضع طبیعی عمر درازی نمی کند.
• آنگاه مالکیت خصوصی بوجود می آید و انسان ها گرد هم می آیند و جامعه تشکیل می دهند تا خود را در مقابل زورگوئی قلدران حفظ کنند.
• بدین طریق حقوق خود را داوطلبانه در اختیار حکومتی قرار می دهند و یا قدرتی را که حاکمی تسخیر کرده است، برسمیت می شناسند.


• بدین طریق، گروتیوس نیز سرانجام به حقوق طبیعی دوگانه می رسد.
• اما قابل توجه است که او مردم را حامل خود مختاری آغازین می داند، برای مردم ـ اگرهم بطور مشروط ـ حق مقاومت در مقابل استحاله قدرت مطلقه به استبداد قائل می شود و نظریه تئولوژیکی را که گویا حاکم خود مختاری خود را از خدا دریافت می کند، دور می اندازد.

• خصلت برزخی تئوری گروتیوس ـ قبل از همه ـ در این است که او صرفنظر کردن مردم از آزادی و حقوق خود را توجیه می کند، رژیمی را که در نتیجه تسخیر قدرت قوام یافته، برسمیت می شناسد و بدین طریق آمادگی خود را به سازش با نظام موجود مورد تأکید قرار می دهد.

2
توماس هوبس

توماس هوبس (1588 ـ 1679)
ریاضی دان، تئوریسن دولتی و فیلسوف انگلیسی در
عصر جدید آغازین
کتاب معروف او «هیولا» نام دارد
.

توماس هوبس و جان لاک ـ به مثابه مهمترین نمایندگان تئوری اجتماعی و دولتی حقوق طبیعی انگلستان ـ طرح حقوق طبیعی آنتیک و مسیحی را دور می اندازند و تئوری حقوق طبیعی غیر مذهبی مدرن را توسعه و تکامل می بخشند.
• بنظر هوبس، نه حقوق طبیعی مطلق وجود داشته و نه حقوق طبیعی نسبی.
• او در آثار خود تحت عناوین «راجع به شهروندان» و «هیولا» اعلام می کند که در شرایطی که همه چیز به همه تعلق داشت و قدرتی برای تضمین قرارداد های لازمه برای همزیستی صلح آمیز انسانها وجود نداشت، یعنی در وضع طبیعی، غریزه حفظ نفس می بایستی به جنگ همه علیه همه منجر شود.

• بنظر هوبس، این وضع طبیعی نامطلوب، آغاز توسعه ای بود که به همزیستی صلح آمیز انسان ها زیر چتر دولت انجامید، دولتی که تشکیلش را عقل انسانی ضرور می نمود.
• با توجه به غریزه حفظ نفس و توانائی انسان ها به تفکر، هوبس به این نتیجه می رسد که انسان ها می بایستی به وضع طبیعی پایان دهند و با عقد قراردادی، قدرت را به حاکمی محول کنند که وظیفه حفظ وحدت و امنیت (صلح) را به عهده گیرد.

• هوبس ـ بنابرین ـ میان حقوق طبیعی که بنابرآن هر کس آزادی استفاده از قوای خود را، بنا بر اقتضای وضع و حال خود، برای تأمین معاش خویش دارد و به انجام هر کاری که برای رسیدن به این آماج عاقلانه باشد، اقدام می کند و قانون طبیعی که او را موظف می کند که داشتن حق بر همه چیز را کنار بگذارد و با رعایت روابط صلح آمیز، به همزیستی با انسان های دیگر بپردازد، فرق می گذارد.

• هسته آموزش دولت هوبس را می توان در حکم زیر خلاصه کرد:
• انسان بمثابه یک موجود طبیعی باید بر طبق قوانین طبیعی رفتار کند.
• این قوانین اما تنها از طریق شناخت کشف می شوند.
• به عبارت دیگرانسان با شناخت واقعیت می تواند بر آن تسلط پیدا کند.
• پس دولت محصول کار فهم شناسنده است.

• به قول کارل پولاک، «این گذار از وضع طبیعی طبیعی (خودپو) به وضع طبیعی انسانی (عقلی)، در آثار هوبس، به معنی گذار از وضع طبیعی به وضع اجتماعی است.»

• منظور هوبس این است که وضع طبیعی (جنگ همه علیه همه) می تواند بوسیله خرد از بین برود و انسان ها حتما نباید به یوغ حقوق طبیعی وضع طبیعی گردن نهند، بلکه می توانند بر آن غلبه کنند و یک وضع اجتماعی عقلی را بنیان نهند.
• بدین طریق، توسعه و تکامل بشریت دیگر نه بمثابه سقوط از وضع طبیعی، بلکه بمثابه پیشرفت از وضع طبیعی به وضع اجتماعی دانسته می شود.

هوبس با اعلام اینکه شهروندان خردمند بانی دولت اند، یعنی با انسانی کردن دولت، با محصول کار عقل بشری دانستن دولت، نه تنها تئوری های حقوق طبیعی تئولوژیکی را رد می کند، که منکر چنین لیاقت ها و معارف انسانی اند، نه تنها بر ضد تئوری الهی دولت، بلکه علاوه بر آن، صریحا بر ضد نظام فئودالی ـ استبدادی موضع می گیرد، که نه شهروند، بلکه رعیت (نوکر و کلفت) می شناسد و در آن سلطان تنها به خواست خود و یا به نام خدا حکومت می کند.

• اگر هوبس خواهان تضمین حقوقی مالکیت خصوصی است و برای قدرت سیاسی مبتنی بر قرارداد تابعیت حق خودمختاری مطلق قائل می شود، قصد توجیه سلطنت فئودالی ـ استبدادی را ندارد.
هوبس هرگز خطاهای سلاطین زمان خود را نادیده نمی گیرد.
• پیشرفته بودن تئوری اجتماعی و دولتی مبتنی بر حقوق طبیعی هوبس از نقطه نظر تاریخ ایده ها غیرقابل انکار است.
• توسط هوبس، فلسفه سیاسی مدرن اولین فرم سیستماتیک خود را کسب می کند و در بررسی انتقادی از آموزش هوبس (که از نقطه نظرهای مختلف ـ قبل از همه ـ در قرن هجدهم میلادی در فرانسه صورت گرفته)، قوام می یابد.

• این نکته خود را در تذکر هگل راجع به این حکم که «انسان طبیعتا شرور است»، آشکارا نشان می دهد، تذکری که انگلس بمثابه نکته ای بسیار مهم عمده می کند.

3
اسپینوزا

بنه دیکتوس اسپینوزا (1632 ـ 1677)
فیلسوف هلندی، مؤسس راسیونالیسم و انتقاد مدرن از انجیل.

• اندیشه های هوبس را اسپینوزا دنبال می گیرد.
• بنظر اسپینوزا هم مسئله توسعه فهم شناسنده، در عین حال مسئله توسعه دولت نیز است.

• به قول کارل پولاک، «خرد ـ بمثابه علامت ماهیت خود انسان ـ باید همبود انسانی و دولت را بوجود آورد.
• فرم های همزیستی انسان ها را نباید بمثابه پدیده های ناگهانی تصور کرد که بنا بر مناسبات واقعی تحول یافته اند.»

• در انگلستان، قبل از همه، مانده ویل (1670 ـ 1733) به طرفداری از آموزش اجتماعی و دولتی هوبس می پردازد.

4
جان لاک

جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسه

تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.

جان لاک از موضع سیاسی لیبرالی به نمایندگی از اندیشه گذار از وضع طبیعی معیوب به نظام اجتماعی و دولتی معقول اقدام می کند.
• او در کتابش تحت عنوان «اصول دوگانه دولت» می کوشد تا به اثبات دو نکته زیر نایل آید:
• اولا همزیستی انسان ها در وضع طبیعی هماهنگتر از آن بوده، که هوبس تصور می کرد.
• ثانیا در آن زمان نوعی مالکیت خصوصی وجود داشته است.

جان لاک هم وضع طبیعی را وضعی معیوب تلقی می کند، زیرا در آن زمان قدرت سیاسی و حقوق مثبت وجود نداشته است.
• بنظر جان لاک، دلیل تشکیل نظام اجتماعی و سیاسی را باید در نیاز به تثبیت سیاسی و حقوقی وضع طبیعی از طریق قرارداد اجتماعی و دولتی و در درک ضرورت این تثبیت جستجو کرد.
• بنظر او نخستین فرم نظام سیاسی ناقص و معیوب بوده است.
• زیرا پیدایش استبداد را امکان پذیر ساخته است (این نکته نیز برای نشان دادن تاریخیت تئوری حقوق طبیعی از اهمیت زیادی برخوردار است).

• ما واژه تاریخیت را مترادف با تاریخی بودن می سازیم. مترجم

• تنها پس از اینکه انسان ها بنا بر تجربه خود در می یابند که قدرت مطلقه بآسانی به استبداد منحرف می شود، پایه های حکومتی را مورد بررسی دقیقتر قرار می دهند و نظام کامل و معقول (البته بنظر جان لاک) را تشکیل می دهند که در آن قوه مقننه از قوه مجریه جدا ست و شاه تنها در رأس قوه مجریه قرار دارد.

• اینجا نیز پیشرفت تاریخی در قانونی اعلام کردن حقوقی مالکیت خصوصی و در تشکیل نظام سیاسی ـ حقوقی معقول منطبق با نیازهای بورژوازی نوخاسته دیده می شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر