واپسین لبخند ناوی انوشه
پرستوها در باران
سیاوش کسرائی
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)
شین میم شین
شین میم شین
• عطر طراوت بود، باران
• آغوش خالی بود، خاک پاکدامان
• اما ستوه ـ از دست ـ بسته
• اما فغان ـ از پای ـ دربند
• چشمان پر از ابرند، یک شام تاریک
• واندر لبان، خورشید لبخند
• آن یک درودی گفت بر دوست
• این یک نویدی را صلا داد
• تا سرب و باروت
• بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد
• عطر جوانی شست باران
• آغوش عاشق ماند خاک سرخدامان
تلاشی برای تحلیل شعر پرستوها در باران
حکم اول
• عطر طراوت بود باران
• آغوش خالی بود، خاک پاکدامان
• مفاهیمی که سیاوش در این حکم به کار می برد، عبارتند از «عطر طراوت»، «باران»، «آغوش خالی»، «خاک پاکدامان»
• صحنه ای که در این حکم، به تصویر می گذرد، به صحنه تدارک هماغوشی عاشق و معشوق شباهت غریبی دارد:
• عاشق به عطر طراوت، اندام خود را معطر می سازد تا برای معشوق منتظر در بستر خوشایند جلوه کند.
• سیاوش به زبان فلسفی دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک آغوش و عاشق، دیالک تیک خاک پاکدامان و عاشق معطر به عطر باران بسط و تعمیم می دهد.
• اگر برای سعدی ـ دیالک تیسین خودپوی قرون وسطی ـ بدیلی آگاه در پله ای متعالی تر جسته شود، کسی جز سیاوش نخواهد بود.
• خارق العادگی ماجرای هماغوشی اما با مفاهیم خارق العاده ای تبیین می یابد:
• عطر طراوت باران است و آغوش مورد نظر خاک:
• خاک مادر
• خاک مادر پاکدامن
• خاک که دیالک تیک زادگاه و زاینده است.
• خاک که دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت است.
• خاک اما آغوش خالی است، چرا که آغوش منهای معشوق، منهای روح است و به عبارتی دیگر مرده و بی جان و بی شعور است، گور است.
• عاشق معطر به عطر طراوت باران راهی گور است.
حکم دوم
• اما ستوه ـ از دست ـ بسته
• اما فغان ـ از پای ـ دربند
• اسباب و ساز و برگ هماغوشی با خاک خالی همه آماده است، ولی درماندگی را مجال درماندگی نیست، چرا که درماندگی را دست از پشت بسته است.
• چرا؟
• برای اینکه درماندگی عاشق به معنی تکمیل تام و تمام پیروزی دشمن بلحاظ مادی پیروز است.
• برای اینکه درماندگی عاشق به معنی پیروزی معنوی دشمن خواهد بود.
• منظور از پیروزی معنوی چیست؟
• صحنه تصویر شده در شعر حاکی از پیروزی مادی بی چون و چرای دشمن است.
• پیروزی مادی اما هنوز به معنی پیروزی تام و تمام نیست.
• صحنه تصویر شده در شعر حاکی از پیروزی مادی بی چون و چرای دشمن است.
• پیروزی مادی اما هنوز به معنی پیروزی تام و تمام نیست.
• چیزها، پدیده ها و سیستم ها تنها در داربست دیالک تیکی شان به کمال می رسند.
• درماندگی عاشق به معنی پیروزی ایدئولوژیکی (معنوی) دشمن نیز خواهد بود.
• درماندگی عاشق به معنی پیروزی ایدئولوژیکی (معنوی) دشمن نیز خواهد بود.
• آنگاه دیالک تیک مادی و معنوی پیروزی تشکیل خواهد شد و دشمن پیروزی خود را در مناره های تبلیغاتی به گوش همگان خواهد رساند.
• از این رو ست، که در مناسب ترین شرایط عینی برای درماندگی، اجازه و اذن به درماندگی نباید داد.
• به زبان فلسفی، دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت باید ـ استثنائا ـ واژگونه شود، سوبژکت باید از فرمان اوبژکت سر باز زند.
• سوبژکت باید اوبژکت را از تخت فرماندهی به زیر کشد و خود زمام فرماندهی را بدست گیرد.
• سوبژکت باید ایستاده بمیرد، نه به خاطر نام، نه به خاطر فرم محض هماغوشی با خاک، بلکه به دلیل شکست معنوی (ایدئولوژیکی) دشمن.
• همین و بس.
• در باره فغان پای در بند نیز همه گفته ها راجع به ستوه دست بسته را می توان تکرار کرد.
حکم سوم
• چشمان پر از ابرند، یک شام تاریک
• واندر لبان، خورشید لبخند
• آسمان چشم های عاشق، گرفته از ابر اندوه است، شام تاریک است.
• چرا که «زندگی زیبا ست»، چرا که زندگی، زیبائی بی برگشت است، بی بدیل و بی آلترناتیو است، زیبائی مطلق است.
• اما با این حال و به رغم اینها همه، بر لبان عاشق، خورشیدی از لبخند در طلوع ظفرنمون است.
• به زبان فلسفی، دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت باید ـ استثنائا ـ واژگونه شود، سوبژکت باید از فرمان اوبژکت سر باز زند.
• سوبژکت باید اوبژکت را از تخت فرماندهی به زیر کشد و خود زمام فرماندهی را بدست گیرد.
• سوبژکت باید ایستاده بمیرد، نه به خاطر نام، نه به خاطر فرم محض هماغوشی با خاک، بلکه به دلیل شکست معنوی (ایدئولوژیکی) دشمن.
• همین و بس.
• در باره فغان پای در بند نیز همه گفته ها راجع به ستوه دست بسته را می توان تکرار کرد.
حکم سوم
• چشمان پر از ابرند، یک شام تاریک
• واندر لبان، خورشید لبخند
• آسمان چشم های عاشق، گرفته از ابر اندوه است، شام تاریک است.
• چرا که «زندگی زیبا ست»، چرا که زندگی، زیبائی بی برگشت است، بی بدیل و بی آلترناتیو است، زیبائی مطلق است.
• اما با این حال و به رغم اینها همه، بر لبان عاشق، خورشیدی از لبخند در طلوع ظفرنمون است.
• دیالک تیک مادی و معنوی را بهتر از این نمی توان در این لحظه تصویر کرد:
• دیالک تیک پیروزی و شکست را.
• دیالک تیک پیروزی مادی و شکست معنوی را.
• دیالک تیک پیروزی مادی و شکست معنوی دشمن را.
• آسمان ابری اندوهبار چشم های عاشق بدلیل پیروزی مادی خصم است و طلوع خورشید لبخند بدلیل یقین عاشق به پیروزی معنوی (ایدئولوژیکی) سپاه کار.
حکم چهارم
• آن یک درودی گفت بردوست
• این یک نویدی را صلا داد
• سیاوش در این حکم، سنتز ستیز معنوی تز و آنتی تز را در قالب شعر می ریزد:
• عشاق بلحاظ مادی مغلوب ـ به درودی و به نویدی ـ پیروزی معنوی (ایدئولوژیکی) نهائی خود را جشن می گیرند:
• دیالک تیک درود و نوید که پل پیوند میان دیروز و فردا ست، پل پیوند میان نسل بلحاظ مادی مغلوب و بلحاظ معنوی پیروز دیروز و نسل بلحاظ مادی و معنوی پیروز فردا.
حکم چهارم
• آن یک درودی گفت بردوست
• این یک نویدی را صلا داد
• سیاوش در این حکم، سنتز ستیز معنوی تز و آنتی تز را در قالب شعر می ریزد:
• عشاق بلحاظ مادی مغلوب ـ به درودی و به نویدی ـ پیروزی معنوی (ایدئولوژیکی) نهائی خود را جشن می گیرند:
• دیالک تیک درود و نوید که پل پیوند میان دیروز و فردا ست، پل پیوند میان نسل بلحاظ مادی مغلوب و بلحاظ معنوی پیروز دیروز و نسل بلحاظ مادی و معنوی پیروز فردا.
• امید قانونمند و اوپتیمیسم (خوش بینی) انقلابی را بهتر از این نمی توان تصویر کرد.
حکم پنجم
• تا سرب و باروت
• بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد
• اکنون فرمان آتش است و ناتمام ماندن سرود عشاق طراز نوین.
حکم ششم
• عطر جوانی شست، باران
• آغوش عاشق ماند، خاک سرخ دامان
• باران دیگر ـ اکنون ـ نه عطر طراوت، بل شوینده خون است.
• و خون، عطر جوانی است.
• خاک دیگر ـ اکنون ـ نه پاکدامان، بلکه ننگین و سرخدامان است.
• گور خونین است.
پایان
حکم پنجم
• تا سرب و باروت
• بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد
• اکنون فرمان آتش است و ناتمام ماندن سرود عشاق طراز نوین.
حکم ششم
• عطر جوانی شست، باران
• آغوش عاشق ماند، خاک سرخ دامان
• باران دیگر ـ اکنون ـ نه عطر طراوت، بل شوینده خون است.
• و خون، عطر جوانی است.
• خاک دیگر ـ اکنون ـ نه پاکدامان، بلکه ننگین و سرخدامان است.
• گور خونین است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر