مقبره شیخ محمود (687 ـ 720 ه. ق.) در شبستر
تحلیل واره ای از
• بدین طریق، تفکر هنر است، تفکر چیزی نیست که حاضر و آماده در اختیار انسان قرار داده شود، تفکر به روح انسانی یاد داده می شود.
• روح انسانی ـ بمثابه فکرت آموز ـ در مکتب خدا ـ به مثابه روح محض ـ تفکر می آموزد.
• در همین مفهوم «آموزش فکرت» شیخ شبستر چندین پیش شرط فلسفی جا داده شده است:
• شیخ ـ ظاهرا ـ انسان را به مثابه سوبژکت متفکر تلقی می کند.
• سوبژکتی که ببرکت تصاحب جان، فکرت را می تواند بیاموزد و طبیعتا اشاعه و توسعه دهد و مادیت بخشد، یعنی از اندیشه به عمل بگذرد، مدل فکری خود را جامه مادی بپوشاند، مدل فکری از خانه را به مثابه الگو به خدمت گیرد و با تغییر فرم دادن به مواد و مصالح ساختمانی (چوب و خاک و شن و آهک و آب و کاه و غیره) خانه واقعی بسازد که در خطوط کلی اش بسان مدل فکری او باشد.
• سوبژکتیویته (فاعیلیت) قائل شدن به انسان، آنهم صدها سال قبل از فیشته و کانت و هگل ستایش انگیز است.
• بویژه اگر در نظر داشته باشیم که شیخ شبستر در مجموع 33 سال عمر می کند، درست یک سوم عمر سعدی و نصف عمر حافظ.
• غنای فکری شیخ از این رو شگفت انگیز است.
• شیخ شبستر ـ بر خلاف سعدی و حافظ ـ انسان را نه اوبژکت هیچکاره، بلکه سوبژکت فعال و آموزنده تلقی می کند.
• ما با نطفه های این انسانتصویر در اروپای قرن شانزدهم و هفدهم برخورد خواهیم کرد.
2
مقوله «دل»
• مقوله «دل» یکی از رایج ترین و در عین حال مبهم ترین مقولات ادبی ایران است.
• در این بیت شیخ، خدا ببرکت آموزش فکرت به روح انسانی، «چراغ دل» او را «به نور جان» برمی افروزد.
• نور جان باید در قاموس شیخ، تفکر و شناخت و دانش باشد و دل به احتمال قوی، ضمیر انسانی باشد، درست بدان سان که در فلسفه علمی مصطلح است.
• ضمیر انسانی بدین طریق به آئینه ای شفاف بدل می شود که هستی مادی را منعکس می کند، از هستی مادی تصویر معنوی برمی دارد و به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها راه می گشاید.
• بنابرین، شیخ شبستر در این بیت، دیالک تیک آموزگار و دانش آموز را به شکل دیالک تیک خدا و انسان بسط و تعمیم می دهد.
• ما در آثار سعدی و حافظ، هرگز به چنین تعمیمی برخورد نمی کنیم.
• در فلسفه سعدی و حافظ دیالک تیک خدا و انسان به شکل دیالک تیک همه کاره و هیچکاره، دیالک تیک شاه و گدا بسط و تعمیم می یابد.
• انسان در فلسفه سعدی و حافظ موجودی تفاله، آشغال و هیچکاره است.
• این نوشته در سال 717 هجری نوشته شده است.
شیخ شبستر
• گذشته هفت و ده از هفتصد سال
• ز هجرت، ناگهان در ماه شوال
• ما این طرز تلقی شیخ شبستر را با طرز تلقی شیخ شیراز که 62 سال قبل از او ابراز شده، مورد مقایسه قرار می دهیم:
شیخ شیراز
• به نام خدائی که جان آفرید
• سخن گفتن اندر زبان آفرید.
• پیش شرط سخن گفتن، عمل منطقی انتزاع و تعمیم و آشنائی با مفاهیم است.
• پیش شرط سخن گفتن تفکر است.
• اختلاف فاحش میان این دو طرز تلقی را می توان در دو مفهوم «آموخت» و «آفرید» ملاحظه کرد.
• تئوری شناخت شیخ شبستر به مراتب پیشرفته تر از تئوری شناخت شیخ شیراز است.
• تفکر در فلسفه سعدی، بنا بر جزم «مشیت الهی» خلق می شود و حاضر آماده روی زبان انسانی گذاشته می شود.
• انسان، در جهان بینی سعدی انگل است، نه مولد.
• انسان سعدی واژه ها را حاضر و آماده مثل گدا از خدا دریافت می کند.
• در فلسفه شیخ شبستر، انسان تفکر را بسان دانش آموزی یاد می گیرد.
• انسان تفکر را در مکتب خدا می آموزد.
• انسان برای فراگرفتن تفکر باید زحمت بکشد و آموخته را بازتولید کند و توسعه دهد.
• انسان در جهان بینی شیخ شبستر نه انگل، بلکه زحمتکش و مولد است، انسان به معنی واقعی کلمه است.
حکم دوم
• ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
• ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
• مفاهیمی که شیخ در این حکم بکار می برد، عبارتند از «فضل»، «روشنی دو عالم»، «فیض»، «گلشنی خاک»
• شیخ دیالک تیک داشتن و دادن را به شکل دیالک تیک فضل و فیض بسط و تعمیم می دهد.
1
• ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
• خدا ببرکت دانش خویش، هر دو عالم (دنیا و عقبی) را روشن می کند.
• اکنون می توان پرسید که روشن کردن جهان چه ربطی به دانش خدا دارد؟
• پاسخ به این پرسش، راهی برای آشنائی بیشتر با جهان بینی شیخ شبستر است:
• خدا بواسطه خورشید و ماه و ستاره و آتش جهان را روشن می کند.
• اگر خدای شیخ، خدای خرفتی می بود، هرگز نمی توانست برای تنویر جهان راه حلی بیابد.
• خورشید و ماه و اختر قبل از تشکیل شان در روح الهی به مثابه ایده تشکیل می یابند و بعد ایده عالم روحی را ترک می کند و جامه مادی می پوشد.
• از ایده روحی خورشید، خورشید مادی شعله ور تشکیل می یابد.
• به قول هگل، ایده خورشید در ایده مطلق (خدا) سیر نزولی طی می کند و مادیت می یابد:
• سقوط و سیر نزولی روح متعالی به مرحله سفلای ماده.
• ایدئالیسم عینی همین و بس.
• ایدئالیسم عینی ـ برعکس ایدئالیسم ذهنی ـ منکر وجود واقعیت عینی نیست.
2
• ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
• اگر خدای شیخ فیاض نمی بود، خاک آدمی نه گلشن، بلکه برهوتی می شد.
• پس گلشنی خاک ببرکت بخشش الهی است:
• بخشش از طریق بکار انداختن ابر و باد و مه و خورشید و رویش و غیره.
• سطح توسعه علوم در زمان شیخ شبستر اجازه توضیح علمی پدیده ها را نمی داد.
• در واقع، دنیا را نه فضل کسی، بلکه خورشید و ماه و ستاره ها روشن می کنند.
• این واقعیت امر را حتی گیاهان و جانوران می دانند.
• رویش گلها و گیاهان نیز نه به فیض کسی، بلکه بر طبق قانونمندی های عینی صورت می گیرد.
• ماده (واقعیت عینی) لایزال به نیروی خارجی نیاز ندارد.
• ماده برای خود کافی است.
• ماده خودجنب و خودپو ست.
• علت همه این پدیده ها در دیالک تیک عینی هستی مادی است.
• ماده تضادمند و وحدتمند همزمان است.
• ماده خود سرتاپا، جولانگاه دیالک تیک است.
• راز رویش و رشد گیاهان، توسعه و تکامل جامعه، گذار جمادات از ساده به بغرنج و از بغرنج به ساده در دیالک تیک عینی خود ماده است.
• ماده به خالق و فاضل و فیاض خارجی نیاز ندارد.
• ماده را نه می شود خلق کرد و نه می توان نابود نمود.
حکم سوم
• توانایی که در یک طرفة العین
• ز کاف و نون پدید آورد کونین
• شیخ در این حکم، آفرینش دو عالم از کاف و نون ایراسیونالیستی ـ عرفانی را به خدا نسبت می دهد.
• این ادعا به معنی تقدم قائل شدن به روح در قبال ماده است.
• شیخ مسئله اساسی فلسفه را از موضع ایدئالیستی حل می کند.
• در قاموس شیخ، جهان واقعی ـ عینی بوسیله روح مطلق (خدا) از نیستی به هستی آورده می شود.
ادامه دارد
تحلیل واره ای از
شین میم شین
• به نام آن که جان را فکرت آموخت
• چراغ دل به نور جان برافروخت
• ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
• ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
• توانایی که در یک طرفة العین
• ز کاف و نون پدید آورد کونین
حکم اول
• به نام آن، که جان را فکرت آموخت
• چراغ دل به نور جان برافروخت
• مفاهیمی که شیخ در این حکم بکار می برد، عبارتند از «جان»، «فکرت»، «چراغ دل»، «نور جان» و «آموزش»
• بنظر شیخ شبستر، خدا به جان انسانی تفکر می آموزد و چراغ دل او را به نور جان روشن می سازد.
• ما قبل از همه به بررسی مقولات فلسفی شیخ می پردازیم:
1
مقوله «جان»
• جان ـ ظاهرا ـ از سوی شیخ شبستر به همان معنی بکار می رود که از سوی شیخ شیراز:
• یعنی به مثابه ضد دیالک تیکی تن، که از سوی خدا ـ که روح محض است ـ در کالبد آدم و حوا دمیده می شود.
• بنابرین، خدا به روح آدمی «فکرت می آموزد.»
• چراغ دل به نور جان برافروخت
• ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
• ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
• توانایی که در یک طرفة العین
• ز کاف و نون پدید آورد کونین
حکم اول
• به نام آن، که جان را فکرت آموخت
• چراغ دل به نور جان برافروخت
• مفاهیمی که شیخ در این حکم بکار می برد، عبارتند از «جان»، «فکرت»، «چراغ دل»، «نور جان» و «آموزش»
• بنظر شیخ شبستر، خدا به جان انسانی تفکر می آموزد و چراغ دل او را به نور جان روشن می سازد.
• ما قبل از همه به بررسی مقولات فلسفی شیخ می پردازیم:
1
مقوله «جان»
• جان ـ ظاهرا ـ از سوی شیخ شبستر به همان معنی بکار می رود که از سوی شیخ شیراز:
• یعنی به مثابه ضد دیالک تیکی تن، که از سوی خدا ـ که روح محض است ـ در کالبد آدم و حوا دمیده می شود.
• بنابرین، خدا به روح آدمی «فکرت می آموزد.»
• بدین طریق، تفکر هنر است، تفکر چیزی نیست که حاضر و آماده در اختیار انسان قرار داده شود، تفکر به روح انسانی یاد داده می شود.
• روح انسانی ـ بمثابه فکرت آموز ـ در مکتب خدا ـ به مثابه روح محض ـ تفکر می آموزد.
• در همین مفهوم «آموزش فکرت» شیخ شبستر چندین پیش شرط فلسفی جا داده شده است:
• شیخ ـ ظاهرا ـ انسان را به مثابه سوبژکت متفکر تلقی می کند.
• سوبژکتی که ببرکت تصاحب جان، فکرت را می تواند بیاموزد و طبیعتا اشاعه و توسعه دهد و مادیت بخشد، یعنی از اندیشه به عمل بگذرد، مدل فکری خود را جامه مادی بپوشاند، مدل فکری از خانه را به مثابه الگو به خدمت گیرد و با تغییر فرم دادن به مواد و مصالح ساختمانی (چوب و خاک و شن و آهک و آب و کاه و غیره) خانه واقعی بسازد که در خطوط کلی اش بسان مدل فکری او باشد.
• سوبژکتیویته (فاعیلیت) قائل شدن به انسان، آنهم صدها سال قبل از فیشته و کانت و هگل ستایش انگیز است.
• بویژه اگر در نظر داشته باشیم که شیخ شبستر در مجموع 33 سال عمر می کند، درست یک سوم عمر سعدی و نصف عمر حافظ.
• غنای فکری شیخ از این رو شگفت انگیز است.
• شیخ شبستر ـ بر خلاف سعدی و حافظ ـ انسان را نه اوبژکت هیچکاره، بلکه سوبژکت فعال و آموزنده تلقی می کند.
• ما با نطفه های این انسانتصویر در اروپای قرن شانزدهم و هفدهم برخورد خواهیم کرد.
2
مقوله «دل»
• مقوله «دل» یکی از رایج ترین و در عین حال مبهم ترین مقولات ادبی ایران است.
• در این بیت شیخ، خدا ببرکت آموزش فکرت به روح انسانی، «چراغ دل» او را «به نور جان» برمی افروزد.
• نور جان باید در قاموس شیخ، تفکر و شناخت و دانش باشد و دل به احتمال قوی، ضمیر انسانی باشد، درست بدان سان که در فلسفه علمی مصطلح است.
• ضمیر انسانی بدین طریق به آئینه ای شفاف بدل می شود که هستی مادی را منعکس می کند، از هستی مادی تصویر معنوی برمی دارد و به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها راه می گشاید.
• بنابرین، شیخ شبستر در این بیت، دیالک تیک آموزگار و دانش آموز را به شکل دیالک تیک خدا و انسان بسط و تعمیم می دهد.
• ما در آثار سعدی و حافظ، هرگز به چنین تعمیمی برخورد نمی کنیم.
• در فلسفه سعدی و حافظ دیالک تیک خدا و انسان به شکل دیالک تیک همه کاره و هیچکاره، دیالک تیک شاه و گدا بسط و تعمیم می یابد.
• انسان در فلسفه سعدی و حافظ موجودی تفاله، آشغال و هیچکاره است.
• این نوشته در سال 717 هجری نوشته شده است.
شیخ شبستر
• گذشته هفت و ده از هفتصد سال
• ز هجرت، ناگهان در ماه شوال
• ما این طرز تلقی شیخ شبستر را با طرز تلقی شیخ شیراز که 62 سال قبل از او ابراز شده، مورد مقایسه قرار می دهیم:
شیخ شیراز
• به نام خدائی که جان آفرید
• سخن گفتن اندر زبان آفرید.
• پیش شرط سخن گفتن، عمل منطقی انتزاع و تعمیم و آشنائی با مفاهیم است.
• پیش شرط سخن گفتن تفکر است.
• اختلاف فاحش میان این دو طرز تلقی را می توان در دو مفهوم «آموخت» و «آفرید» ملاحظه کرد.
• تئوری شناخت شیخ شبستر به مراتب پیشرفته تر از تئوری شناخت شیخ شیراز است.
• تفکر در فلسفه سعدی، بنا بر جزم «مشیت الهی» خلق می شود و حاضر آماده روی زبان انسانی گذاشته می شود.
• انسان، در جهان بینی سعدی انگل است، نه مولد.
• انسان سعدی واژه ها را حاضر و آماده مثل گدا از خدا دریافت می کند.
• در فلسفه شیخ شبستر، انسان تفکر را بسان دانش آموزی یاد می گیرد.
• انسان تفکر را در مکتب خدا می آموزد.
• انسان برای فراگرفتن تفکر باید زحمت بکشد و آموخته را بازتولید کند و توسعه دهد.
• انسان در جهان بینی شیخ شبستر نه انگل، بلکه زحمتکش و مولد است، انسان به معنی واقعی کلمه است.
حکم دوم
• ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
• ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
• مفاهیمی که شیخ در این حکم بکار می برد، عبارتند از «فضل»، «روشنی دو عالم»، «فیض»، «گلشنی خاک»
• شیخ دیالک تیک داشتن و دادن را به شکل دیالک تیک فضل و فیض بسط و تعمیم می دهد.
1
• ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
• خدا ببرکت دانش خویش، هر دو عالم (دنیا و عقبی) را روشن می کند.
• اکنون می توان پرسید که روشن کردن جهان چه ربطی به دانش خدا دارد؟
• پاسخ به این پرسش، راهی برای آشنائی بیشتر با جهان بینی شیخ شبستر است:
• خدا بواسطه خورشید و ماه و ستاره و آتش جهان را روشن می کند.
• اگر خدای شیخ، خدای خرفتی می بود، هرگز نمی توانست برای تنویر جهان راه حلی بیابد.
• خورشید و ماه و اختر قبل از تشکیل شان در روح الهی به مثابه ایده تشکیل می یابند و بعد ایده عالم روحی را ترک می کند و جامه مادی می پوشد.
• از ایده روحی خورشید، خورشید مادی شعله ور تشکیل می یابد.
• به قول هگل، ایده خورشید در ایده مطلق (خدا) سیر نزولی طی می کند و مادیت می یابد:
• سقوط و سیر نزولی روح متعالی به مرحله سفلای ماده.
• ایدئالیسم عینی همین و بس.
• ایدئالیسم عینی ـ برعکس ایدئالیسم ذهنی ـ منکر وجود واقعیت عینی نیست.
2
• ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
• اگر خدای شیخ فیاض نمی بود، خاک آدمی نه گلشن، بلکه برهوتی می شد.
• پس گلشنی خاک ببرکت بخشش الهی است:
• بخشش از طریق بکار انداختن ابر و باد و مه و خورشید و رویش و غیره.
• سطح توسعه علوم در زمان شیخ شبستر اجازه توضیح علمی پدیده ها را نمی داد.
• در واقع، دنیا را نه فضل کسی، بلکه خورشید و ماه و ستاره ها روشن می کنند.
• این واقعیت امر را حتی گیاهان و جانوران می دانند.
• رویش گلها و گیاهان نیز نه به فیض کسی، بلکه بر طبق قانونمندی های عینی صورت می گیرد.
• ماده (واقعیت عینی) لایزال به نیروی خارجی نیاز ندارد.
• ماده برای خود کافی است.
• ماده خودجنب و خودپو ست.
• علت همه این پدیده ها در دیالک تیک عینی هستی مادی است.
• ماده تضادمند و وحدتمند همزمان است.
• ماده خود سرتاپا، جولانگاه دیالک تیک است.
• راز رویش و رشد گیاهان، توسعه و تکامل جامعه، گذار جمادات از ساده به بغرنج و از بغرنج به ساده در دیالک تیک عینی خود ماده است.
• ماده به خالق و فاضل و فیاض خارجی نیاز ندارد.
• ماده را نه می شود خلق کرد و نه می توان نابود نمود.
حکم سوم
• توانایی که در یک طرفة العین
• ز کاف و نون پدید آورد کونین
• شیخ در این حکم، آفرینش دو عالم از کاف و نون ایراسیونالیستی ـ عرفانی را به خدا نسبت می دهد.
• این ادعا به معنی تقدم قائل شدن به روح در قبال ماده است.
• شیخ مسئله اساسی فلسفه را از موضع ایدئالیستی حل می کند.
• در قاموس شیخ، جهان واقعی ـ عینی بوسیله روح مطلق (خدا) از نیستی به هستی آورده می شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر