۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

پرکتیسیسم (عملگرائی)

گونتر هیدن
برگردان شین میم شین

پرکتیسیسم عبارت است از درک یکجانبه رابطه تئوری و پراتیک.
• (مطلق کردن پراتیک در دیالک تیک پراتیک و تئوری و هیچ انگاشتن تئوری. مترجم)

پرکتیسیسم گرایشی است که جنبه عملی فعالیت تولیدی و اجتماعی ـ تاریخی انسان ها را مطلق می کند و ضمنا به جنبه نظری (تئوریکی) آن کم بها می دهد.
پرکتیسیسم فقط نتایج بی واسطه کردوکار عملی انسان ها را در نظر می گیرد، استقلال نسبی تئوری را نادیده می گیرد و ارزش گرانبهای تئوری را در پیش بینی عواقب کردوکار عملی و نقش راهنمای آن را برای پراتیک به باد فراموشی می سپارد.
پرکتیسیسم توسعه تئوری را به لزوم عملی بی واسطه آن وابسته و موکول می سازد.
• رابطه منفی پرکتیسیسم نسبت به تئوری سبب وابستگی آن به فاکتورهای گذرا، موقتی و تصادفی می شود.

پرکتیسیسم از درک دورنمای عام توسعه عاجز می ماند.
پرکتیسیسم از درک نقش علوم اجتماعی در پیش بینی، برنامه ریزی و هدایت توسعه اجتماعی، که برای انجام درست وظایف اجتماعی به تدارک تئوریکی حداکثر و فراگیر نیاز مبرم دارند، عاجز می ماند.

پرکتیسیسم درسیاست، به سبب نادیده گرفتن ضرورت کار تئوریکی، دچار بی پرنسیپی و اپورتونیسم می شود.
پرکتیسیسم با تقلیل عرصه تئوری به حل مسائلی که اهمیت بی واسطه عملی دارند، عرصه شناخت تئوریکی را تنگ می کند و دورنماهای توسعه آتی پراتیک را محدود می سازد.
پرکتیسیسم هم به توسعه تئوری و هم به توسعه پراتیک صدمات زیانباری وارد می سازد.

پرکتیسیسم با مارکسیسم ـ لنینیسم بیگانه است.
• بنا بر آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم، طبقه کارگر و متحدانش باید در مبارزه بخاطر آماج های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مشخص، شناخت قانونمندی های عام و دورنمای توسعه را راهنما و راهبر خویش سازد و این امر تنها ببرکت تئوری میسر می شود.

پرکتیسیسم نمی تواند با توسعه اجتماعی مبتنی بر برنامه و نقشه و آگاهی در سوسیالیسم سازگار باشد.
• زیرا آن خودپوئی را بر آگاهی مقدم می داند، خودپوئی را بر آگاهی ترجیح می دهد.

لنین در رد پرکتیسیسم و گرایشات انحرافی مشابه، بدرستی می گوید:
• «بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی هم نمی تواند وجود داشته باشد!»

• مراجعه کنید به دیالک تیک آگاهی و خودپوئی، دیالک تیک پراتیک و تئوری.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر