روشنگری انگلیس
کارل هاینتس بارک
برگردان شین میم شین
• روند رهائی بورژوازی انگلیس دراواخر قرن شانزدهم میلادی در روشنگری انگلیس نطفه می بندد که بوسیله بورژوا شدن اشراف تسهیل می گردد و با «انقلاب ظفرنمون» و با تاجگذاری ویلهلم اورانین در سال 1689 میلادی به نقطه پایانی خود می رسد.
• روشنگری انگلیس در نقطه عطف قرن 17 و 18 میلادی به نقطه اوج توسعه خود می رسد و روشنگری فرانسه و آلمان را تحت تأثیر خود قرار می دهد.
1
فرانسیس بیکن
• روشنگری انگلیس بوسیله فرانسیس بیکن به راه می افتد.
• مارکس او را «بنیانگذار ماتریالیسم انگلیس و کلیه علوم آزمایشگاهی مدرن» می نامد.
• فرانسیس بیکن از وقوف به اهمیت علوم برای انسان ها سرشار است.
• او مژده رسان و چاوش عصر جدید است و تحول کلیه مناسبات انسانی را در گرو رفرم علوم می داند که در کتاب خود تحت عنوان «ارگانون نوین علم» (1620) طرحریزی می کند.
• «نظریه رفرمیستی او» (نظریه اندرزمند) به قول مارکس، علیرغم تلاش او برای رهاندن علوم از امر و نهی مذهب، از «ناپیگیری های تئولوژیکی» مملو است.
• همانطور که در مقالات او (1597 ـ 1628) و در اثر او تحت عنوان (نوا آتلانتیس) دیده می شود، هدف او در وهله اول عبارت است از توسعه تولید با استفاده از معارف علمی جدید.
• برنامه طرحریزی شده از سوی او در باره تحول اجتماعی انعکاس مبارزه ای است که در آن زمان میان طبقات حاکم جریان داشته، یعنی زمانی که حکومت مطلقه به سدی در راه بورژوازی نوخاسته انگلیس بدل شده است.
• بیکن همزمان خواهان روی کار آمدن شاهان بشردوست روشنگری گرا بوده که باید همراه با پارلمان (مجلس) حکومت کنند.
2
توماس هوبس
توماس هوبس (1588 ـ 1679)
ریاضی دان، تئوریسن دولتی و فیلسوف انگلیسی در
عصر جدید آغازین
کتاب معروف او «هیولا» نام دارد.
• توماس هوبس در حین انقلاب انگلیس آموزش بیکن را تکامل می بخشد.
• توماس هوبس «آموزش بیکن را سیستماتیزه (منظم) می کند، ولی به اثبات دقیقتر اصل اساسی او راجع به منشاء شناخت و ایده ها (یعنی جهان حسی) اقدام نمی کند.»
• او اما در عین حال «پیشداوری های ته ئیستی ماتریالیسم بیکن را از بین می برد.»
• توماس هوبس تفاوتگذاری بیکن میان روح حسی فانی و روح عقلی جاوید با منشاء الهی را دور می اندازد و خواهان طرد کامل تئولوژی از فلسفه می شود.
• بنظر توماس هوبس موضوع فلسفه از اجسامی تشکیل می یابد که تشکیل شان قابل فهم باشد و بطور عقلی قابل بازسازی باشند.
• از این رو توماس هوبس فلسفه را آموزش اجسام نیز می نامد.
• توماس هوبس میان اجسام طبیعی و مصنوعی تفاوت قائل می شود:
• بنظر او دولت که بوسیله قراردادها و موافقت نامه های انسانی تشکیل می شود، یک جسم مصنوعی است.
• بر این مبنا ست که او فلسفه را به فلسفه طبیعت و فلسفه دولت (شهروندی) تقسیم بندی می کند.
• خطوط اصلی فلسفه هوبس به شرح زیرند:
• ماتریالیسم یونیورسال در آموزش اجسام
• آنتروپولوژی ناتورالیستی
• ایدئال دولتی خودمختاری مطلق.
• هوبس با آثار زیرین خود که به مسائل مربوط به جامعه و دولت اختصاص دارند، مرحله نوینی را در توسعه تئوری حقوق طبیعی بنیانگذاری می کند:
• علل اولیه حقوق طبیعی و دولتی (1640)
• در باره شهروندان (1642)
• هیولا (1681)
• خودویژگی تئوری دولت هوبس در این نظر است که غریزه حفظ نفس هر فرد در وضع طبیعی، جنگ همه علیه همه را ایجاب می کند و تنها از طریق برقراری نظام اجتماعی ئی که در آن دولت نماینده خواست های همه مردم باشد و قدرت مافوق همه را داشته باشد، می تواند وضع حقوقی و صلح آمیز برقرار شود.
• در تئوری جامعه و تئوری دولت هوبس نه تنها شهروندان بمثابه بنیانگذار جامعه و دولت برجسته می شوند و فونکسیون دولت بطور عقلائی تعیین می شود، بلکه علاوه بر آن، همزمان تئوری تئولوژیکی دولت دور انداخته می شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر