حافظ
ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
زهد رندان نوآموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
معنی تحت اللفظی:
اگر من به نکوهش مدعیان اعتنا داشته باشم،
نمی توانم
رند و مست باشم.
زهد رندان بی تجربه
دلیل دارد.
من
اما
رند معروف مجربی هستم
و
نیازی به مصلحت اندیشی ندارم.
۱
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
اندیشیدن (هراس داشتن) از سرزنش همنوع
یکی از مفاهیم مرکزی و مهم خواجه شیراز
در
کلیه اشعار او
ست.
خواجه
با
این مفهوم
به
تحقیر و تخریب دیالک تیک روشنگری
مبادرت می ورزد.
منظور از دیالک تیک روشنگری
چیست؟
ما
این مفهوم
را
مدیون ورنر سپمن
فیلسوف معاصر آلمان
هستیم.
دیالک تیک روشنگری
یعنی
دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از غیر خود:
الف
در
مفهوم انتقاد از خود
نه
فقط
انتقاد از خویشتن خویش،
بلکه
ضمنا
انتقاد از هر آنچه و هر آنکه با خود فرد در پیوند است،
تجرید می یابد.
مثلا
انتقاد
از
حزب و طبقه و قشر و قبیله و طایفه و خانواده و خواهر و مادر و پدر و برادر و سندیکا و اتحادیه و انجمن و یاران و همرزمان و همکاران خود
شخصیت های محبوب خود
رهبران حزب خود
اعضای حزب خود
تجرید می یابد.
ب
در
مفهوم انتقاد از غیر خود
نه
فقط
انتقاد از همنوع خود،
بلکه
ضمنا
انتقاد از هر آنچه و هر آنکه با همنوع خود در پیوند است،
تجرید می یابد.
مثلا
انتقاد
از
جامعه
جهان
احزاب
سندیکاها
اتحادیه ها
رهبران
شخصیت ها
طبقات اجتماعی
اقشار اجتماعی
و
غیره
انتقاد اجتماعی
تجرید می یابد.
۲
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
خواجه
در
جامعه ـ فلسفه (تاریخفلسفه) خود
با
دیالک تیک روشنگری
یعنی
با
دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از غیر خود
سر ستیز آشتی ناپذیر (آنتاگونیستی)
دارد.
این مفهوم ارتجاعی و ضد اجتماعی خواجه
باید
مستقلا
مورد بررسی قرار گیرد.
یکی از تفاوت ها و تضادهای اساسی خواجه با شیخ شیراز
در
این زمینه است.
سعدی
حتی
عالی ترین مقامات فئودالی
را
یعنی
سلاطین و خوانین
را
به
نحوی از انحاء
مورد انتقاد قرار می دهد.
مراجعه کنید
به
خودآموز خوداندیشی
و
تحلیل بوستان و گلستان و اشعار سعدی
۳
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
طرز استدلال خواجه
در
این بیت غزل
طرز استدلال بند تنبانی ئی است:
دلیل خواجه
بر
بی اعتنایی به روشنگری
(سرزنش مدعیان)
نه
دلیلی منطقی و عقلی
بلکه
دلیلی پراگماتیستی
است.
مستی و رندی برای خواجه
جزو مقدسات و مطلقات
است.
چون اعتنا به روشنگری مانع پیشبرد این مقدسات و مطلقات می شود،
پس
باید بدان بی اعتنا بود
و
حتی
روشنگری
را
بی شرمانه
تخطئه کرد.
دلایل ضد روشنگری خواجه
اصولا و اساسا
کمترین شباهتی
به
دلیل
ندارند.
مثال دیگر
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
معنی تحت اللفظی:
کسی نباید از رندان انتقاد کند.
برای اینکه گناه رندان را در نامه اعمال او نخواهند نوشت.
کردوکار هر کس فقط به خود او مربوط است.
چون
هر کس هر چه کشته،
آخر سر
همان را درو خواهد کرد.
اینکه گناه هر کس در نامه اعمال او نوشته می شود و هر کس هرچه کشته، همان را درو می کند،
کم ترین ربطی به روشنگری
(انتقاد اعضای جامعه از خود و همنوع و جامعه خود)
ندارد.
دلیل علاقه فریدریش نیچه کثافت به خواجه
همین خردستیزی و روشنگری ستیزی خواجه
است.
۴
زهد رندان نوآموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
خواجه
در این بیت غزل
دلیل پرهیز از مصلحت اندیشی و روشنگری ستیزی
را
رسوایی خویشتن خویش
می داند.
وقتی گفته می شود
که
دلایل خواجه بند تنبانی اند،
به همین دلایل است:
اگر
کسی
عقلی و منطقی
بیندیشد،
قاعدتا
باید
به
نتیجه معکوس خواجه
برسد.
یعنی
هر چه زودتر
فکری به آبروی خود
بکند
و
به
روشنگری
تمکین کند.
خواجه
ولی
خردستیز
است.
به
همین دلیل
به
تبلیغ تئوری هر چه بادا باد
(گذشت آب از سر)
می پردازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر