آذر و احسان طبری
طبری
کسى که محاسبات شخصى خود را مقدم بر واقعیات مى شمرد
و
اگر دستش برسد حامیان حقیقت را نابود مى سازد
تا به قول خود حقیقت را نابود سازد،
چنین کسى انسان نیست، ددى است موحش،
اگرچه با کالبد انسانى همراه است،
به هیچ چیز چنین کسى نباید باور کرد.
کسی که سودای پژوهش شخصیت بشری را در سر داشت،
اندرزهای انتزاعی به طلاب بیسواد و بدبخت خود می دهد.
چنین کسی
کمترین خبری از تعریف مارکسیستی مفاهیم ندارد.
شخصیت و در حقیقت، شخص منفی از دید طبری،
منافع شخصی خود را مقدم بر واقعیات می داند.
واقعیات و نه حقیقت.
طبری
نمی داند که منافع شخصی و در تحلیل نهایی منافع طبقاتی،
چیز واقعی است و نه واهی،
چیزی رئال است و نه خیال.
جزو واقعیات کذایی است.
طبری
نمی داند که منافع، یکی از مهمترین مفاهیم ماتریالیسم تاریخی است.
منافع
https://mimhadgarie.blogfa.com/post/15231
طبری
فرسنگ ها از سیاوش کسرایی عقبتر مانده است
که
در شعر رئالیستی و راسیونالیستی ماندگاری م
نافع شخصی را مبنایی تزلزل ناپذیر بر دیالک تیک دوستی و دشمنی می داند:
آدمی نیز به یک ارج و بها
و نمی گردد تنها
دوست می گردد دشمن با تو
وز نیازی دشمن
کینه بگذاشته می گردد دوست
کیست کدبانوی این خانه که هر روز از نو
به حساب عمل ما برسد
گل سر ما بزند
یا سر ما بزند بر گل دار؟
معنی تحت اللفظی:
اشخاص مثل نان در بازار، نرخ عوض می کنند
(خیر مطلق کذایی می شود شر
و
شر مطلق کذایی می شود خیر.
شخصیت مثبت طبری، می شود شخصیت منفی طبری
و
شخصیت منفی او می شود، شخصیت مثبت او.)
روزها می گذرند، دوست به دشمن تبدیل می شود و دشمن با توجه به منافع شخصی و طبقاتی اش، کینه فراموش می کند و مهر پیشه می کند و می شود دوست.
همه کس و همه چیز
باید هر روز از نو
مورد تجزیه و تحلیل طبقاتی قرار گیرد و دوست از دشمن تمیز داده شود.
جهان بینی و جامعه ـ تصور طبری
شبیه جهان بینی و جامعه ـ تصور سایه و روحانیت است.
هوشنگ ابتهاج
اما چه باید گفت
از انسان نمایانی که ننگ نام انسانند
درنده خویانی که هم دندان گرگانند
آنان که افکندند در گردنِ گردان (گردن؟) فرازان
حلقه های دار
آنان که عشق و مهربانی را
در دستهای بغض و کین کشتند
آنان که انسان بودن خود را
در پای این کشتند.
معنی تحت اللفظی:
بر خلاف «بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی» بودند،
کسانی هم هستند که درنده و گرگ واره اند، فقط به ظاهر آدم اند و ننگی برای آدمیت اند.
طبری
رفتار نسبت به واقعیت، رابطه نسبت به حقیقت اس اساس است.
اس اساس
برای طبری
رفتار نسبت به واقعیت
از سویی
و
رابطه نسبت به حقیقت
از سوی دیگر است.
طبری
از تعریف مارکسیستی واقعیت و حقیقت خبر ندارد.
واقعیت از تجرید همه چیزهای واقعی تشکیل می یابد.
از لنگه کفش تا لنگ حمام.
رفتار نسبت به لنگه کفش به چه معنی است.
منظور طبری
در بهترین حالت، رئالیست (واقع بین) بودن است
مگر اشراف برده دار و فئودال و بورژوازی واقع بین نیستند؟
حقیقت
به انعکاس کلی و رادیکال و ماهوی و جبری و عام واقعیت عینی اطلاق می شود
که برای کشف آن باید عمیقا ریشه گرا و ژرف اندیش و رادیکال یعنی مارکسیست بود.
رابطه نسبت به حقیقت
به چه معنی است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر