۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۳, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۱۶ )

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۹ ـ ۹۰)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

قضا را من و پیری از فاریاب

رسیدیم در خاک مغرب به آب

 

مرا یک درم بود، برداشتند

به کشتی و درویش، بگذاشتند

معنی تحت اللفظی:

روزی تصادفا من و پیری از سکنه فاریاب در کشور مراکش به ساخل دریا رسیدیم.

موقع سوار شدن به قابق، من یک درم دادم و سوار شدم.

پیر اما درم نداشت تا سوار قایق شود.

 

سعدی

 در این دو بیت شعر،

خاطره ای را نقل می کند.

در صحت آن هرگز نمی توان تردید داشت.

تجربه شخصی محکمترین دلیل بر صحت هر چیزی است.

سعدی در خاک مغرب به پیری برخورد می کند که حتی یک درم در جیب ندارد.

از این رو سعدی را که ظاهرا فقط یک درم در کیسه دارد، سوار کشتی می کنند و پیرمرد را سوار نمی کنند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر