۱۴۰۲ مهر ۵, چهارشنبه

درنگی در فرمایشات باروخ اسپینوزا (۱۳) (بخش آخر)

 
اسپینوزا
(۱۶۳۲ـ ۱۶۷۷)
 
درنگی
 از
 میم حجری

 

۱

 اسپینوزا

بعید نیست

 که

 در حقیقت 

برترین رمزِ حکومت‌هایِ خودکامه، و آن‌چه مطلقاً لازمه‌یِ آن‌هاست،

 نگه‌داشتنِ مردم در وضعیّتِ فریفتگی،

 و 

پنهان کردنِ ترسی باشد

 که 

مردم را به این-سو-آن-سو می‌کشانَد، 

زیرِ عنوانِ فریبایِ مذهب. 

معنی تحت اللفظی:

منافع حکومت های مطلقه  ایجاب می کند 

که

 توده 

در وضعیت فریب خوردگی نگهداشته شود

و

ترس توده

تحت عنوان فریبای مذهب

پنهان نگهداشته شود.

ترسی که توده را به این سو و آن سو می کشاند.

 

اسپینوزا

مذهب را اسباب پنهان کردن ترس توده توسط خوانین و سلاطین خودکامه و مستبد می داند.

 

من ـ زورش

احتمالا

ترساندن توده از عذاب الهی است و پنهان نگه داشتن ترس توده.

حتما

مترجم

اشتباه کرده است.

اسپینوزا

چنان وانمود می کند

که

 انگار

حکام مستبد

واعظ اند.

به منبر می روند 

و

 توده مواعظ آنها را می شنود و از وحشت دوزخ به خود می لرزد.

 

ترساندن توده از عذاب الهی

کسب و کار وعاظ و روحانیان است و نه شاهان.

ترس توده از عذاب الهی

اما

برای طبقه حاکمه فئودال و روحانی و امروزه بورژوازی مفید است.

توده برده و رعیت و پرولتر

 در این صورت

دست به دزدی کذایی نمی زند.

مثلا

کل محصول را در اختیار اربابان قرار می دهد 

بعد

دست به تضرع و زاری می زند تا بخش بخور و نمیری از محصول و یا دستمزد بخور و نمیری  
دریافت کند

و

به ذلت روزگار بگذراند.

 

۲

در نتیجه‌یِ این وضعیّت، 

مردم چنان برای بردگیِ خود می‌جنگند که گویی برایِ رستگاریِ خود می‌جنگند، 

و ریخته شدنِ خونِ خود را برای سَروریِ شخصِ واحدی،

 نه‌تنها خفّت‌بار نمی‌دانند بلکه آن را افتخاری عظیم  

می‌شمارند.

 

در این ادعای اسپینوزا

بیگانکی او با جامعه فئودالی نمودار می گردد.

رعایا که در جنگ های فئودالی شرکت نمی ورزند.

سرداران جنگ  های فئودالی

عمدتا

اشراف زاده ها هستند.

 

اسپینوزا

باید

جنگ و صلح تولستوی

را

بخواند تا با عشق و علاقه پر شور اشراف زاده ها از سنین نوجوانی

به جنگ و کشتار

آشنا شود.ا

 

رعایا

حتی

اجازه دفاع از اراضی خود در مقابل دشمن خارجی را ندارند.

در زمان سلطان محمود غزنوی

توده های روستایی در مقابل حمله دشمنان خارجی 

دست به مقاومت زده بودند و دشمن را شکست داده بودند.

وقتی خبر به سلطان محمود می رسد،

از خشم منفجر می شود و دستور قلع و قمع دهاقین را صادر می کند.

البته مشاورین مانع قتل عام دهاقین می شوند.

ولی سلطان محمود اکیدا فرمان می دهد که دیگر از این غلط ها نکنند.

 

ضمنا

ارتش فئودالی

در واقع

 نه « برای سَروریِ شخصِ واحدی»

بلکه برای حفظ املاک و اموال و وسایل تولید اشراف فئودال می جنگند.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر