هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست.
اسپینوزا
قبلا گفته است
که
خرافاتیها و رمّالان
(انبیاء و فقها و روحانیت)
بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی
و
بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند.
این بدان معنی است
که
مذاهب برای حکومت بر توده، خیلی خیلی سودمندند.
یعنی عملا باید میان طبقه حاکمه (حاکمان) و روحانیت پیوند مودت برقرار باشد.
چون
حاکمیت و روحانیت
وحدت منافع دارند.
مذهب
را
حاکمیت برای حکومت سهلتر بر مردم لازم دارد
و
روحانیت
برای استثمار و استحمار مردم.
پس دلیل
این کشف و ادعای اسپینورا چیست:
خرافاتیها و رمّالان
(انبیاء و فقها و روحانیت)
بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی
و
بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند.
ضمنا
پایگاه طبقاتی خود اسپینوزا چیست که او را به مخالفت با مذهب و روحانیت سوق داده است؟
۲
همواره
کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و
مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از
آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند.
اسپینورا
اکنون
مذهب
را
به دو نوع متضاد طبقه بندی می کند و نسبیتی را وارد مذهب می سازد:
مذهب راستین
و
مذهب دروغین.
سؤال این است که معیار اسپینوزا چیست؟
چگونه و بر اساس کدام معیار می توان مذهبی را راستین و یا دروغین دانست؟
به نظر اسپینوزا
هر دو نوع از مذهب
تزیین می شود
تا
توده بهتر و عمیقتر مجذوب مذهب شود و حکومت بر توده تسهیل شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر