جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
قصه اول
دستور غذائی
از دورترین دوردست ها
سه ستاره بزرگ
و
سه ستاره کوچک
برمی دارم
ستاره ها را مثل کالباس می برم
روی برش ها از شفق شام، می مالم
روی آنها
هم
تکه ای از ماه
را،
تکه هائی از قله های ابر
را
رشته می کنم.
روی آنها
هم
از
شبنم صبح
از
بغض رعد،
از
آسمان آبی
می افشانم.
بعد
آن
را
با
مه و درخش بلورهای برف و نور کمرنگ خورشید غروب قاطی می کنم.
آخرسر
همه را خوب هم می زنم.
در انگشتانه خالی می کنم.
شام کریسمس می خورم از آن
و
سرخوش و آرام و خرم و دلشاد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر