۱۳۹۹ فروردین ۱۵, جمعه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۷۰)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 



احمد شاملو
 
هراس من
باری
مردن در سرزمینی است
که
مزد گورکن
از
آزادی ادمی
افزون باشد

معنی تحت اللفظی:
ترس من از مردن در کشوری است
که
قیمت آزادی
نازلتر از دستمزد گورکن است.

۱
سؤال این است
که
معنی این ادعای شاملو چیست؟

۲
اگر مزد گورکن از کسب آزادی و یا از برخورداری از نعمت آزادی
بیشتر باشد
این بدان معنی است که آزادی
حیلی ارزان است
در دسترس همه است
یعنی
ریخته زیر دست و پا.

۳
یعنی
جامعه
در آزادی کامل و تمامعیار به سر می برد.

۴
یعنی همه از دم آزادند.

۵
آیا
ایران واقعا
چنین بوده است؟

۶
اصلا کشوری در جهان با چنین مشخصات وجود دارد؟

۷
و یا منظور شاملو چیز دیگری است؟

۸
شاید منظورش این باشد که آزادی
در
ایران
بی ارزش است.

۹
در این صورت
این سؤال پیش می آید
که چرا
باید
از
مردن در طویله ای که آزادی پشیزی نمی ارزد،
هراس داشت؟

خطابیه ای مختصر خطاب به مش شمس المجید

۱
قرن ۲۱
قرن جنگ های خونین خر تو خری است.
 
۲
یعنی
جنگی بی محتوا
بی هوده
بی ثمر
خرکی است.

۳
مثال:
جنگ یمن

در این جنگ
طویله جماران
از
قوطی
حمایت می کند
یعنی نان سفره ملتی گرسنه را دود می کند
و
طویله عرعرستان
از
طوطی
حمایت می کند.

۴
نتیجه اش تبدیل یمن
به
خرابات شام است.

۵
در حالیکه
فرق ماهوی میان طویله جماران و عرعرستان
و
یا
میان قوطی و طوطی
وجود ندارد.

۶
خرابه یمن که با پیروزی قوطی و یا طوطی
بهشت برین نمی شود.

۷
هر خردگرایی
خواه و ناخواه
از خود می پرسد:
اینهمه ویرانی برای چیست؟

۸
مثال دیگر:
در
خرابات شام
سالهای سال است که جنگ خشن و مخرب و خونینی میان صد دار و دسته خر و خردستیز
شعله ور است.

۱
در حالیکه کم ترین تفاوت ماهوی میان این اجامر
وجود ندارد.

۲
ای بسا
خرابه ها
پس از کشتار هزاران تن و دربدر کردن صدها هزارتن
دست به دست می شوند
آنهم نه یکبار
بلکه دهها بار.

۳
خوب
برای چی؟

۴
چه فرقی بین این اجامر وجود دارد؟

۵
در این واویلای خونین
کی از منافع کی دفاع می کند؟

۶
برای تمیز منافع خود و برای دفاع از منافع خود
قبل از هر چیز
باید
ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر داشت.

۷
مغز اندیشنده
اما
در عصر عرعر
حکم کیمیا دارد.

۸
ما
با
فرمی از جنون
سر و کار داریم.

۹
یعنی با جنگ دیوانگان سر و کار داریم.

۱۰
جنون چیست؟

۱۱
اگر خریت با خردستیزی جمع آید
جنون
تشکیل می یابد.
 
قیصر امین پور

نه خطی، نه خالی!
نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم
تو را دوست دارم

معنی تحت اللفظی:
من
نه
علاقه ای به خط و خال کسی دارم
و
نه
به
خواب و خیالی از کسی.
من دوستدار حس مبهمم.

۱
احمد شاملو هم همین خرافه را به شکل ایراسیونالیستی (ضد عقلی) ایرئالیستی (ضد واقع بینی) دیگری تبیین داشته است:
در
فراسویِ مرزهای تنت
تو
را
دوست می‌دارم.

۲
این ادعا
در
بهترین حالت
فرمی از عوامفریبی است
و
یا
چه بسا
فرمی از خودفریبی است.

۳
چیزها و روندها و پدیده ها و آدم ها و حیوانات و نباتات
فقط به طور مشخص
وجود دارند
و
فقط به طور مشخص
مورد تنفر و تحبیب (مهر و محبت)
قرار می گیرند.

۴
کسی عاشق کودکی انتزاعی
گربه ای خیالی
زن و مرد ماورای انسانی
نمی شود.

۵
این خرافه
میراث عرفان خردستیز قرون وسطی است.

۶
فرمی از تزویر و ریا ست.

۷
مغبچه حافظ
نه
زیبارویی انتزاعی و مبهم
بلکه
کودک مظلوم و معصوم اقلیت ستمکش زرتشتی است
که
در خرابات شیراز
به
ذلت روزگار می گذرانند.
 
اندکی اندر باب دیالک تیک انتقاد:
دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از همنوع و همبود و جامعه و جهان

۱
انتقاد
همیشه
دیالک تیکی از انتقاد از خود و انتقاد از همنوع و همبود و جامعه و جهان خود
است.

۲
انتقاد تکقطبی
انتقاد
نیست.

۳
تخریب است:

الف
تخریب خویشتن خویش است

ب
تخریب انتقاد از همنوع و همبود و جامعه و جهان خود است.

علی پاشایی

بله درسته.
حتی بنظرم
انتقاد از خود
اولویت دارد

۱
ممنون.
نه.
اولویت ندارد.

۲
نمی تواند هم اولویت داشته باشد.

۳
رابطه انتقاد از خود و انتقاد از انتقاد از همنوع و همبود و جامعه و جهان خود
دیالک تیکی است
و
نقش تعیین کننده از ان انتقاد از انتقاد از همنوع و همبود و جامعه و جهان خود است.

۴
یعنی
انتقاد از خود
ثانوی است.

۵
انتقاد از انتقاد از همنوع و همبود و جامعه و جهانخود
اما
انتقاد از خود
را
خواه و ناخواه
یعنی به طور عینی
به دنبال می آورد
و منتقد اجتماعی
را
تطهیر اخلاقی و رفتاری و فکری می کند
 
گوساله لال نیست.

۱
حتی
نباتات
به مثابه نیای جانوران و آدمیان
چشم و دماغ و زبان و گوش و هوش دارند.

۲
سایه نبات شناس برجسته ای
نیز
است:
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه ها را دست در دست هم است
 
زکریای رازی
روزی عریان به کوچه دوید و نعره زد:
«یــافتم یــافتم.»

جماعت پرسید:
چی را یافتی؟

گفت:
راز تولید عرق سگی را.

گفتند:
پس کو نمونه؟

گفت:
فقط یه کاسه بود، آن را هم یه جا سر کشیدم.

گفتند:
کوفتت بشه،
ولی از وضع شنگولت
معلومه
که
چیز خوبی باید باشه.
 
فرازی از سروده‌ی «وهمِ سبز»


فروغ فرخزاد

تولدی دیگر

کدام قلّه؟

کدام اوج؟

مگر تمامیِ این راه‌های پیچاپیچ
در

آن دهانِ سرد مکنده
به

نقطه‌ی تلاقی و پایان

نمی‌رسند؟

به

من

چه دادید،

ای واژه‌های ساده فریب
و

اِی ریاضت اندام‌ها و خواهش‌ها؟

اگر

گُلی

به

گیسوی خود

می‌زدم
از

این تقلب،

از این تاج کاغذین
که

بر

فراز سرم

بو گرفته است،

فریبنده‌تر نبود؟


چگونه

روح بیابان

مرا گرفت
و

سِحر ماه

از

ایمان گلّه

دورم کرد!

چگونه

ناتمامیِ قلبم

بزرگ شد
و

هیچ نیمه‌ای

این نیمه

را

تمام نکرد!

چگونه

ایستادم و دیدم
زمین به زیر دو پایم ز تکیه‌گاه تهی می‌شود
و

گرمی تن جفتم
به

انتظار پوچ تنم

ره نمی‌برد!


کدام قلّه؟

کدام اوج؟

مرا

پناه دهید

ای چراغ‌های مشوش
ای خانه‌های روشن شکاک
که

جامه‌های شسته

در

آغوش دودهای معطر
بر

بام‌های آفتابی‌تان

تاب می‌خورند.


مرا

پناه دهید

ای زنان ساده‌ی کامل
که

از ورای پوست،

سرانگشت‌های نازک‌تان
مسیر جنبش کیف‌آور جنینی

را
دنبال می‌کند
و

در شکاف گریبان‌تان

همیشه

هوا
به

بوی شیر تازه

می‌آمیزد.


کدام قلّه؟

کدام اوج؟


مرا

پناه دهید

ای اجاق‌های پُر آتش

ـ ای نعل‌های خوشبختی ـ
و

ای سرودِ ظرف‌های مِسین در سیاه‌کاریِ مطبخ
و

ای ترنّم دلگیرِ چرخ خیّاطی
و

ای جدالِ روز و شبِ فرش‌ها و جاروها

مرا

پناه دهید

ای تمام عشق‌های حریصی
که

میل دردناک بقا

بستر تصرّف‌تان

را
به

آبِ جادو
و

قطره‌های خونِ تازه

می‌آراید.


تمام روز،

تمام روز
رها شده،

رها شده،

چون لاشه‌ای بر آب
به

سوی سهمناک‌ترین صخره پیش

می‌رفتم
به

سوی ژرف‌ترین غارهای دریایی
و

گوشت‌خوارترین ماهیان

و

مهره‌های نازک پشتم
از

حس مرگ

تیر کشیدند.


نمی‌توانستم،

دیگر نمی‌توانستم
صدای پایم

از

انکار راه

برمی‌خاست
و

یأسم

از

صبوریِ روحم

وسیع‌تر

شده بود
و

آن بهار

و

آن وهمِ سبز رنگ
که

بر

دریچه

گذر داشت،

با

دلم می‌گفت:
«نگاه کن
تو هیچ‌گاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی.»


پایان

ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
جورج ریترز عوام فریب است.

اشاره ای به تاریخ شرم انگیز کردها

۱
تحلیل تاریخ کردها
آدمی را به این نتیجه می رساند
که
آنها
همواره
آلت دست این و آن بوده اند.

۲
این روند و روال هنوز هم ادامه دارد.

۳
قبیله ای از کردها
طرفدار شاه بود.

۴
قبیله دیگر
طرفدار صدام

۵
قبیله دیگر آلت دست استالین

۶
قبیله دیگر آلت دست اجامر عثمانی

۷
قبیله دیگر راهزن بود

۸
.....
 
گنده گوزی های طویلتی اجامر جماران.

اصطلاح طویلتی
را
به تقلید از عقیدتی می سازیم



تکثیر الشعبان فی البلاد العیران

۱
شعبان بی مخ
در
عرض ۴۰ سال
۸۰ میلیون بار تکثیر شده:

۲
اکنون تقریبا
همه سکنه طویله جماران
شعابین بی مخ اند.

۳
بی مخ ترین شعابین
سید علی است
که
خیال می کند که
کرونا توطئه اجنه است
 
ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر