۱۳۹۸ آبان ۱۶, پنجشنبه

تأملی در فرمایشی از شفیعی کدکنی راجع به شعر معاصر و شعرا (۳)


ویرایش و تحلیلی
 از 
یدالله سلطانپور   

محمدرضا شفیعی کدکنی 
 
۱
  وقتی به شعر معاصر نگاه می‌كنم، 
مخصوصاً در این جا 
كه 
هیچ كتابی و جُنگی و سفینه‌ای (مجموعه ای از آثار منظوم و منثور) هم در اختیار من نیست، 
شاعران در برابرم در چند صف قرار می‌گیرند:
 
معنی تحت اللفظی:
در 
تنهایی و دست تنگی در کنج غربت
به
شعر معاصر 
می اندیشم 
و
شعرا
به
صورت صفوف متفاوتی
در
پرده سینمای ذهنم
رژه می روند.
 
۲
یک صف، 
صفِ گویندگانی 
است 
كه
 با 
آنها
 شادمانی داشته‌ام و خندیده‌ام،
 نه 
بر
 آنها 
كه
 با 
آنها 
و
 بر
 زمانه و تاریخ و آدم‌هایِ مسخرهٔ روزگار
 از 
سیاستمدارِ خائن 
تا
 زاهدِ ریاكار و همهٔ نمایندگانِ ارتجاع و دشمنانِ انسانیت
 شاعرانی 
مثل سیداشرف، ایرج، عشقی، روحانی، و افراشته و بهروز و چند تنِ دیگر.
 
۱
شفیعی کدکنی
 «شعرای» صف دوم
را
که
در
پرده سینمای خاطرش
 رژه می روند،
به
درستی
شاعر 
محسوب نمی دارد.
 
ولی
نمی داند
که
به
چه دلیل 
نباید 
 آنها و خیلی های دیگر
را
شاعر 
محسوب داشت.
 
شفیعی کدکنی
این دسته از روشنفکران
را
گوینده
محسوب می دارد.
 
۲
این موضعگیری شفیعی کدکنی
موضعگیری جسارت آمیزی
است
و
اگر
خلایق ملتفت شوند،
او
را
درجا
به
خمپاره پرخاش 
خواهند بست.

سکنه کشور ما
اما
به
مفاهیم این و آن 
اعتنای جدی ندارند.

به 
همین دلیل
متوجه ارزیابی نوین شفیعی کدکنی از شعر و شعرا
نمی شوند.
 
۳
 
ما
چندی قبل
گفتیم
که
پروین اعتصامی
نه
شاعر،
بلکه
 واعظ 
است
و
«شعرش»
نه
شعر،
بلکه
موعظه
است
و
وعظ 
و
اندرز
است.

توفان توهین خلایق
برخاست.

۴
 شاعرانی 
مثل سیداشرف، ایرج، عشقی، روحانی، و افراشته و بهروز و چند تنِ دیگر.
 
وقتی
گفته می شود
که
شفیعی کدکنی
دلیل روشنی برای انکار شاعریت خیلی از شعرا
ندارد،
از
همین جمله او
آشکار می گردد:
کسی
که
در
آغاز
صف مربوطه
را
صف گویندگان
(حتی نه صف ناظمان)
معرفی کرده است،
در
این جمله اش
مجددا
شاعران
می نامد.
 
دلیلش
این است
که
در 
جامعه ما
تعریف استاندارد علمی روشنی از شعر
عرضه نشده است.
 
هر
سخن منظوم
و
امروزه
حتی
هر 
پرت و پلا
شعر
 تصور می شود.
 
۵
یک صف، 
صفِ گویندگانی 
است 
كه
 با 
آنها
 شادمانی داشته‌ام و خندیده‌ام،

شفیعی کدکنی
با مطالعه آثار این دسته از گویندگان
از
خنده
روده بر شده است.
 
اگر
ایرج میرزا
شازده قاجار و عیاش کوچه و بازار
را
از این دسته حذف کنیم،
بقیه
روشنفکران انقلابی مشروطه و حزب توده 
بوده اند.
 
همه
از
 دم
سرخ
بوده اند
و
آثارشان
نه
کمدی، جوک، دلقک بازی و غلغلک
بلکه
نیشتر انتقادی تأسف آور و تأثرآور و انزجار آور
بوده اند.
 
آثار ایرج میرزا
هم
تهوع آور
بوده اند.
 
ما
چند شعر او
را
بالاجبار
خواندیم
و
کماکان
بالا می آوریم
دل و روده و محتویات شان
را.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر