میراث
مهدی اخوان ثالث
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
پوستینی کهنه دارم من،
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودان مانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا،
این روزگارآلود.
جز پدرم آیا کسی را می شناسم من،
کز نیاکانم سخن گفتم؟
نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه خون شان
کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیّت، تنگ،
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن،
که
من گفتم.
جز پدرم
آری
من نیای دیگری نشناختم
هرگز.
نیز او چون من سخن می گفت.
همچنین دنبال کن تا آن پدر جدّم،
کاندر اخم جنگلی، خمیازه ی کوهی
روز و شب می گشت، یا می خفت.
مفهوم مرکزی این بند شعر اخوان
(شاید هم کل این شعر اخوان)
نیاکان
است.
سانترالیزاسیون (مرکزیت یابی، مرکزیت بخشی) این مفهوم
به
چه معنی
و
به
چه دلیل
است؟
پوستین کهنه
(میهن)
میراث نیاکان اخوان
است.
چه می توانست جز این باشد؟
خواه
پوستین کهنه
و
خواه
میهن
را
که
کسی از شکم مادرش به همراه نمی آورد.
حتی
اگر
کسی
پوستینی کهنه در راه پیدا کرده باشد،
در
تحلیل نهایی
آنهم
میراث نیاکان بشری او
ست.
سؤال اول
این
است
که
این پوستین کهنه و یا میهن خیلی خیلی باستانی
فقط و فقط
میراث اخوان
است؟
بقیه اعضای این طویله
قارچ
بوده اند
و
فاقد نیاکان کذا و کذا
بوده اند؟
سؤال دوم
اینکه
چرا
نیاکان
برای اخوان
مرکزیت و اهمیت تعیین کننده و سانترال
کسب کرده است؟
۲
پوستینی کهنه دارم من،
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودان مانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا،
این روزگارآلود.
در
بیوگرافی ئی
که
در
ویکی پیدیا
برای اخوان نوشته شده
نیز
تحت عنوان «تبار» به نیاکان کذایی او اشاره رفته است:
تبار
پدر او
که
علی
نام داشت
یکی از سه برادری بود
که
از
فهرج در استان یزد
به
مشهد
کوچ کرده بود
و
از
این رو
آنان
نام خانوادگی شان
را
اخوان ثالث
به
معنی برادران سهگانه (؟)
(ثالث = یکی از سه و نه، سه گانه)
گذاشته بودند.
ویکی پیدیا
این
اما
به
چه معنی است؟
۳
پوستینی کهنه دارم من،
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودان مانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا،
این روزگارآلود.
این
صاف و ساده و رک و پوست کنده
بدان معنی است
که
اخوان
اشراف زاده
نبوده است.
یعنی
اخوان
تبار برده دار و فئودال
(شجره نامه و اصل و نسب و خون آبی و املاک و مستغلات و رعیت و رهی و غلام و کنیز و حرمسرا و غیره)
نداشته است.
یعنی
جزو و عضو ارتش پرولتاریا بوده است.
اخوان
از سر تا پا
توده ای
بوده است.
گوش سید علی کر
که
مدعی رفاقت با اخوان از سر تا پا توده ای
است.
انگار
شعر
ما عن گلاب کرد یا عن گلاب ما
را
از
اخوان المسلمین
است.
در هر صورت
اخوان
توده ای
بوده است،
بی اعتنا
به
اینکه عضو حزب توده باشد و یا نباشد.
بی تباری او
عینا
(به طور اوبژکتیو، یعنی چه بخواهد و چه نخواهد)
به
معنی توده ای بودن
و
حتی
عمیقتر و دقیقتر
به
معنی پرولتر بودن او
است.
پوستینی کهنه دارم من،
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودان مانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا،
این روزگارآلود.
برای کشف دلیل اخوان
باید پرسید:
تبار توده و توده ای
چیست؟
فیلسوفشاعر حزب توده
(محمد زهری)
به
این پرسش ما
پاسخ
داده است:
مشت در جیب
بی تباران
انبوه
اند.
مگر از کومه بر آید دودی،
گیرد و آتش ژرفی گردد.
ورنه چشمم نخورد آب ز «من» یا «من» ها
کآب مان
سرد،
نان مان
گرم،
مشت مان
در
جیب
است.
حرف مان
اما
از
آتش و خون
است
مدام.
معنی تحت اللفظی:
توده
متشکل از بی تباران
است.
اگر
دودی
هم
بلند شود،
گر زند و به آتش بزرگی تبدیل شود،
فقط
می تواند
از
کومه
(آلونک، کپر، کلبه)
باشد.
و گرنه چشم من از نخبه و یا نخبه ها آب نمی خورد.
برای اینکه آب نخبه ها، سرد، نان نخبه ها، گرم و مشت نخبه ها در جیب است
و
ضمنا
حرف نخبه ها
مدام
از
آتش و خون
است.
۵
جز پدرم آیا کسی را می شناسم من،
کز نیاکانم سخن گفتم؟
نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه خون شان
کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیّت، تنگ،
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن،
که
من گفتم.
جز پدرم
آری
من نیای دیگری نشناختم
هرگز.
نیز او چون من سخن می گفت.
همچنین دنبال کن تا آن پدر جدّم،
کاندر اخم جنگلی، خمیازه ی کوهی
روز و شب می گشت، یا می خفت.
اخوان
خودش
هم
ضمنا
اعتراف می کند
که
نیاکانی
و
در
حقیقت
تباری
ندارد.
یعنی
جزو بی تباران
است.
اما علیرغم این وقوف به بی تباری،
دم
از
تبار
می زند
و
ادعا می کند
که
در خانه خون نیاکانش
ذرات شرف
جا
را
برای همه چیز
حتی
برای آدمیت
تنگ کرده بوده است.
یعنی
نیاکانش
جزو اشراف برده دار و یا فئودال مطلق
بوده اند.
سؤال
این است
که
چرا
اخوان
به
انکار هویت و ماهیت توده ای و پرولتری خود
برخاسته است؟
۶
چه شده است؟
اخوان
عضو حزب توده بوده است.
حزب توده
سرکوب شده است.
بخشی از سران و سردارانش
تیرباران شده اند
و
بخشی
توبه کرده اند
و
زنده و ضمنا سرافکنده
مانده اند.
اخوان
چه کرده است؟
اخوان
هم
توبه کرده است و زنده مانده است،
ولی
برای رهایش از سرافکندگی
به
ایدئالیزاسیون ایراسیونالیستی (تجلیل خردستیزانه) شهدا
و
به
تحقیر و تخریب و لجن مالی کردن بی شرمانه و بی رحمانه توبه کرده ها
مبادرت ورزیده است
و
بدین طریق و با این ترفند،
خودش
را
به
آب زمزم
شسته
و
تطهیر کرده است.
۷
اکنون
اخوان
ادعا می کند
که
بر
خلاف توده و توده ای ها
که
بی کمترین تردید
بی تبار و بی وطن
اند،
هم
دارای تبار ایدئال تر از ایدئال
است
و
هم
حتی
پوستینی غبارآلود و جاودانمانند
به
نام میهن
به
ارث برده است.
اخوان
در
شعر بلند دیگری
حتی
قربان - صدقه پوستین کهنه
می رود:
تو را ای کهن بوم و بر
دوست دارم.
حالا
سؤال ناقابلی از اخوان تباردار و وطندار:
اگر این حزب توده و توده ای ها
بی تبار و بی وطن
بوده اند،
چگونه
وطنفروش
شده اند؟
چون پیش شرط فروش چیزی
داشتن پیشایپش آن چیز
است.
مگر
نه؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر