تحلیلی از
یدالله سلطان
پور
احمد شاملو
در میدان
(ابراهیم در اتش)
آنچه به دیده می آید و آنچه به دیده می گذرد.
آنجا که سپاهیان مشق قتال می کنند،
گستره چمنی می تواند باشد
و کودکان، رنگین کمانی رقصنده و پر فریاد.
اما
آنکه در برابر فرمان واپسین
لبخند می گشاید،
تنها می تواند لبخندی باشد
در برابر «آتش.»
·
شاملو در همین مجموعه شعر موسوم به
«ابراهیم در آتش»، شاه را یعنی رهبر انقلاب بورژوائی سفید را بت جا می زند و
عاصیان فئودالی و ضد انقلابی فدائی و مجاهد و غیره را به مقام بت شکن ارتقا می دهد.
·
بدین طریق، مشتی مرتجع نیهلیست عاصی
به مقام ابراهیم خلیل الله ارتقا می یابند.
1
·
این صفت کاذب به اجامر فئودالی در
طولانی ترین شعر این مجموعه تحت عنوان «سرود ابراهیم در آتش» پوئه تیزه و استه
تیزه می شود (جامه شعر و استه تیک در برمی کند):
·
حیرت انگیزی این شعر، این است که
جوانان تحمیق و تحریک و تشویق به انتحار
عنگلابی می شوند و اعدام می گردند و احمد شاملو همه این «شهامت ها و از خودگذشتگی
ها» را در جا به حساب شخصی خویش می ریزد و منت بر سر سکنه زمین می گذارد.
·
اگر هم احیانا کسی پیدا شود و رو
داری کند، شاملو خواهد گفت که من در هیئت آنها اعدام می شوم.
·
حشیش و تریاک و هروئین، اسباب
اعجازات رنگارنگ اند.
2
شاملو
سرود ابراهیم در آتش
اما نه، خدا و نه، شیطان
سرنوشت تو را بتی رقم زد
که دیگران می پرستیدند.
بتی که دیگرانش می پرستیدند
·
معنی تحت اللفظی:
·
سرنوشت تو را نه خدا و نه شیطان،
بلکه بتی تعیین کرد که مورد پرستش دیگران بود.
3
اما نه، خدا و نه، شیطان
سرنوشت تو را بتی رقم زد
که دیگران می پرستیدند.
بتی که دیگرانش می پرستیدند
·
بت شکنی صفت اصلی ابراهیم خلیل
الله است که شاملو به این جوانان بلحاظ روانی بیمار نسبت می دهد و ضمنا محمد رضا شاه
را به عنوان بتی تصور و تصویر می کند که دیگران می پرستند.
·
هم پدران و مادران این اجامر فئودالی
فدائی و مجاهد و هم پدر ارتشی خود احمد شاملو جزو همین پرستندگان بت (محمد رضا شاه)
بوده اند.
4
·
محمد رضا شاه در تاریخ معاصر ایران
دو ماهیت طبقاتی متفاوت محبوب و منفور برای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی داشته
است:
الف
قبل از انقلاب بورژوائی سفید
·
محمد رضا شاه قبل از انقلاب بورژوائی
سفید، بلحاظ ماهیت طبقاتی نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا بوده است و شاه محبوب اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی بوده است.
·
ماهیت طبقه حاکمه هم نیمه فئودالی ـ
نیمه بورژوائی بوده است.
·
مناسبات تولیدی جامعه هم به همین
سان:
·
نیمه فئودالی ـ نیمه کاپیتالیستی بوده
است.
ب
پس از انقلاب بورژوائی سفید
·
محمد رضا شاه پس از انقلاب بورژوائی
سفید، بلحاظ ماهیت طبقاتی بورژوا بوده است.
·
از سرتاپا ضد فئودالی بوده است و
شاه منفور برای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی بوده است.
5
· وحدت و تضاد طبقاتی شاه و شیخ به همین
دلایل بوده است.
·
شاه پس از انقلاب بورژوائی سفید، نماینده
مناسبات تولیدی سرمایه داری بوده است.
·
اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی و اجامر فدائی و مجاهد و غیره از موضع ارتجاعی (و نه انقلابی) ضد کاپیتالیستی و ضد امپریالیستی بوده اند.
6
·
با چیز واحدی همیشه می توان از دو
موضع متضاد موافقت و یا مخالفت ورزید:
·
هم از موضع بدتر و هم از موضع
بهتر.
·
هم می توان توده ای بود و در سنگر آنتی
کاپیتالیستی و انیت امپریالیستی بود و هم می توان ضد توده ای (فاشیست و فوندامنتالیست
و آنارشیست و آوانتوریست) بود و در سنگر آنتی کاپیتالیستی و آنتی امپریالیستی بود.
7
·
فریب اشعار و آثار ضد کاپیتالیستی،
ضد امپریالیستی، سوسیالیستی و کمونیستی
کذائی این و آن را نباید خورد.
·
معیار، همیشه وابستگی طبقاتی است و
نه شعر و شعار و هارت و پورت.
·
فاشیست و فوندامنتالیست می تواند
اشعار سرخ تر از توده ای ها بسراید و پرچم سرختر از توده ای ها برافرازد.
·
باید خر بود و فریب فرم های فریبا
را خورد.
·
فاشیست و فوندامنتالیست می تواند آته
ئیست تر از هر توده ای باشد.
·
این چیزها تعیین کننده نیستند.
·
باید بر ضد همه این «تظاهرات»
فاشیستی و فوندامنتالیستی به نبرد حیاتی و مماتی برخاست.
·
در مقابل آته ئیسم این اجامر باید
از ته ئیسم دفاع کرد.
·
در مقابل آنتی کاپیتالیسم و آنتی امپریالیسم
این اجامر باید از کاپیتالیسم و امپریالیسم دفاع کرد.
·
چون آلترناتیو واقعی این کثافات،
کثیف تر از آلترناتیو توده های مذهبی و بورژوازی است.
8
آنجا که سپاهیان مشق قتال می کنند،
گستره چمنی می تواند باشد
و کودکان، رنگین کمانی رقصنده و پر فریاد.
اما
آنکه در برابر فرمان واپسین
لبخند می گشاید،
تنها می تواند لبخندی باشد
در برابر «آتش.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
میدان کشت و کشتار سپاهیان، می
تواند چمنی باشد.
·
و کودکان می توانند رنگین کمان
رقصنده پرفریاد باشند.
·
اما کسی که در برابر فرمان «آتش»
جوخه اعدام، لبخند می زند، فقط می تواند لبخندی در برابر «آتش» باشد.
·
وقتی از عوامفریبی به ترفند استه
تیزاسیون و پوئه تیزاسیون (عوامفریبی به ترفند تصاویر استه تیکی و شعر) سخن می رود،
منظور همین تشبثات است.
·
نه شاعر معنی جفنگش را می تواند
بفهمد و نه خواننده و شنونده ی جفنگ.
·
آسمان و ریسمان به هم بافته می
شوند تا صحت و ضرورت انتحار عنگلابی «اثبات» شود.
·
اعتراضی نیست.
·
وقتی عقل در سر نباشد، فاجعه در پیش
است.
9
آنجا که سپاهیان مشق قتال می کنند،
گستره چمنی می تواند باشد
و کودکان، رنگین کمانی رقصنده و پر فریاد.
اما
آنکه در برابر فرمان واپسین
لبخند می گشاید،
تنها می تواند لبخندی باشد
در برابر «آتش.»
·
هدف و آماج احمد شاملوی عوامفریب،
استه تیزه و پوئه تیزه کردن کسی است که نماینده نیهلیسم عملی است.
·
بسان قهرمان کامو در رمان «بیگانه»
است.
·
برای چنین کسی مرگ و زندگی یکسان است.
·
برای اینکه زندگی بی محتوا و بی
معنا ست.
·
هیچ و پوچ است.
·
پس، زنده باد انتحار عنگلابی.
·
پس زنده باد مرگ.
10
آنکه در برابر فرمان واپسین
لبخند می گشاید،
تنها می تواند لبخندی باشد
در برابر «آتش.»
·
به زعم شاعر خیالپرست، کسی که در
برابر جوخه اعدام لبخند می زند، خودش نیست.
·
چنین کسی، فقط لبخندی در برابر «آتش» است.
·
این همان افسانه ابراهیم خلیل الله
در رابطه با تل آتش است.
·
تل آتش برای ابراهیم، گلستان است.
·
بشنویم از زبان حزب الله:
داستان
یک ابر مرد
گلستان در آتش
گلستان در آتش
حکم
اجرا شد و ابراهیم را به درون آتش پرتاب کردند،
ابراهیم نیز با دلی شاد و ضمیری امیدوار
به رحمت کردگار و سرشتی آکنده از ایمان
به خدای متعال خود را به آتش سپرد .
اما آتش چه کرد؟
آتش بر خلاف آنچه که مقتضاي طبيعي او ست
اما آتش چه کرد؟
آتش بر خلاف آنچه که مقتضاي طبيعي او ست
و
جز سوختن واژه اي در قاموس او نيست
به فرمان فرمانرواي لايزال بر ابراهيم سرد و گوارا
درآمد (انبياء 69)
روزها گذشت و آن آتش برافروخته رو به سردي نهاد و آرام آرام شعله هاي فروزان به تلي از خاکستر گراييد و مردم بابل صحنهاي شگفت را به نظاره نشستند!
نادانان ديدند که ابراهيم در دل آن تل خاکستر،
شادان،
آسوده و تندرست به ستايش
و پرستش خداي يگانه مشغول است،
هر چه چشم هاي خويش را مي ماليدند
شگفتي
شان
افزون مي گشت،
لاجرم
سرها را به زير انداختند
و
از شرمساري به اين سو
آن سو
پراکنده گرديدند
و
ابراهيم نيز راه خانه پيش گرفت و نزد اهلش آمد.
روزها گذشت و ولوله معجزه ابراهيم بر سر زبان ها بود
روزها گذشت و ولوله معجزه ابراهيم بر سر زبان ها بود
و اندکي از بابليان با اين برهان شگفت آور الهي
موحد گشتند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر