تحلیلی از
یدالله سلطان
پور
دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
در جریانات
فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی
·
سؤال این بود که چرا جریانات فوندامنتالیستی
ـ همه بدون استثناء ـ به فوندامنت ها، بنیادها و یا ریشه های هزاران ساله پناه می
برند؟
·
علت اوبژکتیو (عینی) آن توضیح داده
شد:
·
نفرت مفرط طبقاتی از مضارع کاپیتالیستی
موجود و وحشت طبقاتی از مستقبل کمونیستی.
1
نفرت از مضارع و وحشت از مستقبل
·
در نتیجه ی همین موضع طبقاتی، برای
اجامر فوندامنتالیستی چاره ای جز پناه بردن به ماضی باقی نمی ماند.
·
شعار معروف «نه، شرقی و نه غربی» از
همین دیالک تیک نفرت و وحشت سرچشمه می گیرد:
الف
نفرت از مضارع
·
نفرت از حال حاضر، یعنی نه غربی
·
یعنی آنتی کاپیتالیسم.
·
یعنی آنتی امپریالیسم
·
یعنی مرگ بر امریکا به مثابه شیطان
بزرگ
ب
وحشت از مستقبل
·
وحشت از آینده یعنی نه شرقی
·
یعنی آنتی کمونیسم
·
یعنی مرگ بر شوروی به مثابه شیطان
کوچک
2
نفرت از مضارع و وحشت از مستقبل
·
یکی از خطاهای خطیر احزاب استالینیستی
فلسفه فقیر، افتادن به دام همین آنتی کاپیتالیسم و آنتی امپریالیسم اجامر فوندامنتالیستی
است.
·
بیگانگی با دیالک تیک (چه، دیالک
تیک ایدئالیستی و چه دیالک تیک ماتریالیستی) سرچشمه همه خریت ها و ضلالت ها ست.
·
احزاب استالینیستی شعار فوندامنتالیستی
«مرگ بر امریکا» را می شنوند و اشغال لانه جاسوسی را جشن می گیرند، ولی شعار «مرگ بر
شوروی» را ناشنوده می گیرند و می روند تا از جهنم الیم اوین سر در آورند.
3
نفرت از مضارع
·
یکی دیگر از خریت های احزاب استالینیستی،
فنومنالیسم و فرمالیسم معرفتی آنها ست.
·
آنها بسان ساده لوحان، فریب فرم و فنومن
را می خورند و به محتوا و ماهیت اعتنائی نمی کنند.
·
فلاکت سطحی اندیشی و ساده لوحی
همین است:
·
دیدن سطح و چسبیدن به سطح و عجز از
نفوذ به اعماق.
·
شیفتگی کودکانه به پدیده و عجز از
رخنه در ماهیت.
·
فریفتگی ابلهانه به ظاهر و عجز از
نفود در ذات.
·
منظور؟
4
نفرت از مضارع
·
منظور این است که هر گردی گردو
نیست.
·
باید پرسید که آنتی کاپیتالیسم و آنتی
امپریالیسم ایکس از چه موضع و از چه سنگر طبقاتی صورت می گیرد؟
·
ما در این جور مواقع با دیالک تیک
سه عضوی سروکار داریم:
·
مخالفت و موافقت ایکس با ایگرگ می
تواند به دلایل کاملا متضاد صورت گیرد:
·
مسئله مهم این است که شعار «مرگ بر
امپریالیسم» از چه سنگر طبقاتی داده می شود؟
الف
·
چون هم از موضع فئودالی می توان شعار
«مرگ بر سرمایه داری»، «مرگ بر امپریالیسم»، «مرگ بر امریکا» سر داد
ب
·
و هم از موضع توده ای، سوسیالیستی و
کمونیستی.
5
وحشت از مستقبل
·
وحشت اجامر فوندامنتالیستی از آینده،
حاوی مواد منفجره آنتی کمونیستی است.
·
آنتی کمونیسم اجامر فوندامنتالیستی
بمراتب شدیدتر، مهیب تر و عمیق تر از آنتی کمونیسم اجامر امپریالیستی است.
·
سران احزاب استالینیستی وقتی به
این مسئله پی بردند که دیگر دیر شده بود.
·
این آنتی کمونیسم از چنان ابعاد
وحشت انگیزی برخوردار است که مأمورین قسی القلب سازمان سیا را حتی به وحشت می
اندازد.
·
مجاهدین فوندامنتالیستی به روایت مأمورین
معذور سازمان سیا، سربازان روسی اسیر را زنده زنده پوست می کندند.
·
تصور چنین جنایتی حتی در صدر اسلام
برده داری دشوار است.
·
حضرت علی امیر مؤمنین و حیدر کرار
و صاحب ذوالفقار، گردن می زد، ولی پوست از تن بندگان زنده ی خدا، جدا نمی کرد.
·
تبار اجامر فوندامنتالیستی احتمالا
نه به صدر اسلام، بلکه به دهها و شاید صدها هزار سال قدیم تر از صدر اسلام می رسد.
·
به عصر توحش می رسد که آدمی خواری رواج
داشته است.
·
تغذیه از گوشت همنوع رواج داشته است.
6
دلیل سوبژکتیو پناه بردن به بنیاد ها
(روییدن از ریشه)
·
یکی از دلایل پناه بردن به
فوندامنت ها، «دوباره روییدن از ریشه» (ترانه ای از اجامر فوندامنتالیسم شیعی) فقر
فلسفه است.
·
بی خبری و بی بهرگی از خرد کل
اندیش است.
·
فقدان مغز اندیشنده در کدوی کله
است.
·
عجز از خود اندیشی است.
·
بیگانگی با تفکر مفهومی است.
7
دلیل سوبژکتیو پناه بردن به بنیاد ها
(روییدن از ریشه)
·
این در مورد همه فرم های فوندامنتالیسم
در مقیاس جهانی صادق است.
·
این فقر فلسفه، این خریت تئوریکی و
این کوری و کودنی نظری ـ در تحلیل نهائی ـ از موضع طبقاتی ارتجاعی اجامر فوندامنتالیستی
نشئت می گیرد.
·
خریت اما ضمنا می تواند علل معرفتی
داشته باشد.
·
فوندامنتالیسم اغلب در کشورهائی
رواج پیدا می کند که از قافله روشنگری فرسنگ ها عقب مانده باشند.
·
به همین دلیل ورنر سپمن می نویسد:
·
برای روشنگری، آلترناتیوی (بدیلی،
جایگزینی) وجود ندارد.
·
اگر در کشور ما قحط روشنگری
علمی و انقلابی نبود، جنبش فوندامنتالیستی و فاشیستی به این آسانی ها نیرو نمی
گرفت و فاجعه نمی آفرید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر