تحلیلی از
یدالله سلطان
پور
دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
در جریانات
فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی
·
همانطور که ذکرش گذشت، منافع
طبقاتی بورژوازی واپسین (امپریالیسم) نه با چرخش چرخ تاریخ، بلکه با توقف آن دمساز است.
·
این موضع اجتماعی عینی بورژوازی
واپسین به صور مختلف در ایده ئولوژی آن منعکس می شود.
·
به پسیمیسم (بدبینی فلسفی)،
نیهلیسم (باور به پوچی زندگی) و نیهلیسم اخلاقی (اخلاق ستیزی ـ اخلاق
براندازی) اشاره شد.
1
·
اخلاق ستیزی و اخلاق بر اندازی
طبقه حاکمه برای تبدیل اعضای جامعه بشری به لومپن پرولتاریا ست.
·
یکی از «نویسندگان» جایزه باران شده
ی طبقه حاکمه امپریالیستی، بشریت را جنده می نامد.
·
حریفی در واکنش به یان جفنگ گفت:
·
«لاشخور قیاس به نفس می کند.
·
جنده همه را به کیش خود پندارد.
·
دلیل این قیاس به نفس لاشخور، کسب
جواز پسیکولوژیکی برای جندگی است.
·
ما در این جور موارد با دیالک تیک
حرف و عمل سروکار داریم:
·
با دیالک تیک جنده قلمداد کردن
بشریت برای توجیه جندگی خویشتن خویش سروکار داریم.»
2
·
در نظر حریف خوداندیش ذراتی از
حقیقت عینی یافت می شود، قضیه ولی عمیقتر و مهیب تر از سرهم بندی کردن جواز برای
جندگی شخصی است.
·
لومپن پرولتریزاسیون بشریت توطئه
هول انگیز طبقه حاکمه است.
·
مکانیسم و دینامیسم این توطئه طبقه
حاکمه، حیرت انگیز است.
·
برای درک دهشت نهفته در این توطئه،
باید نظری بر تشبثات معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) طبقه حاکمه امپریالیستی افکند.
·
مراجعه کنید به توضیح مکاتب مهم
مربوط به «تئوری شناخت» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
·
طبقه حاکمه با زرادخانه ای از
مکاتب معرفتی ـ نظری کهنه و نو وارد عمل شده است.
·
طبقه حاکمه با مکاتب معرفتی ـ نظری
مختلف، متنوع، متفاوت و چه بسا حتی متضاد به جان بشریت مظلوم افتاده است:
الف
اسکپتیسیسم (تردیدگرائی)
·
یکی از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه اسکپتیسیسم
است.
·
هگل به نقد ژرف و اساسا درستی از اسکپتیسیسم می پردازد
که در فرم های تاریخی مختلف، ولی در ماهیت واحد عرض اندام کرده است.
·
هگل اسکپتیسیسم را "«بی فکری» و «فضل فروشی عمدی»
می نامد که در آن رفت و برگشتی میان افراط خودآگاهی خود مانند و افراط دیگری از
شعور تصادفی، آشفته و گمراهساز صورت می گیرد."
·
اسکپتیسیسم به قول هگل، عبارت است از «سقوط به قهقرای بی
معنائی و ... سرگردانی در آن قهقرای بی معنائی.»
·
مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت) در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
·
بر بنیان این نقطه نظرهای هگل،
می توان گفت که فلسفه امپریالیستی عمدتا از اسکپتیسیسم تشکیل یافته است.
ب
پراگماتیسم
·
یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه
پراگماتیسم است.
·
پراگماتیسم معیار حقیقت
را در سودمندی قابل استفاده احکام می داند.
·
بدین طریق، هر خرافه ای که به نفع کسی باشد،
به مثابه حقیقت قلمداد می شود.
·
مراجعه کنید به پراگماتیسم در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
پ
جامعه
شناسی دانش
·
یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه جامعه
شناسی دانش است.
·
جامعه شناسی دانش تفکر علمی را تا درجه ایدئولوژی صرف تنزل می دهد
و مهر شعور کاذب (شعور مبتنی بر منافع) بر پیشانی
اش می کوبد و تحقیرش می کند.
ت
فلسفه
حیات
·
یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه، فلسفه حیات است که برخورد پیگیر اسلوبی درعلوم را مطرود
می داند و به جای آن، الهام و ایراسیونالیسم های دیگر را می گذارد.
·
مراجعه کنید به الهام (اینتوئی سیون)، فلسفه
حیات، ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ت
اگزیستانسیالیسم
·
یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه، اگزیستانسیالیسم است که
هستی انسانی را بی معنا و بیهوده اعلام می کند.
·
مراجعه کنید به اگزیستانسیالیسم، اگزیستانسیالیسم مسیحی
(کاتولیکی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ث
·
یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه رلاتیویسم
(نسبیت گرائی) است
·
بنا بر رلاتیویسم، تنها روابط و
مناسباتی که اشیاء نسبت به همدیگر دارند، قابل شناسائی اند.
·
موضوع واقعی شناخت (وجود درخود) اما غیرقابل شناسائی است.
·
و لذا رلاتیویسم به این نتیجه
می رسد که حقیقت عینی مستقل از سوبژکت شناسنده وجود ندارد.
·
این بدان معنی است که نه حقیقت
اوبژکتیو (عینی)، بلکه فقط حقیقت سوبژکتیو وجود دارد.
·
بر همین اساس ادعا می شود که هر
کس حقیقت خاص خود را دارد.
·
هرکس حقیقت مفید به خود و سودآور
به خود را دارد.
·
مراجعه کنید به فیلم ژاپنی و
بعد هالی وودی موسوم به «حقیقت»
1
·
از دیدگاه رلاتیویسم هر شناختی نسبی است.
2
·
هر شناختی ـ در هرحال ـ وابسته به سوبژکت شناسنده
است:
·
هر شناختی ـ در تحلیل نهائی ـ سوبژکتیو است.
3
·
رلاتیویسم معرفتی ـ نظری (یعنی رلاتیویسم مربوط به عرصه تئوری شناخت) به
انحرافات زیر منتهی می شود:
الف
·
رلاتیویسم به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) ختم می
شود.
·
اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) شناخت چیزها را و در تحلیل نهائی شناخت واقعیت عینی را غیر ممکن و محال می دانند.
·
مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
ب
·
رلاتیویسم به انکار حقیقت عینی ختم می شود.
·
مراجعه کنید به حقیقت در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
ت
·
رلاتیویسم به سازش جهان بینانه با مذهب ختم می شود.
·
مراجعه کنید به مذهب (دین) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
4
·
در پیش گرفتن رلاتیویسم بمثابه شالوده معرفتی ـ
نظری، به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به انحرافات زیر است:
الف
·
به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به اسکپ تیسیسم مطلق است.
ب
·
به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به اگنوستیسیسم (ندانم گرائی) است.
ت
·
به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به سوفیسم است.
·
مشخصه سوفیسم عبارت است از داشتن گرایشات اسکپتیکی و
رلاتیویستی کم و بیش شدید.
·
مراجعه کنید به سوفیسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
پ
·
به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به سوبژکتیویسم است.
·
مراجعه کنید به سوبژکتتیویسم در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
5
·
در پیش گرفتن رلاتیویسم بمثابه شالوده معرفتی ـ
نظری به معانی زیر است:
الف
·
به معنی برسمیت شناختن نسبی بودن شناخت بشری است.
ب
·
به معنی انکار وجود هرگونه معیار و ملاک عینی و
مستقل از انسان است، که شناخت نسبی انسانی بدان نزدیک و نزدیکتر می شود.
6
به قول لنین،
«همان طور که هگل اشاره می کند، دیالک تیک گشتاورهائی از رلاتیویسم،
نفی و اسکپتیسیسم را در خود دارد.
اما خود را به درجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد.
ماتریالیسم دیالک تیکی مارکس
و انگلس نیز بیشک گشتاوری از رلاتیویسم را در خود دارد، ولی خود را بدرجه
رلاتیویسم تنزل نمی دهد:
ماتریالیسم دیالک تیکی نسبی بودن شناخت بشری را
می پذیرد.
این اما نه به معنی انکار حقیقت عینی، بلکه به معنی اشتراط
تاریخی حد و مرز نزدیکی شناخت بشری به این حقیقت عینی است.»
(کلیات لنین، جلد 14، فصل دوم، ص 5)
7
·
رلاتیویسم اخلاقی هنجارهای عام و ارزش های اخلاقی
را مطرود می شمارد.
8
·
فلسفه بورژوائی معاصر ـ بویژه جریانات فلسفی
بورژوائی معاصر زیر ـ تحت نفوذ شدید درونمایه های رلاتیویستی است:
الف
پوزیتیویسم
ب
امپیریوکریتیسیسم
ت
پراگماتیسم
پ
اگزیستانسیالیسم.
·
مراجعه کنید به
پوزیتیویسم، نئو
پوزیتیویسم، امپیریوکریتیسیسم، پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم
در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
9
·
یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه اکلکتیسیسم است.
·
در اکلکتیسیسم جای بررسی عینی مسائل را بریدن
سخنانی از متون متنوع و چسباندن مکانیکی آنها به یکدیگر می گیرد.
·
مراجعه کنید به اکلکتیسیسم در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
10
·
یکی از مهمترین مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه ایراسیونالیسم (خردستیزی) است که نیچه تأسیس کرده است.
·
مراجعه کنید به خرد، ایراسیونالیسم
(خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
لینک
خردستیزی مدرن و دفاع از خرد:
10
·
یکی از ترفندها و توطئه های طبقه حاکمه امپریالیستی
احیای گرایشات عرفانی ـ مذهبی و مد روز سازی آنها ست.
·
بدین طریق، نقطه مرکزی ایدئال اخلاقی و عمل اخلاقی، خویشتن
خویش و یا عقل جهانی انتزاعی، کاینات و یا حتی خدای ماورای طبیعی قلمداد می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر