۱۳۹۵ تیر ۲۳, چهارشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (81)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)

آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

آنگه، تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من گر بیارامم
با انتظار نوشخند صبح فردایی
این کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی

·        معنی تحت اللفظی:
·        بعد به خودم تسلی می دهم که این خواب و خیالی بیش نیست.
·        اما اگر خودم به امید طلوع صبح فردا بخوابم، دل کودک واره گریانم از هول کابوس هول انگیز به هیچ ترفندی از بغل کردن تا لالائی گفتن، تسکین نمی یابد.

·        همانطور که ذکرش گذشت، اخوان در این بند شعر، به توصیف خصلت دیالک تیکی خویشتن خویش می پردازد:

1
آنگه، تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من گر بیارامم
با انتظار نوشخند صبح فردایی
این کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی

·        اخوان در این بند شعر، دیالک تیک مولد و مولود را، دیالک تیک مادر ـ پدر ـ فرزند را به شکل دیالک تیک من و کودک بسط و تعمیم می دهد.
·        در فلسفه اخوان، انسان از سوئی به شکل دیالک تیک غریزه و عقل نمودار می گردد و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک بالغ و نابالغ، کبیر و صغیر، رئالیست و ایرئالیست، راسیونال و ایراسیونال.

2
آنگه، تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من گر بیارامم
با انتظار نوشخند صبح فردایی
این کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی

·        من خردگرا، واقعگرا، بالغ و منطقی با رسیدن به این نتیجه که «این خواب و خیالی بیش نیست»، تسکین می یابد و می تواند دوباره با خیالت راحت بخوابد.
·        من بی خرد، ناقص العقل، صغیر و بیگانه با تفکر منطقی اما اگر هم کسی بغلش کند و برایش لالائی بخواند، تسکین نمی یابد و از وحشت کابوس می لرزد و می نالد.

·        سؤال این است که منظور اخوان از کودک گریان چیست؟      

3
آنگه، تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من گر بیارامم
با انتظار نوشخند صبح فردایی
این کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی

·        منظور اخوان از کودک تسکین ناپذیر گریان و بی آرام، احتمالا روان آدمی است.
·        پدیده ها و روند های روانی (پسیکولوژیکی) روندهای خودپو هستند.
·        پدیده ها و روند های روانی بنا بر قوانین و قانونمندی های عینی وجود تشکیل می شوند و بسان سیل های خروشان راه می افتند و هر چه بر سر راه می یابند، می روبند و با خود می برند.

·        از این بند شعر اخوان معلوم می شود که روند های روانی روندهای حساس و بی اعتنا به خرد و منطق بشری اند.
·        کودک واره اند.
·        با مهر و محبت و پند و اندرز نمی توان پدیده ها و روند های روانی  را تسکین داد.

·        اگر منظور اخوان همین است، آیا قضیه واقعا از همین قرار است؟     

4
آنگه، تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من گر بیارامم
با انتظار نوشخند صبح فردایی
این کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی

·        پسیکولوژی آدمی شاید یکی از ترفندهای حفاظتی استراتژیکی سیستم سیبرنتیکی اندام (ارگانیسم) آدمی باشد.
·        بی آرامی سد و بند ناپذیر روان آدمی شاید ترفندی برای  ممانعت از ادامه دادن به خواب باشد.
·        روان نا آرام اجازه ورود مجدد به دوزخ کابوس نمی دهد.
·        آدمی را از تخت بر می کند و به حمام، استخر و یا بالکن    می فرستد تا از خیر خواب مملو از کابوس بگذرد و از شر کابوس خلاص شود.

5

آنگه، تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من گر بیارامم
با انتظار نوشخند صبح فردایی
این کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی

·        مکانیسم های روانی دیری است که عمدتا شناخته شده اند و داروهای روانی متنوع و مختلف تولید شده اند و تجویز می شوند.
·        امروزه می توان با خوردن والیومی و غیره به آرامش روانی دست یافت.

·        مسئله اما این است که آیا باید مکانیسم های طبیعی اندام را از کار انداخت و یا آنها را به مثابه عسس های ارگانیسم، پاس داشت؟
 
6
·        نکته قابل توجه دیگر این است که خرد اندیشنده هر چه قوی تر باشد، کنترل روند های پسیکولوژیکی به همان اندازه بیشتر می گردد.

·        یعنی شناخت با اختلالات روانی نسبت معکوس دارد.

·        در صورت تقویت خرد اندیشنده و شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی، کودک گریان، بی تابی کمتری از خود نشان می دهد.

7
از بارها یک بار
شب بود و تاریکی اش
یا روشنایی روز، یا کی،  خوب یادم نیست
اما گمانم روشنی های فراوانی
در خانه ی همسایه می دیدم

شاید چراغان بود، شاید روز
شاید نه این بود و نه آن، باری
بر پشت بام خانه مان، روی گلیم تر و تاری
با پیر درختی (پیر دختی؟)  زرد گون گیسو که بسیاری
شکل و شباهت با زنم می برد، غرق عرصه ی شطرنج بودم من
جنگی از آن جانانه های گرم و جانان بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        یک بار، نمی دانم، در ظلمات شب بود و یا در روشنائی روز.
·        خوب یادم نیست.
·        حدس می زنم که روشنائی های فراوانی در خانه همسایه می دیدم.
·        شاید خانه همسایه چراغان بود.
·        شاید هم روز بود.
·        شاید نه آن بود و نه این.
·        پشت بام خانه روی گلیم تیره رنگ تازه ای با پیرزنی زردمو که شباهت غریبی به همسرم داشت، غرق بازی شطرنج بودم.
·        جنگی از جنگ های حسابی و گرم و  دلچسب.

·        این همان «زال جغد و جادو» است که در بندهای قبلی شعر آمده و اخوان را به بازی شطرنج امر فرموده است.
·        دلیل اینکه اخوان زال زرد موی جغد و جادو را شبیه هسمرش ادراک و استنباط می کند، این است که تخیلی ترین کاراکتر ها همیشه نشانه هائی از رئالیته (واقعیت عینی)  دارند.


·        اگر رؤیا ها و کابوس ها را در مقوله فلسفی روح، تجرید کنیم، یاد سخن رسول زحمتکشان می افتیم که گفت:
·        «روح همیشه سایه ماده را بالای سر خویش دارد.» (مارکس)  

·        زال زرد موی جغد و جادو (کاراکتر کابوس)، شباهتی غریب به همسر شاعر (ماده)  دارد.

8
اندیشه ام، هرچند
بیدار بود و مرد میدان بود
اما
انگار بخت آورده بودم من
زیرا
چندین سوار پر غرور و تیز گامش را
در حمله های گسترش پی کرده بودم، من

·        معنی تحت اللفظی:

·        اگر چه اندیشه ام بیدار و رزمنده بود، ولی انگار شانس هم آورده بودم.
·        برای اینکه چند سوار تندرو و مغرور او را در تهاجمات گسترش یابنده ام، از پا انداخته بودم.

9

اندیشه ام، هرچند
بیدار بود و مرد میدان بود
اما
انگار بخت آورده بودم من

·        اخوان در این بند شعر، دیالک تیک ضرورت و تصادف را به شکل دیالک تیک اندیشه و بخت بسط و تعمیم می دهد.

·        عطر خوشایندی از افکار فریدریش انگلس در این دیالک تیک اخوان موج می زند.  

·        مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری     
     

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    دلیل اینکه اخوان زال زرد موی جغد و جادو را شبیه همسرش ادراک و استنباط می کند، این است که تخیلی ترین کاراکتر ها همیشه نشانه هائی از رئالیته (واقعیت عینی) دارند.

    پاسخحذف