مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
در آن لحظه
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
·
در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم
·
کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
·
و بر چیزی ـ نمی دانم چه ـ شاید تکه استخوانی
·
دمادم ـ تق و تق ـ منقار می زد، باز
·
و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می زد، باز
·
نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
·
و تنها می خورد، هر کس که دار.
·
در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می کرد
·
که در آن موج ها شاید یکی نطقی در این معنی که «شیرین
است، غم،
·
شیرین تر از شهد و شکر»، می کرد
·
نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا عجیب است
·
شلوغ است
·
دروغ است و غریب است
·
و در آن موج ها، شاید در آن لحظه جوانی هم
·
برای دوستداران صدای پیر مردی، تار می زد، باز
·
نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا پر است از ساز و
از آواز
·
و بسیاری صداهایی که دارد تار وپودی، گرم
·
و نرم
·
و بسیاری که بی شرم
·
در آن لحظه گمان کردم یکی هم داشت خود را دار می زد، باز
·
نمی دانم چرا شاید برای آنکه این دنیا کشنده است
·
دد است
·
درنده است
·
بد است
·
زننده است
·
و بیش از این همه اسباب خنده است
·
در آن لحظه یکی میوه فروش دوره گرد بد صدا هم
·
دمادم میوه ی پوسیده اش را جار می زد، باز
·
نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بزرگ است
·
و دور است
·
و کور است
·
در آن لحظه که می پژمرد و می رفت
·
و لختی عمر جاویدان هستی را
·
به غارت ـ با شتابی اشنا ـ می برد و می رفت
·
در آن پرشور لحظه
·
دل من با چه اصراری تو را خواست
·
و می دانم چرا خواست
·
و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده
·
که نامش عمر و دنیا ست
·
اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیبا ست
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر