۱۳۹۵ مرداد ۱, جمعه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (21)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور  

دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
 در جریانات فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی
 
·        اکنون این سؤال پیش می آید که چه رابطه ای میان اوبژکتیویته (عینیت) و سوبژکتیویته وجود دارد؟  

1
·        همانطور که ذکرش گذشت، طرفداران فاشیسم (بورژوازی)  بر لب گور تاریخی خود ایستاده اند.
·        زمین از زیر پای بورژوازی کشیده می شود.
·        از این اوبژکتیویته، از این عینیت زندگی، از این وجود اجتماعی، سوبژکتیویته متناسب با آن، شعور اجتماعی درخور آن تشکیل می شود:
·        ما اینجا با دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی سر و کار داریم.

·        مراجعه کنید به وجود اجتماعی، شعور اجتماعی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

2
·        وجود اجتماعی طرفداران نظام سرمایه داری، شعور اجتماعی متناسب با موقعیت اجتماعی عینی آنان را پدید می آورد:
·        اجزای این شعور اجتماعی بورژوائی خود را  در ایده ئولوژی بورژوازی آشکار می سازند.

3

·        بی دورنمائی تاریخی، حفظ وضع موجود به هر قیمت را در پی دارد.
·        حفظ وضع موجود به هر قیمت، حتی به بهای ترور سیستماتیک 6 میلیون شهروند آلمانی به بهانه داشتن نژاد دیگر (شهروندان یهودی)، طرز زیست دیگر (کولیان) و طرز تفکر دیگر (کمونیست ها) در داخل رایش سوم و 60 میلیون نفر در خارج از مرزهای رایش سوم، از این شرایط عینی زندگی طبقه حاکمه امپریالیستی سرچشمه می گیرد.

·        فاشیسم از آسمان نازل نمی شود.
·        فاشیسم راه حلی برای حفظ وضع موجود است.
·        نژاد و سبک زندگی و طرز تفکر همنوعان، بهانه اند.

·        سؤال این است که ترور سیستماتیک همنوعان و تخریب همه دستاوردهای تمدن و فرهنگ و حاصل رنج بشریت چه ربطی به حفظ وضع عینی موجود دارد؟     

4 
·        برای تهیه پاسخ به این پرسش باید با بنیادی ترین دیالک تیک جامعه بشری بطور کلی، آشنا شد که یکی از مهمترین و تعیین کننده ترین کشفیات کارل مارکس است:
·        دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

·        مراجعه کنید به نیروهای مولده، مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

5 
·        علت بنیادی انقلابات اجتماعی در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.

·        میان مناسبات تولیدی و نیروهای مولده رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا، ظرف و مظروف برقرار است:
·        با رشد نیروهای مولده (با رشد محتوا)، مناسبات تولیدی به مثابه فرم (قالب) برای آن تنگ می شود و چاره ای جز انفجار انقلابی نمی ماند.

·        درست به همان سان که کودکی رشد می کند و پیراهن و کت و شلوار برایش تنگ می شوند و جر می خورند.
·        کودک به لباس گشادتر نیاز پیدا می کند.

·        دلیل توسعه و تکامل جامعه بشری نیز در همین توسعه و تکامل روز افزون نیروهای مولده است.
·        علت اصلی انقلابات اجتماعی همین دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.

·        خوب منظور؟     

6
·        منظور این است که اگر نیروهای مولده (انسان ها، وسایل تولید، مزارع، کارخانجات، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، کودکستان ها و غیره) تخریب شوند، یعنی اگر نیروهای مولده بطرز چشمگیری تضعیف شوند، مناسبات تولیدی دیگر برای آن نیروهای مولده ی نیمه جان، تنگ نخواهد شد.

·        این بدان می ماند که کودک تغذیه نشود، بیمار شود و یا مثله شود تا پیراهن و کت و شلوار و کفش و غیره برایش تنگ نگردند.

7

·        جنگ بهترین طریق برای تخریب نیروهای مولده است.
·        فاشیسم ماهیتا جنگ طلب است.
·        این بهترین ترفند و طریق برای حفظ وضع موجود است.

·        جنگ در ماهیت نظام سرمایه داری است.

·        بورژوازی بر سر دو راهی تاریخی ـ عینی ایستاده است:    
·        یا باید نیروهای مولده را تخریب کند و تضاد شعله ور میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را تا حدی کاهش بخشد و یا باید رهسپار گور تاریخی خویش شود و حاکمیت طبقاتی را به دست توده مولد و زحمتکش بسپارد.
 
8

 
·        باید با توجه به تجارب تاریخی معاصر یاد آور شد که طبقه حاکمه امپریالیستی، فقط نیروهای مولده این و آن را تخریب نمی کند.
·        فقط نیروهای مولده اتحاد شوروی را نابود نمی سازد.

·        بلکه نیروهای مولده جوامع امپریالیستی را، مثلا نیروهای مولده ژاپن امپریالیستی را، نیروهای مولده آلمان ناسیونال ـ سوسیالیستی (فاشیستی) و غیره را  نیز نابود می سازد.

·        «تنها ره رهائی» طبقه حاکمه امپریالیستی در تخریب ریشه ای نیروهای مولده است.

·        سؤال این است که چرا روزا لوکزمبورگ از بربریت سخن گفته است و نه از جنگ؟

9
 
·        دلیلش اولا این است که جنگ آبستن بربریت است.
·        جنگ اعضای جامعه را به ددان درنده تبدیل می کند.

الف
·        مالاپارته کتابی تحت عنوان «پوست» نوشته است که محصص به زبان فارسی ترجمه کرده است.
·        سقوط اخلاقی ناشی از جنگ در این کتاب تشریح می شود.

ب
·        فرانک نویسنده ایرلندی، در رمانی تحت عنوان «خاکستر مادرم» از این سقوط اخلاقی در اثر جنگ جهانی امپریالیستی  دوم پرده برمی دارد:
·        دختران فرانسوی و آلمانی میان سربازان امریکائی و غیره دست به دست می شوند و مورد تجاوزات جنسی قرار می گیرند.

10
·        ثانیا به این دلیل است که جنگ با تخریب ریشه ای نیروهای مولده، جامعه بشری را حتی از تهیه آب و نان بخور ـ نمیر ناتوان می سازد.
·        در همین رمان ها نشان داده می شود که دختران و پسران مردم برای تکه ای کره و یا پنیر، خود را در اختیار هر کس و ناکس می گذارند.

11

·        ثالثا روزا لوکزمبورگ به این دلیل از بربریت سخن می گوید، که احتمال آن هم می رود که جنگ میان دول امپریالیستی پات شود و برنده نداشته باشد.
·        در نتیجه جامعه بشری بی همه چیز گردد و به قهقرای عهد حجر سقوط کند.
·        به اسفل السافلین بربریت سقوط کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر