۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

نظری بر نظری از ویکتور هوگو (1)


شین میم شین

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮ ﺗﻦ در ﺩﻫﺪ
ﺩﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﺪ
ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺍﻧﺪ
ﻣﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻫﺒﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
ﺩﯾﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺤﻤﯿﻞ
ﻭ ﮐﺸﻮﺭﯼ، ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺯ
ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻢ
ﻭ ﺑﻬﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﯿﻨﻮﺍﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ.
ویکتور هوگو

معلوم نیست که
این خزعبلات از ویکتور الدوله دیلمی اند
و یا از اجامر جماران و جمکران و رجنویان و جزنویان
 
بینوایان
مملو از ایرادات نظری است:

2
جهان بینی حاکم بر بینوایان،
ایدئالیستی است.

3
درک تاریخ مؤلف بینوایان
درک ایدئالیستی تاریخ  
است.

4
همان درک اجامر جماران و جمکران و رجنویان و جزنویان است.

5
شق القمر قهرمان بینوای بینوایان
نجات کودکی و فراموش کردن جامعه و جهانی است.

6
این به معنی وارونه سازی دیالک تیک جزء و کل،
وارونه سازی دیالک تیک فرد و جامعه است.

7
این به معنی چسبیدن به جزء و فراموش کردن کل است.

8
حقیقت اما نه در جزء، بلکه در کل است.

9
دادن لقمه ای به گدائی هنر نیست.

10
هنر بسیج توده و بر اندازی نظام گدا پرور است.

11
منطق تق و لق بینوایان
همان منطق تق و لق اجامر جماران و جمکران و رجنویان و جزنویان است.

12
این همان تئوری دستگیری از بینوایان
برای بتون ریزی نظام مبتنی بر بینوائی است.
 
 
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮ ﺗﻦ ﺩﻫﺪ
ﺩﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﺪ
ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺍﻧﺪ
ویکتور هوگو

1
جامعه به فقر و یا ثروت تن در نمی دهد.

2
ثروت تولید می شود.
اگر نیروهای مولده بی رمق باشند،
کم تولید می شود و فقر اشاعه می یابد.

3
اگر احیانا نیروهای مولده توسعه یابند و نعمات مادی به وفور تولید شود و فقر کماکان رایج باشد،
ایراد نه از جامعه
بلکه از مناسبات تولیدی حاکم بر جامعه است.
4
ایراد
از ساختار اقتصادی جامعه است.

5
ایراد
از طبقه حاکمه سوار بر گرده اعضای مولد و زحمتکش جامعه است.

6
دین نمی تواند بهشت داشته باشد ولی دوزخ نداشته باشد.

7
همیشه و همه جا دیالک تیکی از بهشت و دوزخ وجود دارد.
دیالک تیکی از تشویق و تنبیه
دیالک تیکی از پاداش و مکافات

8
کشور که ستم نمی کند.

9
طبقه حاکمه ستم می کند.
چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی

ﻣﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻫﺒﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
ﺩﯾﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺤﻤﯿﻞ
ﻭ ﮐﺸﻮﺭﯼ، ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺯ
ویکتور هوگو

1
هیرارشی (سلسله مرابت) مقصر نیست.

2
اوتوریته (رهبر) خیلی هم خوب است.

3
اوتوریته (رهبر) در هر طویله حتی لازم است،
چه رسد به جامعه

4
سلسله مراتب و اوتوریته در هر خانواده حتی لازم است
چه رسد به جامعه.

5
اوتوریته ستیزی حتما نباید مثبت و مفید باشد.

6
بدون اوتوریته مادر و پدر
خانواده فرو می پاشد
چه رسد به تشکیلات و تشکلات و تجمعات

7
دین ایده ئولوژی است.

8
ایده ئولوژی پدیده ای طبقاتی است.

9
هر چیز طبقاتی
ـ همیشه و همه جا ـ
به جامعه تحمیل می شود.

10
هر تحمیلی که حتما نباید منفی و مضر باشد.

11
مادر و پدر 
دست و رو شوئی و نظافت و تغذیه و تحصیل دانش 
را 
به کودکان تحمیل می کنند.
این که بد نیست، برادر

12
ضمنا چرا بسان اراذل امپریالیستی 
مخالف مرزهای معصوم تر از چهارده معصومی؟

13
 
 
اگر سرحدات لیبی و عراق و سوریه به رسمیت شناخته می شد
کسی نمی توانست بدان سامان بمب مرده و یا زنده
پرتاب کند
و میلیون ها انسان شریف را به قتل رساند و یا آواره دیار غربت کند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر