ویرایش
و تحلیل از
ربابه نون
1
حزب توده هیچگاه در طول حیات و موجودیتش نخواست بفهمد
که در مبارزه طبقاتی، سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.
ربابه نون
1
حزب توده هیچگاه در طول حیات و موجودیتش نخواست بفهمد
که در مبارزه طبقاتی، سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.
·
تحلیل هشلهف ژیگولتر از حزب توده این
است که آن دو نکته را هرگز درک نکرده است:
الف
·
خطر سازش طبقاتی غیر اصولی را
ب
·
خطر بی اعتنائی بر منافع طبقاتی طبقه
کارگر را
2
·
چرا و به چه دلیل می توان حزب توده
را به بی اعتنائی بر منافع طبقاتی طبقه کارگر محکوم کرد؟
·
این در طبیعت آنتی کمونیسم است که
بدون ارائه دلیل تجربی و منطقی به نمایندگان اصیل منافع طبقه کارگر تهمت بزند.
·
فرمی از هارت و پورتیسم هم همین
است.
·
حزب توده اتفاقا تنها ایرادی که
نداشته همین است.
·
جرم اصلی و نابخشودنی حزب توده که
برایش خیلی گران تمام شده، نمایندگی بی چون و چرای منافع استراتژیکی طبقه کارگر و
توده های مولد و زحمتکش بوده است.
·
خطاها و خریت های حزبی را نمی توان
بطرز مکانیکی و بطور سوبژکتیویستی به حساب خیانت آن حزب به طبقه ای جا زد که آن حزب
نماینده ایده ئولوژیکی و مأمور و سگ و سرسپرده آن است.
3
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر
·
حزب توده حتی در دموکراتیک ترین و آزاد
ترین دوره 12 ساله حیات خود، تحت فشار و توطئه و تعقیب و تهدید قرار داشته است.
·
پس از پیروزی کودتای 28 مرداد و
تخریب فکری و فیزیکی رادیکال حزب توده، حزب توده به معنی واقعی کلمه وجود نداشته
است.
·
واحدهای کوچک و جزیره واره ای از
خزب توده در خارج و به میزان بخور و نمیری در داخل وجود داشته اند که هر دو تحت تعقیب
و تخریب پیگیر و همه جانبه قرار داشته اند و هر دو ضربات هولناکی تحمل کرده اند.
·
لجن مالی حزب توده و تهمت بی دلیل زدن
بدان، نه نشانه بینش علمی و عینی، بلکه در بهترین حالت نشانه بی شرمی است.
·
حزب توده را اصلا امان نداده اند
تا به خود آید و نفس تازه کند، چه رسد به سازماندهی طبقه کارگر و توده.
4
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر
·
تحت این شرایط دوزخی است که
واحدهای حزب توده از فقر فلسفی رنج برده اند و درست به دلیل همین فقر فلسفی مرتکب
خطاها و خریت های خطیر گشته اند.
·
ایراد اصلی حزب توده و اکثریت تقریبا
قریب به اتفاق احزاب کمونیستی همین فقر فلسفی بوده است.
·
فلسفه یعنی خرد.
·
بدون خرد اندیشنده نمی توان خود را
و جامعه و جهان خود را بطرز رادیکال و ریشه ای درک کرد و تغییر داد.
·
خرد اندیشنده برای طبقه کارگر صرفنظرناپذیر
است.
·
نه، خر می تواند توده ای باشد و نه
طویله می تواند حزب توده باشد.
·
حتی اگر تابلوهائی از زر بر در و
دیوار آن نصب شوند.
·
حزب توده باید حزبی فلسفی باشد، تا
حزب توده باشد.
·
توده اکنون حزب ندارد، ولی سگ
دارد.
·
سگی که پیگیرانه پارس می کند.
5
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی است.
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی است.
·
ژیگولتر دوم، طبقه کارگر را عقربه
قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی می داند.
·
منظور از مفهوم «عقربه قطب نمای
سیاست و مبارزه طبقاتی» چیست؟
·
ضمنا قطب نما چیست که موتور حرکت
عقربه است؟
6
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی است.
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی است.
·
تحلیل سطحی، مبتذل و مکانیکی از
مسائل، نتیجه ای جز هارت و پورت به بار نمی آورد.
·
تحلیل همیشه باید دیالک تیکی باشد
تا تحلیل باشد.
·
تحلیل باید از شرایط عینی و مشخص
غافل نباشد.
·
حزب توده حتی در «مناسب» ترین دوره
12 ساله فعالیت خود فقط بخش کوچکی از طبقه کارگر کشور را به میزان بخور و نمیری
سازمان داده بود.
·
پیوند نسبتا سست طبقه کارگر،
دهقانان و پیشه وران و روشنفکران انقلابی با حزب توده، پس از کودتای 28 مرداد پاره
و بعد از پیروزی انقلاب سفید عمدتا قطع می شود.
7
·
تحلیل اشعار سیاوش کسرائی دال بر
این حقیقت امر است.
·
دلیل مهم تضعیف حزب توده این است
که انقلاب سفید بخشی از شعارهای ضد فئودالی حزب توده را جامه عمل می پوشاند و
نتیجتا دهقانان زحمتکش و طبقه کارگر را به خود پیوند می دهد.
·
این ضمنا بدان معنی است که زحمات
حزب توده بی ثمر نمی ماند.
·
چون برخی از مواد برنامه ای مهم حزب
توده، توسط دژخیم حزب توده، جامه عمل می پوشد.
·
به همین دلیل، پس از پیروزی انقلاب
ضد فئودالی و بورژوائی سفید، حزب توده در هیئت واحدهای کوچک جزیره واره دچار بحران
می گردد و عملا دو شقه می شود.
8
·
پس از رستاوراسیون، یعنی پس از
شکست انقلاب سفید و پیروزی مجدد ارتجاع فئودالی ـ روحانی، حزب توده با طبقه کارگر پیوندی
نداشته تا بدان به مثابه عقربه چشم دوزد.
·
طبقه کارگر و دهقانان فقیر در
رابطه با ارتجاع فئودالی ـ روحانی تیزبین تر و رئالیست تر و حتی انقلابی تر از حزب
توده ای بودند که می خواست خود را جمع و جور کند و از تار و پود رهبری آن خستگی،
رنجوری تراوش می کرد.
·
آثار رهبری این حزب توده باید
تحلیل شوند.
·
ما هنوز حتی به یک نفر در این جمع
مظلوم و ستمدیده و قهرمان و شجاع برخورد نکرده ایم که مارکسیستی ـ لنینیستی بیندیشد.
·
درد این است.
9
سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.
سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.
·
ژیگولتر دوم ادعا می کند که آخر و
عاقبت سازش طبقاتی غیراصولی (و نه اصولی) و
نادیده گرفتن منافع طبقه کارگر، انتحار سیاسی است و معنی انتحار سیاسی یعنی مزدوری
·
وقتی کسی قبل از تحلیل عینی مسئله،
نتیجه دلخواه خود را گرفته باشد، به همین روز می افتد که ژیگولتر دوم افتاده است:
·
چون قرار است که حزب توده مزدور جا
زده شود، پس باید آسمان و ریسمان به هم بافته شوند.
·
این استنتاج سوبژکتیو ژیگولتر دوم اما
به چه معنی است؟
10
سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.
سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.
·
این ادعای ژیگولتر دوم ـ در تحلیل
نهائی ـ به معنی تبرئه بی سر و صدای ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی و
خرد و خراب کردن همه کاسه ها و کوزه ها بر سر حزب توده است.
·
این اما ضمنا به معنی وارونه کردن دیالک
تیک علت و معلول است.
·
این به معنی تعویض جای علت با
معلول است.
·
با این ترفند، تخریب رادیکال
تشکیلات تازه پای حزب توده، نه به حساب ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی و
امپریالیسم، بلکه به حساب خود حزب توده، گذاشته می شود و ضمنا تابلوی مزدوری هم بر
در خرابه باقی مانده از تشکیلات حزب توده نصب می شود.
·
با این جور تحلیل ها نمی توان دست
به روشنگری زد.
·
ولی می توان آبروی خود را برد.
ادامه دارد.
یا آقایانبا تیترهای پر طمطراقشا ن شناختی از مبارزات طبقاتی بامفاهیم فلسفه وخرد اندیشیدهندارند وسعی در تخریب وبیاعتبار کردن احزاب واقعی دارند بر داشت من است بادرود بر شما
پاسخحذفممنون
پاسخحذفناهید عزیز