فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
·
تمام روز، نگاه من
·
به چشم های زندگی ام خیره گشته بود
·
به آن دو چشم مضطرب ترسان
·
که از نگاه ثابت من می گریختند
·
و چون دروغگویان
·
به انزوای بی خطر پلک ها پناه می آوردند
·
کدام قله، کدام اوج؟
·
مگر تمامی این راه های پیچاپیچ
·
در آن دهان سرد مکنده
·
به نقطه تلاقی و پایان نمی رسند؟
·
به من چه دادید، ای واژه های ساده فریب
·
و ای ریاضت اندام ها و خواهش ها؟
·
اگر گلی به گیسوی خود می زدم
·
از این تقلب، از این تاج کاغذین
·
که بر فراز سرم بو گرفته است، فریبنده تر نبود؟
·
چگونه روح بیابان مرا گرفت
·
و سِحر ماه ز ایمان گله دورم کرد!
·
چگونه نا تمامی قلبم بزرگ شد
·
و هیچ نیمه ای، این نیمه را تمام نکرد!
·
چگونه ایستادم و دیدم
·
زمین به زیر دو پایم ز تکیه گاه تهی می شود
·
و گرمی تن جفتم
به انتظار پوچ تنم ره نمی برد.
به انتظار پوچ تنم ره نمی برد.
·
کدام قله، کدام اوج؟
·
مرا پناه دهید، ای چراغ های مشوش
·
ای خانه های روشن شکاک
·
که جامه های شسته در آغوش دودهای معطر،
·
بر بام های آفتابی تان تاب می خورند.
·
مرا پناه دهید، ای زنان ساده ی کامل
·
که از ورای پوست، سر انگشت های نازک تان
·
مسیر جنبش کیف آور جنینی را
·
دنبال می کند
·
و در شکاف گریبان تان ـ همیشه ـ هوا
·
به بوی شیر تازه می آمیزد
·
کدام قله کدام اوج؟
ادامه دارد.
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر