۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (5)


حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی
(زادهٔ ۳۲۹ ه‍.ق، ۳۱۹ ه‍.خ - ۴۱۱ ه‍.ق، ۳۹۷ ه‍.خ)
سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه
بزرگ ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌ گو
(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین

  نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

·        معنی تحت اللفظی:
·        از راه تفکر هم نمی توان به ذات خدا پی برد.
·        برای اینکه او (به مثابه خداوند نام و جای)  فراتر از نام و جایگاه است.

·        اکنون معلوم می شود که منظور حکیم طوس از  مفاهیم «نام» و «جای» عمیقتر و وسیعتر از آن است که ما در طی تحلیل تبیین داشته ایم:

1
·        جایگاه را حکیم طوس احتمالا مترادف با واژه عربی «مقام» و مرتبه و منصب بکار می برد. 
·        در این صورت، صفت خدا به مثابه «دارنده جای» حاکی از ارجمندی او خواهد بود.
·        خدای فردوسی نه بتی بی ارج و ارزش در کنج بتکده ای، بلکه خدای ارجمندی است.

2
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

·        منظور حکیم طوس از نامداری خدا نیز احتمالا علاوه بر استنباطات ما در تحلیل قبلی، در تئوری شناخت حکیم قابل ریشه یابی و توضیح است:
·        برتر از نام بودن خدا در عرصه تئوری شناخت قابل توضیح است.
·        چون نام دادن به چیزها یکی از خدمات مغز بشری است.
·        وقتی کسی ـ به عنوان مثال ـ انسانی را می بیند که اندام زیبایی دارد و عطر حضورش مشامش را معطر می سازد، همین سیگنال های حسی را از کانال های (مجاری) حواس به کارگاه تجزیه و تحلیل مغز می فرستد و مغز پس از حلاجی سیگنال ها مفهوم و یا نام «گل اندام» به او می دهد.
·         این یکی از مسایل تئوری شناخت است.   

3
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

·        خدای نامدار فردوسی به همین دلیل فراتر از نام است.
·        در منطق منطقی حکیم طوس به خدایی که همه نام ها را در اختیار دارد، نمی توان نام داد.
·        چون همه نام ها را دارد.

4
·        حکیم طوس در تئوری شناخت (البته در حیطه خداشناسی) فرقی با علما و حکما و فضلای قرون وسطی ندارد.
·        آنها هم عقل بشری را ناتوان از شناخت ماهیت و ذات خدا می دانند.
·        در نتیجه، خدا به معبودی نامعلوم و نا شناخته بدل می شود.
·        این بدان معنی است که مؤمنین، معبودی را می پرستند که ماهیت و ذات او را نمی شناسند.
·        یعنی معبود موهومی را می پرستند.

5
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

·        شاید بتوان گفت که ما در این جور موارد با دیالک تیک شناختن و برسمیت شناختن سر و کار پیدا می کنیم:
·        خداشناسان برسمیت شناسی خدا را در عالم توهمات خویش،  خداشناسی تصور می کنند.
·        یعنی خیال می کنند که خدای غیرقابل شناخت را می شناسند.
·        خدایی را می شناسند که به قول حکیم طوس، «اندیشه را به او راه نیست و فراتر از نام و جایگاه است.»
·        اصولا چیزی را که اندیشه قادر به نفوذ در آن نباشد، چیزی را که قابل تجزیه و تحلیل نباشد، نمی توان شناخت. 

6
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

·        نام و جای و نتیجتا نامداری، ناموری، نامجویی، نام آوری و جایگاه در فلسفه حکیم طوس از مقولات اصلی او محسوب می شوند و محتوای حقیقی آندو باید در روند تحلیل میراث او کشف شود.

7
سخن هر چه ز این گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        جان  و خرد (دانش و عقل)  فقط قادر به راهیابی به عناصر اولیه اند و نه قادر به نفوذ در چیزهای فراتر از عناصر اولیه.

·        منظور حکیم طوس از گوهران، احتمالا خاک و آب و هوا و آتش و غیره است که در حکمت و یا فلسفه یونان باستان نیز نمایندگی می شدند.

·        مراجعه کنید به  ماده در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

8
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی

·        معنی تحت اللفظی:
·        پیش شرط قضاوت خرد راجع به چیزی، مرئی (قابل رؤیت) بودن آن چیز  است.

·        اینجا تئوری شناخت حکیم طوس به تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی نزدیک می شود.
·        در همین بیت حکیم طوس، یکی از دو دیالک تیک اساسی تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی مطرح می شود:
·        دیالک تیک حسی و عقلی
·        دیالک تیک سنسوئال و راسیونال

9
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی

·        حکیم طوس ضمنا نقش تعیین کننده قطب حسی را در دیالک تیک حسی و عقلی مطرح می سازد:
·        بدون شناخت حسی، شناخت عقلی ول معطل است.
·        حق با حکیم طوس است:
·        بدون ارسال سیگنال های حسی، نه مغزی تشکیل می شد و نه تجزیه و تحلیلی در کارگاه مغز صورت می گرفت.
·        شالوده و اساس شناخت عقلی در تحلیل نهائی، شناخت حسی است.
·        به همین دلیل در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی از دیالک تیک حسی و عقلی سخن می رود.

10
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی

·        آنچه سطحی و ساده و پیش پا افتاده می نمایند، عمیق و دقیق و ضمنا ستایش انگیز و فخر انگیز است.
·        حکیم طوس بیش از هزار سال پیش، از طرفداران دو مکتب معرفتی ـ نظری بسیار مهم در اروپای عصر جدید فرسنگ ها جلوتر بوده است:
·        هم از نمایندگان حسگرایی و یا سنسوئالیسم 
·        و هم از نمایندگان خردگرایی و یا راسیونالیسم.

·        مراجعه کنید به حسگرایی (سنسوئالیسم)، خردگرایی (راسیونالیسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        حکیم طوس 1000 قبل در رابطه با شناخت حسی و عقلی، موضع معرفتی ـ نظری متعالی مارکسیستی ـ لنینیستی داشته است. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر