۱۳۹۴ خرداد ۵, سه‌شنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (95)

محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از 
ربابه نون 

آدمک 
... و تتمه 
( ۱۳۴۸)

·        عنوان این شعر محمد زهری، «آدمک» است.

·        آدمک اما به چه معنی است؟


آدمک
به کودک چوبی
و یا
به نقشی از پیکر آدمی
اطلاق می شود. 
 
·        سعدی هم در بیت معروف زیر احتمالا همین مفهوم آدمک را در نظر داشته است:

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی  
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت؟

·        ولی در روند تحلیل این شعر، ضمنا باید منظور شاعر از این مفهوم کشف شود.


1  
مرا شکسته گیر
دریچه ی مرا به روی شهر آهن و غبار و دود
بسته گیر
بهار اگر چه مومیایی است 
مرا شکسته ی شکسته گیر

·        معنی تحت اللفظی:
·        فرض کن که من درهم شکسته ام.

·        خرد و خراب گشته ام.

·        فرض کن که پنجره ی خانه من به روی شهر آهن و غبار و دود بسته است.

·        بهار اگرچه مومیائی است، ولی علیرغم آن، مرا شکسته ی شکسته در نظر بگیر.


2 
مرا شکسته گیر

·        محمد زهری برای توضیح وضع و حال خویش، دیالک تیک کامل و ناقص را به شکل دیالک تیک سالم و شکسته بسط و تعمیم می دهد.
·        شکسته معمولا به آدم هائی اطلاق می شود که پیر و بیمار و ضعیف و مغلوب و خرد و خراب اند.

·        این صفت به احتمال قوی از عالم اشیاء به جامعه و عالم آدمیت منتقل شده است:
·        کوزه شکسته

·        کاسه شکسته

·        خمره شکسته.

·        شیشه شکسته

·        جام شکسته.

·        چرخ شکسته

·        دسته شکسته

·        این اما به چه معنی است؟   

3 
مرا شکسته گیر

·        منظور از شکسته، احتمالا بی مصرف هم است.
·        چون وسایل شکسته، دیگر برای ایفای فونکسیون متناسب با ساختار خویش مناسب نیستند:
·        مثلا در لیوان شکسته، دیگر نمی توان آب خورد.
·        در کوزه شکسته، دیگر نمی توان آب و شراب برد.


4 
دریچه ی مرا به روی شهر آهن و غبار و دود 
بسته گیر

·        مسدود بودن پنجره کسی به روی چیزی عملا به معنی قطع رابطه آن کس با آن چیز است.
·        منظور شاعر نیز قطع رابطه اش با محیط زیست نامطلوب او ست.
·        وصف شاعر از شهر، حاکی از کراهت و زشتی شهر است:
·        شهر آهن و غبار و دود.

·        اما منظور شاعر از این  مفاهیم چیست؟


الف  
شهر آهن  

·        شاعر احتمالا آهن را به مثابه ضد آدم بکار می برد:
·        دیالک تیک آهن و آدم.
·        شهر آهن به احتمال قوی به شهری اطلاق می شود، که سکنه اش فاقد هومانیسم و همبستگی اند.
·        به قول شاعر، از «عشق پاک» عاری اند.  

ب 
شهر غبار

·        شاعر با مفهوم غبار اولا از آلودگی هوای شهر پرده برمی دارد.
·        هوای غبار آلود، قاعدتا قابل تنفس نیست.
·        سلامتی ستیز است.


ت 
شهر غبار  

·        غبار اما نتیجه ناشی از تخریب عمارات است.
·        غبار حاکی از تبدیل ابنیه به گرد و خاک است.
·        منظور شاعر احتمالا روند تخریب است.

·        این شعر در سال 1348 سروده شده است.
·        دهه پس از پیروزی انقلاب سفید، دهه مدرنیزاسیون جامعه است.
·        تخریب کهنه و بنای عمارات جدید و مدرن.
·        تبدیل راه ها و کوره راه های فئودالی به شاهراه های سرمایه داری.
·        این مسئله در مفهوم بعدی روشن تر تبیین می یابد:


پ 
شهر دود

·        شاعر با مفهوم دود از روند صنعتی شدن جامعه پرده برمی دارد:
·        تشکیل کاخانجات صنعتی مدرن.

·        مدرنیزاسیون کشاورزی.

·        ترافیک لگامگسیخته و آلودگی هوای شهرهای بزرگ.


5  
دریچه ی مرا به روی شهر آهن و غبار و دود  
بسته گیر

·        اگر منظور از شهر آهن و غبار و دود، نظام اجتماعی ناشی از انقلاب سفید و طبقه حاکمه بورژوائی جدید باشد، شاعر فرض را بر فقدان رابطه اش با آن می گذارد.


6
بهار اگر چه مومیایی است 
مرا شکسته ی شکسته گیر

·        اکنون با مفهوم بهار، ضد دیالک تیکی شهر آهن و غبار و دود وارد صحنه می شود.
·        بهار به مثابه فصل رویش و شکوفائی و رشد و بالندگی.

·        بهار به مثابه مومیا.

·        شاعر واژه مومیا را با مفهوم درمان پر می کند.

·        با مفهوم شکسته بند.

·        با مفهوم طبیب.



7
بهار اگر چه مومیایی است 
مرا شکسته ی شکسته گیر

·        بهار اگرچه پایان سرما و تاریکی و فقر و مرگ است، برغم آن، فرض کن که من از پا در آمده ام و امیدی برنمی انگیزم.

·        می توان گفت که شاعر دیالک تیک درد و درمان را به شکل دیالک تیک شکستگی و مومیا بسط و تعمیم می دهد.

8

·        اتفاقا خاقانی نیز در شعر بلندی تحت عنوان «مطلع دوم در وداع کعبه»، همین دیالک تیک را به شکل مشابهی بسط و تعمیم داده است:  



9
من، شکسته خاطر از شروانیان 
وز لفظ من 
خاک شروان 
مومیائی بخش ایران آمده

·        معنی تحت اللفظی:
·        از دست سکنه شروان، دلم شکسته است.
·        اما خاک شروان ببرکت سخن من، مومیائی بخش ایران (شکسته بند شکستگی ایران)  گشته است.

·        خاقانی از سوئی از شکستگی خاطر خویش از دست سکنه شروان پرده برمی دارد.
·        درست به همان سان که محمد زهری از شکستگی خویش و بسته بودن دریچه اش به شهر آهن و غبار و دود پرده برمی دارد.

10 
من، شکسته خاطر از شروانیان 
وز لفظ من 
خاک شروان 
مومیائی بخش ایران آمده

·        خاقانی اما خاطرنشان می شود که سخنش مومیای کشور ایران است.
·        درست به همان سان که محمد زهری، بهار را مومیا تلقی می کند.

·        مومیا اما به چه معنی است؟   
  
مومیا  
نوعی مادهٔ معدنی است که
در طب سنتی مورد استفاده قرار می گرفته است و
از این ماده برای درمان بسیاری از بیماری شایع زیر بهره بر می‌گرفتند:
درد مفاصل
شکستگی‌ ها
بیماری نقرس
و غیره.

تاریخ استفاده از مومیا به هزاران سال قبل باز می‌ گردد
ظاهراً مصریان باستان ازاولین مللی بوده اند که 
از این ماده برای درمان وهمچنین برای مومیایی کردن مردگان خود
استفاده می کردند.

 محمد زکریای رازی  
ـ حکیم و پزشک نامدار ایرانی ـ
بر آن بوده که این دارو برای اولین بار
در روزگار پادشاهی فریدون پیشدادی
در شهر دارابجرد یا داراب کنونی
شناخته شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
رازی همچنین رساله کوتاهی به نام خواص مومیایی نگاشته است که 
به فارسی ترجمه شده است.

11

·        اکنون می توان گفت که محمد زهری میراث ادبی ـ معنوی ـ  فلسفی کلاسیک ایران را هم تداوم می بخشد، هم توسعه می دهد و هم به پله متعالی تر ارتقا می دهد.
·        به عبارت دیگر، کسب و کار محمد زهری، نفی دیالک تیکی میراث معنوی کشور خویش بوده است:
·        منظور از نفی دیالک تیکی، حفظ و توسعه و تکمیل جنبه های مثبت، مفید و حیات مند میراث ملی و حذف جنبه های منفی، مخرب و خرافی آن است.

·        این کسب و کار محمد زهری، به احتمال قوی با حرفه او (بیبلیوگرافی، کتاب شناسی) در رابطه بوده است.
·         از این رو، بدون آشنائی با میراث معنوی کلاسیک کشور درک اشعار محمد زهری آسان نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر