۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

دموکراسی (2)

پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
  
1
دموکراسی بورژوائی


·         دموکراسی بورژوائی که در مقایسه با فرم های حاکمیت فئودالی ـ استبدادی به معنی پیشرفت تاریخی تلقی می شد، با سطح توسعه نیروهای مولده ی آن زمان و مناسبات تولیدی منطبق با آن انطباق داشت و در خدمت توسعه بیشتر جامعه بود.

1
·        زحمتکشان برای کسب سلسله ای از حقوق و آزادی های دموکراتیک مبارزه کرده اند، حقوق و آزادی های زیر از آن جمله اند:

الف
·        حق اتحاد سیاسی

ب
·        حق انتخاب کردن و انتخاب شدن

ت
·        آزادی تجمع و مطبوعات و غیره.

2
·        این حقوق به شکل کم و بیش روشنی در قانون اساسی دولت های بورژوائی نیز درج شده اند.

3
·         دموکراسی بورژوائی بر مالکیت خصوصی کاپیتالیستی بر وسایل تولید مبتنی است.

4
·         دموکراسی بورژوائی در حوزه سیاست (که پیشاپیش بدان محدود شده است) نمی تواند بطور کامل مؤثر واقع شود.
·        زیرا اساس و بنیان قدرت سیاسی را قدرت اقتصادی تشکیل می دهد.

5
·        از این رو، هر جا که خلق مالک وسایل تولید نباشد، حاکمیت خلق هم نمی تواند وجود داشته باشد.

6
·        هر  دموکراسی بورژوائی، هرچه پیشرفته ترهم باشد، آخرسر حد و مرز خود را در سودجوئی بورژوائی می یابد.

7

·        به قول لنین:
·        «ما در نظام سرمایه داری با دولت بمعنی واقعی کلمه سر و کار داریم:

الف
·        دولت به مثابه دستگاه خاصی برای سرکوب طبقه ای بوسیله طبقه دیگر،  برای سرکوب اکثریتی بوسیله اقلیتی.

ب
·        برای موفقیت آمیز بودن سرکوب منظم اکثریت استثمار شونده بوسیله اقلیت استثمارگر، طبیعی است که به بزرگترین قساوت و بیرحمی و به ضد انسانی ترین ستم و زورگوئی نیاز باشد.
·        به همین دلیل، بشریت در دوران برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری از دریائی از خون گذشته است»
·        (کلیات لنین، جلد 25، ص 477)

8
·        دموکراسی بورژوائی علیرغم این محدودیت، برای مبارزه طبقه کارگر و همه زحمتکشان در دولت های سرمایه داری جهت کسب حداکثر حقوق و آزادی های دموکراتیک اهمیت زیادی دارد.

9
·        میدان این مبارزه، میدانی است که توده های خلق زیر رهبری طبقه کارگر برای دفاع از منافع خود گرد می آیند و سپس نهادهای دموکراتیک را به نهادهای واقعی خلق مبدل می سازند و راه را برای گذار به سوسیالیسم هموار می سازند.

10
·        خصلت کم و بیش غیرواقعی دموکراسی بورژوائی با گذار سرمایه داری به مرحله امپریالیسم به وضوح تمام نمایان می گردد.

11
·        دیکتاتوری بورژوازی انحصاری (یعنی دیکتاتوری اقلیت بسیار کوچکی بر اکثریت عظیم مردم) اکنون دیگر بوسیله نهادهای دموکراتیک (پارلمان ها) فقط بطور کوتاهمدت می تواند پرده پوشی شود.

12
·        توسعه سرمایه داری انحصاری ـ دولتی با از بین بردن حقوق و آزادی های دموکراتیک زحمتکشان از سوئی و با گرایش  روز افزون به فاشیسم از سوی دیگر همراه است. 

13
·        ایدئولوگ های امپریالیسم اندیشه  دموکراسی را مورد تحریف قرار می دهند.
·        شاخص های اصلی  دموکراسی مانند حاکمیت خلق، آزادی و  برابری به سلسله ای از اصول صوری و فرمال مانند وجود چندین حزب سیاسی، حق «اپوزیسیون»، تقسیم قوا، اصل اکثریت، امکان قضاوت دادگاه قانون اساسی، انتخابات و غیره منوط و وابسته قلمداد می شود، تا از عریان و آشکار شدن ریشه های اقتصادی دموکراسی، از عریان و آشکار شدن پیوند ناگسستنی میان مناسبات مالکیت خصوصی کاپیتالیستی و ماهیت  دموکراسی ممانعت به عمل آید.

14
·        مسئله اساسی هر  دموکراسی مسئله قدرت سیاسی است.

15
·        در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی مبارزه به خاطر  دموکراسی محتوای جدیدی کسب می کند.

16
·        بدنبال تشدید تضاد میان انحصارات و مردم و بدنبال تعمیق روندهای تمایز در طبقه بورژوازی و در شعور بورژوائی،  مبارزه بخاطر تحولات دموکراتیک و برای از بین بردن حاکمیت بی حد و مرز بورژوازی بزرگ با منافع اکثریت عظیم مردم انطباق می یابد.

17
·        در دوران کنونی، مبارزه برای مناسبات ضد امپریالیستی ـ دموکراتیک در کشورهای سرمایه داری انحصاری ـ دولتی مرحله نسبتا مستقلی در مبارزه بخاطر سوسیالیسم است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر