۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (11)


تحلیلی از 
شین میم شین

شاهنامه
بخش دوم
ستایش خرد
ادامه

کسی کاو، خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده‌ ی خویش ریش
هشیوار، دیوانه خواند ورا
همان خویش، بیگانه داند ورا

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی که پیرو خرد نباشد، هوشمندان او را مجنون محسوب می دارند و آشنایان با او همان رفتار را می کنند، که با بیگانه می کنند.  

1
هشیوار، دیوانه خواند ورا

·        حکیم طوس در این مصراع، دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک دیوانگی و خردگرایی بسط و تعمیم می دهد.
·        چون در غیاب فرمانفرمایی عقل، غریزه افسار انسان واره محروم از خرد را به دست می گیرد.
·        بنی آدم در این صورت به حدی نازلتر از حیوانات و حشرات حتی سقوط می کند.
·        چون سیر تکاملی هر چیز و از آنجمله انسان، دیالک تیکی از کاهش و افزایش و یا ستد و داد است.
·        سنگین تر گشتن کفه ترازو به نفع عقل، ضمنا با حذف برخی از قوای غریزی توأم است.

2
هشیوار، دیوانه خواند ورا

·        به همین دلیل، انسان با محرومیت از عقل، حتی بسان حشرات و حیوانات نمی تواند جان سالم از مهلکه حیات بدر برد.
·        از این رو، اعضای طبقاتی اجتماعی واپسین، انتحار را تئوریزه می کنند و به طرق مختلف، جامه عمل می پوشانند.
·        این مسئله را مثلا زمانی می توان تجربه کرد که اعضای طبقات اجتماعی واپسین در «عشق» شکست می خورند.
·        زمین و زمان بر سرشان آوار می شود و خودستیزی و در بدترین حالت، انتحار به تنها راه رهایی بدل می شود.
·        برای اینکه خرد برای بشریت، صرفنظرناپذیر گشته است و بشریت چاره ای جز خردگرایی ندارد.

3
همان خویش، بیگانه داند ورا

·        حکیم در این مصراع، دیالک تیک دیر آشنای خیر و شر (دوست و دشمن) را به شکل دیالک تیک آشنا و بیگانه بسط و تعمیم می دهد تا پیامد صرفنظر از خرد را در عرصه جامعه و همبود (اجتماع)  نشان دهد:
·        بنی آدم با سرپیچی از خرد، سلب اجتماعیت می شود.
·        یعنی پیوند ارگانیک او با جامعه و همبود قطع می شود.
·        آن سان که آشنا او را بیگانه تلقی می کند و از خود می راند.

·        صرفنظرناپذیری و ضرورت خرد را بهتر از این نمی توان استدلال و اثبات کرد.

4
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد، پای دارد به بند

·        معنی تحت اللفظی:
·        ارج و ارزش بشریت در هر دو سرای، وابسته به خرد است.
·        کسی که پیرو خرد نباشد، ذلیل و بنده و وابسته است و نه آزاد.

5
از اویی به هر دو سرای ارجمند

·        حکیم طوس در این مصراع، نه کمتر از فلاسفه کلاسیک بورژوائی  (کانت و هگل و فویرباخ)، خرد را به مثابه معیار معیارها (فریدون تنکابنی) قلمداد می کند:
·        خرد معیار سعادت در هر دو سرای است.

·        اگر این سنگرگیری حکیم طوس نمایندگی پیگیر راسیونالیسم (خردگرایی) نیست، پس چیست؟

·        حیرت انگیز و ضمنا ستایش انگیز این است که حکیم طوس در اوایل قرن 11 میلادی به نمایندگی از راسیونالیسم برخاسته است و نه در قرن اواخر 18  و اواخر اوایل قرن 19 میلادی.

5
گسسته خرد، پای دارد به بند

·        فردوسی در این مصراع، بی اعتنایی به خرد را پیش شرط بندگی محسوب می دارد.

الف

 ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض»
نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی
به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (نقد خرد عملی)
استه تیک (نقد قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ
«پرولگومنا» (مقدمات) 

·        این همان اندیشه ای است که کانت در اواخر قرن 18 از تنویر فکری (روشنگری) ارائه می دهد:
·        تنویر فکری یعنی خروج از کودک وارگی (دوران ماقبل بلوغ)
·        به عبارت دیگر، تنویر فکری یعنی خردگرایی.

ب
 نیکوس کازانتزاکیس (1883 ـ 1957)
نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی
نویسنده‌ ای که دغدغه جامعه بشری را داشته و به تحلیل عمیق آنها پرداخته ‌است.
آثار:
سیر و سلوک  ۱۹۲۳
اودیسه   ۱۹۳۸
زوربای یونانی ۱۹۴۶
قاتل برادر
سودوم و گومورا
مسیح بازمصلوب   ۱۹۴۸
آزادی یا مرگ یا کاپیتان میکالیس  ۱۹۵۰
آخرین وسوسه مسیح   ۱۹۵۱
مناظر سحرآمیز یونان
فرانس فن آسیزی  ۱۹۵۶
(در ایران با نام «سرگشته راه حق» ترجمه شده است.)
گزارش به خاک یونان ۱۹۶۱
سنگ نبشته قبرش:
«نه آرزوئی دارم و نه می ‌ترسم. 
من آزادم»

شمه ای از کتاب مسیح بازمصلوب:
سرانجام مانولیوس پرسید:
«پدر چگونه می ‌توان خدا را دوست داشت؟»

پدر گفت:
«با دوست داشتن انسان ‌ها فرزندم.»

مانولیوس پرسید:
«انسان ‌ها را چگونه می‌توان دوست داشت؟»

پدر جواب داد:
«با مبارزه برای هدایت شان به راه راست.» 

مانولیوس پرسید:
«راه راست کدام است؟»

پدر جواب داد:
«راهی که رو به بالا دارد.»

·        این ضمنا همان اندیشه ای است که کازانتزاکیس در اواسط قرن 20 بر زبان می راند:
·        می توان آزاد بود، حتی اگر در زندان   بود. (زوربای یونانی)  

6
خرد چشم جان است، چون بنگری
تو بی ‌چشم، شادان جهان نسپری

·        معنی تحت اللفظی:
·        خرد چشم روح است، اگر دقت کنی.
·        بدون چشم روح، نمی توان شادمان زیست.  

7
·        درک منظور حکیم طوس از مقوله «جان» باید در روند تحلیل میراث فکری او میسر شود.
·        اگر منظور او از جان، روح باشد، می توان گفت ککه حکیم در این بیت، دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) را به شکل دیالک تیک جهان و جان بسط و تعمیم می دهد و خردگرایی را پیش شرط زندگی توأم با انبساط روحی می داند.

8
خرد چشم جان است، چون بنگری
تو بی ‌چشم، شادان جهان نسپری

·        همانطور که در تحلیل ابیات قبلی ذکرش رفت، فردوسی نه تنها حکیم (فیلسوف)، بلکه ضمنا و یا درست به دلیل تسلط به حکمت (فلسفه)، روانشناس نیز بوده است:
·        بنظر او پیش شرط زندگی توأم با شادی، پیروی از خرد است و نه پیروی از خرافه و مذهب و دین و آن و این.

·        این یکی دیگر از تفاوت ها و تضادهای تعیین کننده و بسیار مهم حکیم طوس با حکما، علما، فضلا و شعرای نظامات بنده داری، فئودالی و سرمایه داری واپسین است، که همگی بدون استثناء خردستیز بود اند و کماکان هستند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر