۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

جهان بینی احمد عاشورپور در آئینه آن و این (6)


احمد عاشورپور
(۱۲۹۶ - ۱۳۸۶)
خسرو باقری (1337)
تحلیلی از 
شین میم شین

1

احمد عاشورپور
 گهگاه كه از كنار قهوه خانه‌ اي مي‌گذشت،
صداي گرامافون كه تصنيف‌ هاي هنرمندان زنده ياد
قمرالملوك وزيري و روح‌ انگيز
را پخش مي‌ كرد، در گوشش طنيني خوش داشت.

2
بزرگتر كه شد اين شعر گيلكي
«بيا بيشيم كوهان جور»  
بود كه بر او اثري ژرف باقي گذاشت.

3
«كلاس يازده بودم .
معلم ما غايب بود.
در كلاس نشسته بوديم، رفيقي داشتم به نام «نبي‌جو»  كه ويلن مي زد.
برايش تصنيف روح انگيز را خواندم.
خيلي خوشش آمد و مرا تشويق كرد
و از من خواست تا با صداي بلند در كلاس بخوانم.
من هم خواندم و بچه ها خوش شان آمد.
آن روز من سه بار آن تصنيف را به اصرار همكلاسي‌ ها خواندم و آنها مرا سر دست بلند كردند.
آن روز بود كه فهميدم انگار صدايم بد نيست.
در آن ايام 21 يا 22 سال داشتم.»

4
 استعداد شگرف او باعث شد كه
با گوش دادن به آهنگ ‌هاي محلي و اپراهاي تركي
 مجدداً آن‌ها را با صداي خودش در جمع دوستان بخواند.

5
«ترانه هايي هم از روسي ترجمه كردم و چند آهنگ ساختم.
مثلاً
«مهتاب بندر پهلوي»
 يا آهنگي به نام
«رامپاي»  تركي
و نيز
« پوئماتانگو»  
كه بر اساس يك تانگوي ايتاليايي بود.

6
اما اولين شعر گيلگي را كه خواند
«مي جانمه حاج خانمي»
بود كه از سروان خوشنامي به نام «نوشين» شنيده بود.

7
در سال 1319 ديپلم خود را گرفت و همراه خانواده به تهران آمد
و در سال 1319 وارد دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران شد.
دوره ‌ي دانشكده كه در كرج تشكيل مي شد، سه سال بود.

8
«بعد در وزارت كشاورزي استخدام شدم و ساكن تهران.
يك خواهر داشتم كه چهار سال و نيم از من كوچك‌ تر بود.
او شوهر كرده بود.
من پهلوي آنها بودم در اطراف ميدان حسن آباد، بعد خودم خانه اجاره كردم،
در حوالي سال 1322.»

9
سال 1322 ،
سالي بسيار مهمي در زندگي احمد عاشورپور بود.
سال اول دانشكده كشاورزي به جز دشمني با انگليس
و سمپاتي نسبت به آلمان بحث ديگري نبود.
در سال دوم كه متفقين و شوروي آمدند،
بحث سوسیالیسم و كمونيسم آغاز شد.

10
اين بحث‌ ها در دانشگاه توسط
حسين ملك و يكي از دوستانش به نام صادق انصاري
که از همكلاسي‌ هاي ما بود، مطرح شد.

11
تا اينكه يك روز تحت تأثير يكي از حرف‌ هايش قرار گرفتم،
ملك به من گفت:
«اين فكر كه چون فاشيسم يا نازيسم ضد انگليسي‌ اند،
 پس نازيسم بهتر از سوسياليسم است، اشتباه است.

دعواي آنها بر سر غنايم كشورهاي عقب مانده است،
چون آلمان هم قبل از جنگ جهاني اول آفريقاي جنوبي را استعمار كرده است
و پس از شكست در جنگ مجبور شد آن را به انگليس وا گذارد.»  

12
به اين ترتيب بود كه من به سمت
حزب توده ايران
كشيده شدم.
روزهاي جمعه از كرج به تهران، به منزل خواهرم مي ‌آمدم
و از آنجا به كلوپ حزب مي ‌رفتم.
در آنجا هم مي ‌خواندم.

13
پس از اتمام دانشگاه به تهران آمدم
و در سال 1322 براي عضويت حزب تقاضا دادم.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر