۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (91)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

پیشکش به 
هاک
بهترین انسان و بهترین دوست

من کـه هستم؟
همان قریه هستم
کــز بسـی شب گـذشتم، گذشتم
در شب عشق من، سایه ها ریخت
تیــره شد شــامم و تیــره گشتم

·        معنی تحت اللفظی:
·        من کیستم؟
·        من قرینه همین قریه ام که از شب های بیشماری گذشته ام.
·        شب عشق من، سایه باران و شام من تیره شده است.
·        در نتیجه خود من هم تیره شده ام.  

·        سایه یکی از  مفاهیم اساسی در فلسفه محمد زهری است.
·        سایه در شعر فروغ فرخزاد نیز به مثابه مفهوم جای خاص خود را دارد.


ای بسا پرسیده ام از خود:
 «زندگی آیا درون سایه ها مان رنگ می گیرد،
 یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم؟»
فروغ فرخزاد

1
من کـه هستم؟
همان قریه هستم
کــز بسـی شب گـذشتم، گذشتم
در شب عشق من، سایه ها ریخت
تیــره شد شــامم و تیــره گشتم

·        محمد زهری در این بند شعر، شاید هم بطور کلی، میان سایه و ظلمت رابطه علی برقرار می کند:
·        ظلمت (تاریکی، تیرگی) بزعم او از انباشت سایه ها تشکیل می یابد:
·        می توان گفت که او دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک سایه و ظلمت بسط و تعمیم می دهد.
·        از ریزش سایه در شب عشق او، شام او و بعد خود او تیره و تار می شود.

2
کــز بسـی شب گـذشتم، گذشتم
در شب عشق من، سایه ها ریخت
تیــره شد شــامم و تیــره گشتم

·        محمد زهری در این بند شعر، ضمنا میان شب و سایه رابطه فرم و محتوا برقرار می کند:
·        شب به ظرفی تشبیه می شود که سایه به مثابه مظروف آن را پر می کند.
·        می توان گفت که او دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک شب و سایه بسط و تعمیم می دهد.

3
در شب عشق من، سایه ها ریخت
تیــره شد شــامم و تیــره گشتم

·        جالب تر در این بیت شعر اما رابطه شب و شام است:
·        با پر شدن شب از سایه، شام شاعر تیره می شود.

·        سؤال ولی این است که کدام شام؟

·        شامی که همان شب نتیجه آن است و یا شامی که در پایان روز بعدی و روزهای بعد تشکیل خواهد شد؟

4
·        شام اصولا و اساسا پیشمرحله شب است.
·        شب همیشه تیره تر از شام است.

·        شاعر اما تیره گشتن شام را نتیجه تیره گشتن شب می داند.

5
·        این بدان معنی است که او میان شب و شام نیز رابطه علی (علت و معلولی) برقرار می کند.
·        یعنی توالی شام و شب را درهم می ریزد و از آن دیالک تیک شب و شام را بسط و تعمیم می دهد.
·        بعد حتی پا فراتر می نهد و میان شام و خویشتن همین رابطه علی را برقرار می سازد:
·        با تیره گشتن شام، خود شاعر هم تیره می شود.

·        اما منظور از تیره گشتن آدمی چیست؟

·        آیا منظور شاعر تیره گشتن روان و روح و شعور و ضمیر او ست؟

6
من کـه هستم؟
همان قریه هستم
کــز بسـی شب گـذشتم، گذشتم
در شب عشق من، سایه ها ریخت
تیــره شد شــامم و تیــره گشتم

·        در این بند شعر، قریه و شاعر بسان شب نوردی از خطه شب می گذرند و به سبب ریزش سایه در شب عشق شاعر، شام او و خویشتن او تیره می شوند.

·        منظور شاعر از مفهوم «شب عشق» چیست؟

7
·        احتمال آن می رود که منظور شاعر از مفهوم «شب عشق»، شبی باشد که آبستن نطفه روز روشن است.

·        مفهوم «شب عشق» در این صورت به شاهکلید گشایش قفل معما بدل می شود و پاسخ به پرسش های پیشین را امکان پذیر می سازد:
·        شاعر توالی سه مرحله ای (سه حلقه ای) روز و شام و شب را وارونه می سازد و به صورت توالی شب و روز و شام  در می آورد.

·        این اما به چه معنی است؟  

8
·        این بدان معنی است که شاعر، وضع موجود را، یعنی حال حاضر را شب تصور و تصویر می کند.

·        یعنی حرکت سوبژکت انقلابی از شب، یعنی از حال حاضر نامطلوب شروع می شود.
·        هدف و آماج قریه و قرینه اش شاعر به مثابه سوبژکت (شب نورد)  از عبور از شب، رسیدن به روز است، روزی که به شامی و شامی که به شبی دیگر منتهی می شود.

·        سیکل بی پایان تز و آنتی تز و سنتز.

·        شب به مثابه تز، حاوی نطفه روز به مثابه آنتی تز است و نتیجه نفی دیالک تیکی شب، توسعه نطفه و زایش روز است، روزی که به نوبه خود به شامی و شامی که به شبی توسعه می یابد، شبی که حاوی نطفه روز دیگری است و الی آخر.   

9
من کـه هستم؟
همان قریه هستم
کــز بسـی شب گـذشتم، گذشتم
در شب عشق من، سایه ها ریخت
تیــره شد شــامم و تیــره گشتم

·        حالا فهم این بند شعر تسهیل می شود:
·        شاعر به عنوان قرینه قریه از شب های متعدد گذشته است.
·        شب هایی که شب های عشق شاعر بوده اند.
·        چون حاوی نطفه روز روشن بوده اند که آرمان و ایدئال شاعر است.

·        تراژدی شاعر اما این است که شب عشقش سایه باران می شود.
·        در نتیجه همان طور که در ابیات قبلی ذکر کرد، روز تیره تر از شب می گردد.

·        شام روز تیره هم خواه ناخواه، تیره تر از روز خواهد بود و در نتیجه شبی که نهایتا تشکیل می شود، تیره تر از شب قبلی.

·        این روند و روال نامطلوب روح و روان و شعور  و ضمیر شاعر را تیره و تار می سازد.

·        ضمنا نباید ناگفته گذاشت که این طرز تصور و تصویر یکی از خودویژگی های محمد زهری است.
·        اگرچه توسعه معنی نوین از مفهوم «شب» جزو خدمات نیما یوشیج بوده است.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر