۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (82)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
 
بوته های دروغین
 (1346) 
ادامه   
  
اکنون،
خون است،
خون،
در سینه ای که رامش انسان را،
می خواست.

·        معنی تحت اللفظی:
·        اکنون سینه ای که خواهان صلح و آرامش برای بشریت بود، مالامال خون است.

1
فرزانگی،
دریچه ی بسته است،
پیوند عشق پاک،
گسسته است،
تا بستر گشاده،
روزی رسان خواهش جان باشد.

اکنون،
خون است،
خون،
در سینه ای که رامش انسان را،
می خواست.

·        اکنون می توان بند مورد نظر محمود کیانوش را در پیوند با بند قبلی شعر بهتر درک کرد:
·        بستن دریچه فرزانگی (عقل و اندیشه) به تخریب همبستگی میان اعضای جامعه و نتیجتا به ذلت فکری و اشاعه لومپنیسم منجر شده است.

·        به همین دلیل، مبارزه به خاطر صلح و عشق و دوستی دشوار شده و سینه مبارزان راه صلح و عشق و دوستی مالامال خون گشته است.

·        تفسیر کیانوش از این بند شعر به شرح زیر است:

پس زهری باید در درون خـود می ‌نشست و درد دیگران را تجربه مـی ‌کرد‌
 و از درد دیـگران می ‌نالید.
چرا می‌نالید؟
برای آنکه نـمی ‌توانست طـبیب دردهای آنان باشد.
بیماران خوشخیال از بیماری خود آگاهی نداشتند و طبیب ‌آزار بودند.
از طبیب می ‌گریختند،‌ از‌ طـبیب مـی ‌ترسیدند،
در برابر طبیب خود‌ را‌ خوار و خـفیف مـی ‌یافتند.
پس زهـری باید درد آنان را در درون خـود مـی ‌زیست
و با دیگر زیستن خـود مـی ‌نالید،
با گلایه‌ای تلخ می‌نالید:

·        این تفسیر کیانوش از این بند شعر جفنگی سوبژکتیو بیش نیست.

·        محمد زهری معضل دیگری را به نقد می کشد، معضلی که از سویی خصلت ملی (وطنی) و از سوی دیگر، خصلت بین المللی (جهانی)  دارد.
·        کدام بیماران خوشخیال و کدام طبیب مردمگریز خودستیز!

·        منظور محمد زهری در ادامه همین شعر، بهتر درک می شود:

2

می خواست تا نگاه زبان آور
ـ  بر جای هر درود ـ
ره آوردی،
از راهیان قافله باشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        نیت او این بود که نگاه سخنگو به جای هر سلام، رهاوردی از راهیان قافله عرضه دارد.

·        سوبژکت مورد نظر شاعر که سینه اش مالامال خون است، می خواست که به جای اکتفا به سلام و احوال پرسی، هدیه ای از راهیان قافله رهایی عرضه دارد.

·        احتمالا منظور شاعر، گذار از تئوری به پراتیک و یا از گذار از حرف به عمل است.

·        چون در همین سال های دهه اول پس از کودتای 28 مرداد، مبارزه حزب توده تشدید می شود و تعدادی بیشماری از اعضای آن به اسارت طبقه حاکمه در می آیند.

علی خاوری
 
·        آصف رزمدیده، صابر محمد زاده، علی خاوری، پرویز حکمتجو و و غیره از آن جمله بوده اند.  




·        منظور محمد زهری از جنده وارگی نیز به احتمال قوی، خیانت عباس شهریاری لاشخور و شرکاء است:

تا  
بستر گشاده،
روزی رسان خواهش جان باشد.

3
پیوند ها،
گسسته
هنگامه ی زمانه ی بی رحم،
دل را
ـ  این از خصومت، خسته،
این تشنه ی محبت را ـ
در آفتاب حادثه،
سوزانده است.
اندیشه ی عزیز و گرامی را،
در مرز بی بشارت اکنون،
نشانده است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ارتباطات از هم گسیخته اند.
·        معرکه ی روزگار بی رحم، دل را به آتش کشیده است، دل تشنه محبت و خسته از خصومت را.
·        معرکه روزگار بی رحم ضمنا اندیشه عزیز و ارجمند را به رفع حوایج آنی محدود کرده است.  

4

·        هنگامه زمانه ی بیرحم (احتمالا خیانت باند عباس شهریاری معروف به مرد هزار چهره و شوهای تلویزیونی دربار به کارگردانی پرویز ثابتی، معروف به مرد ابرو کمانی)، ضربات کاری و مهلک زیر را بر گردان رهایش اجتماعی وارد ساخته است:

الف
پیوند ها، 
گسسته

·         پیوندهای تشکیلاتی را از هم گسسته و سپاه رهایی را پراکنده ساخته است.

ب
هنگامه ی زمانه ی بی رحم،
دل را
ـ  این از خصومت، خسته،
این تشنه ی محبت را ـ
در آفتاب حادثه،
سوزانده است.

·        دل و یا ضمیر رزمندگان راه صلح و عشق و دوستی را به آتش کشیده است.

·        منظور محمد زهری ضربه مهلک و مخرب طبقه حاکمه بر حزب توده است:
·        این ضربه نه فقط ضربه ای مادی (تشکیلاتی، سازمانی، انسانی)، بلکه ضمنا ضربه ای روحی ـ روانی و بدتر از همه، پسیکولوژیکی ـ اعتباری بوده است.

·        این ضربه نه تنها کادرهای مهم رهبری و اعضای پرولتری اصیل حزب توده را به اسارت طبقه حاکمه درآورده، بلکه علاوه بر آن و حتی بدتر از آن، اعتماد اعضا به یکدیگر و به حزب توده را و اعتبار و اوتوریته معنوی حزب توده را تخریب کرده است.

·        از این به بعد است که هر از راه رسیده ای حزب توده را «پلیس زده» (قاسملو) می نامد.
   
·        معرکه زمانه بی رحم، دلی را سوزانده است که تشنه محبت و خسته از خصومت در جامعه و جهان بوده است.
·        محمد زهری به احتمال قوی در اشعار دیگرش این پدیده پسیکولوژیکی را صریحتر تبیین کرده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر