۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (83)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون


بوته های دروغین 
(1346)     
ادامه

نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
بی یایه های رحمت،
بی ریشه در زمین،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        اکنون فونکسیون حمل و نقل پیغام باغ های گل و میوه را بوته های دروغین به عهده گرفته اند که نه نشانی از پایه های رحمت دارند و نه ریشه ای در زمین.

1
·         این بند شعر محمد زهری را باید در پیوند با بند های پیشین شعر درک و تفسیر کرد:
·        شاعر انگار تاریخ معاصر کشور را ورق می زند:

الف

اکنون،
خون است،
خون،
در سینه ای که رامش انسان را،
می خواست.

·        اول قلب سوبژکت خواهان عشق پاک (همبستگی) و صلح و آرامش میان اعضای جامعه و جهان به رگبار گلوله بسته می شود و سینه اش مالامال خون می گردد.

ب
پیوند ها،
گسسته
هنگامه ی زمانه ی بی رحم،
دل را
ـ  این از خصومت، خسته،
این تشنه ی محبت را ـ
در آفتاب حادثه،
سوزانده است.
اندیشه ی عزیز و گرامی را،
در مرز بی بشارت اکنون،
نشانده است.

·        با اعدام سوبژکت رهایی، پیوند میان اعضای اندیشنده و انقلابی جامعه از بین رفته و هر کس در تلاش معاش است و بس.
·        بدر بردن حتی المقدور «گلیم خویش از موج» در دستور کار هر کس است.

ت
 نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
بی یایه های رحمت،
بی ریشه در زمین،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.

·        در غیاب غم انگیز سوبژکت اندیشنده و انقلابی، نوبت به بوته های دروغین می رسد.
·        به عبارت دیگر، جای خالی سوبژکت رهایی را سوبژکت واره قلابی می گیرد.

·        منظور محمد زهری از «بوته های دروغین» که ضمنا عنوان این شعر نیز است، طبقه حاکمه جدید به نمایندگی دربار است.
·        این شعر در سال 1346، یعنی حدود 6 سال پس از پیروزی انقلاب سفید سروده شده است.
·        این شعر حدود 14 سال پس از تیرباران قلوب انقلابیون حقیقی متشکل از اعضای سلحشور حزب توده و مالامال خون گشتن سینه سوبژکت انقلابی سروده شده است. 

2
نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
بی یایه های رحمت،
بی ریشه در زمین،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.

·        اکنون بوته های دروغین، یعنی خودفروختگان فرومایه، خونریزان بی شرم، نقاب سرخ انقلابی بر سر کشیده اند و از شاه انقلابی و انقلاب شاه و «مردم» دم می زنند.

·        محمد زهری تعریف استه تیکی ـ امپیریکی از بوته های دروغین نیز عرضه می دارد، تعریفی مختصر و مفید:

الف
بی یایه های رحمت

·        بوته های دروغین فاقد پایگاه توده ای اند.
·        بیگانه با تولید نعمات مادی و معنوی و بیگانه با توده های مولد و زحمتکش اند. 

ب
بی ریشه در زمین

·        بوته های دروغین ضمنا بی ریشه ملی و طبقاتی اند.
·        عامل و دست نشانده و نوکر اجانب اند.
·        مجری اراده امپریالیسم اند.

3
 نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.

·        منظور محمد زهری از پیغام های باغ و گل و میوه به احتمال قوی، شعارهای انقلابی است.
·        همان طبقه حاکمه ای که جنبش ملی و انقلابی را با حمایت امپریالیسم سرکوب کرده و شطی از خون فرزانه ترین فرزندان خلق به راه انداخته، اکنون خود را انقلابی جا می زند و شعارهای انقلابیون به خون خفته را نشخوار می کند.

·        اگر کتاب «انقلاب سفید» تحلیل شود، بهتر می توان به منظور شاعر پی برد.

·        در بخش آغازین کتاب انقلاب سفید از وضع دهشت انگیز زندگی توده های دهقانی سخن می رود.

4
قلب ایم
ما سکه های قلب زمان ایم
از دوستی اشارت ما را،
ـ این آیه های رمز کتاب عتیق را  ـ
آنان که زاد و رود جوان زمانه اند،
بیگانه اند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما قلابی هستیم.
·        به سکه های قلابی و جعلی شباهت داریم.
·        نسل جدید ما از آیات رمز آمیز کتاب عتیق عشق ـ از فرامین اخلاقی در زمینه پاسداری از همبستگی با خلق زحمتکش و دوستی بی شائبه به همنوع ـ بی خبر است.

5
·        محمد زهری در این بند شعر، از مسخ ماهوی معاصران خویش انتقاد می کند.
·        مجموعه اشعار محمد زهری به همین شرنگ انتقادی ـ انقلابی سرشته است.
·        با همین نوع انتقاد انقلابی در آثار مارکس، انگلس، برشت، روزا لوکزمبورگ، ناظم حکمت، سیاوش کسرائی و تا حدودی  فروغ فرخزاد مواجه می شویم:


6
·        در مطالعه و تحلیل آثار فلاسفه، علما و شعرای ملی و بین المللی باید از افتادن به دام فرمالیسم پرهیز کرد و فرم مشابه انتقاد را به محتوای طبقاتی مشابه آن تفسیر نکرد.
·        در فرم واحد انتقاد هم می تواند فاشیسم و توده ستیزی رادیکال گنجانده شود و هم کمونیسم و طرفداری رادیکال از حاکمیت توده مولد و زحمتکش و شریف.
·        انتقاد هم می تواند ارتجاعی باشد و هم می تواند انقلابی باشد.
·        انتقاد مارکس و انگلس و لنی و برشت و ناظم حکمت و کسرائی و فروغ انتقادی انقلابی و سرشته به عشق پاک و همبستگی است.
·        درست به سان انتقاد محمد زهری.

7
·        سطل ننه ات طلب ها و زباله های دیگر همین بریده از شعر بلند فروغ را به نیت توده ستیزی در فیس آباد تکثیر و تبلیغ می کنند.
·        طز تفکر اسکولاستیکی، از دیرباز طرز تفکر مسلط بر «کهکشان» فکری روشنفکریت ارتجاعی و خردستیز ایران است.
·        در این طرز «تفکر»، آیات و روایات و احادیث و دگم ها به دلخواه و به مصلحت طبقاتی معینی دستچین و مانی پولیزه می شوند و برای دفاع از منافع طبقاتی ارتجاعی خود به خدمت گرفته می شوند.
·        اگر کسی سطور مابعد همین نقل قول از فروغ را بخواند، به محتوای انتقادی ـ انقلابی این سخن او پی می برد.
·        عوامفریب اما بی شرم و بی حیا ست و کمترین علاقه ای به حقیقت عینی ندارد.

8
·        تفسیر کیانوش از این شعر را مرور می کنیم تا به درجه عینیت، صداقت و دقت او در تحلیل اشعار محمد زهری پی ببریم:

بگذار دیـگران در بی‌ خبری خود‌ بیگانه‌ و غریب بمانند.
اما همین بیگانگی، خود دردی است
 و این دردمندان حتی بـا درد خـود نیز بیگانه ‌اند،
چه مصیبتی!
پس زهری باید در درون خـود می ‌نشست و درد دیگران را تجربه مـی ‌کرد‌
 و از درد دیـگران می ‌نالید.

·        این جور تحلیل ها فقط به درد خودفریبی و اهل و عیال خود فریبی و نهایتا عوامفریبی می خورند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر