محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
بوته
های دروغین
(1346)
ادامه
نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
بی یایه های رحمت،
بی ریشه در زمین،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
اکنون فونکسیون حمل و نقل پیغام باغ های گل و میوه را بوته
های دروغین به عهده گرفته اند که نه نشانی از پایه های رحمت دارند و نه ریشه ای در
زمین.
1
·
این بند شعر
محمد زهری را باید در پیوند با بند های پیشین شعر درک و تفسیر کرد:
·
شاعر انگار تاریخ معاصر کشور را ورق می زند:
الف
اکنون،
خون است،
خون،
در سینه ای که رامش انسان را،
می خواست.
·
اول قلب سوبژکت خواهان عشق پاک (همبستگی) و صلح و آرامش
میان اعضای جامعه و جهان به رگبار گلوله بسته می شود و سینه اش مالامال خون می
گردد.
ب
پیوند ها،
گسسته
هنگامه ی زمانه ی بی رحم،
دل را
ـ این از خصومت، خسته،
این تشنه ی محبت را ـ
در آفتاب حادثه،
سوزانده است.
اندیشه ی عزیز و گرامی را،
در مرز بی بشارت اکنون،
نشانده است.
·
با اعدام سوبژکت رهایی، پیوند میان اعضای اندیشنده و
انقلابی جامعه از بین رفته و هر کس در تلاش معاش است و بس.
·
بدر بردن حتی المقدور «گلیم خویش از موج» در دستور کار
هر کس است.
ت
نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
بی یایه های رحمت،
بی ریشه در زمین،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.
·
در غیاب غم انگیز سوبژکت اندیشنده و انقلابی، نوبت به
بوته های دروغین می رسد.
·
به عبارت دیگر، جای خالی سوبژکت رهایی را سوبژکت واره
قلابی می گیرد.
·
منظور محمد زهری از «بوته های دروغین» که ضمنا عنوان این
شعر نیز است، طبقه حاکمه جدید به نمایندگی دربار است.
·
این شعر در سال 1346، یعنی حدود 6 سال پس از پیروزی
انقلاب سفید سروده شده است.
·
این شعر حدود 14 سال پس از تیرباران قلوب انقلابیون
حقیقی متشکل از اعضای سلحشور حزب توده و مالامال خون گشتن سینه سوبژکت انقلابی سروده
شده است.
2
نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
بی یایه های رحمت،
بی ریشه در زمین،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.
·
اکنون بوته های دروغین، یعنی خودفروختگان فرومایه،
خونریزان بی شرم، نقاب سرخ انقلابی بر سر کشیده اند و از شاه انقلابی و انقلاب شاه
و «مردم» دم می زنند.
·
محمد زهری تعریف استه تیکی ـ امپیریکی از بوته های
دروغین نیز عرضه می دارد، تعریفی مختصر و مفید:
الف
بی یایه های رحمت
·
بوته های دروغین فاقد پایگاه توده ای اند.
·
بیگانه با تولید نعمات مادی و معنوی و بیگانه با توده
های مولد و زحمتکش اند.
ب
بی ریشه در زمین
·
بوته های دروغین ضمنا بی ریشه ملی و طبقاتی اند.
·
عامل و دست نشانده و نوکر اجانب اند.
·
مجری اراده امپریالیسم اند.
3
نوبت به بوته های دروغین رسیده است،
پیغام باغ های گل و میوه می برند.
·
منظور محمد زهری از پیغام های باغ و گل و میوه به احتمال
قوی، شعارهای انقلابی است.
·
همان طبقه حاکمه ای که جنبش ملی و انقلابی را با حمایت
امپریالیسم سرکوب کرده و شطی از خون فرزانه ترین فرزندان خلق به راه انداخته،
اکنون خود را انقلابی جا می زند و شعارهای انقلابیون به خون خفته را نشخوار می
کند.
·
اگر کتاب «انقلاب سفید» تحلیل شود، بهتر می توان به
منظور شاعر پی برد.
·
در بخش آغازین کتاب انقلاب سفید از وضع دهشت انگیز زندگی
توده های دهقانی سخن می رود.
4
قلب ایم
ما سکه های قلب زمان ایم
از دوستی اشارت ما را،
ـ این آیه های رمز کتاب عتیق را ـ
آنان که زاد و رود جوان زمانه اند،
بیگانه اند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما قلابی هستیم.
·
به سکه های قلابی و جعلی شباهت داریم.
·
نسل جدید ما از آیات رمز آمیز کتاب عتیق عشق ـ از فرامین
اخلاقی در زمینه پاسداری از همبستگی با خلق زحمتکش و دوستی بی شائبه به همنوع ـ بی
خبر است.
5
·
محمد زهری در این بند شعر، از مسخ ماهوی معاصران خویش
انتقاد می کند.
·
مجموعه اشعار محمد زهری به همین شرنگ انتقادی ـ انقلابی
سرشته است.
·
با همین نوع انتقاد انقلابی در آثار مارکس، انگلس، برشت،
روزا لوکزمبورگ، ناظم حکمت، سیاوش کسرائی و تا حدودی فروغ فرخزاد مواجه می شویم:
6
·
در مطالعه و تحلیل آثار فلاسفه، علما و شعرای ملی و بین
المللی باید از افتادن به دام فرمالیسم پرهیز کرد و فرم مشابه انتقاد را به محتوای
طبقاتی مشابه آن تفسیر نکرد.
·
در فرم واحد انتقاد هم می تواند فاشیسم و توده ستیزی رادیکال
گنجانده شود و هم کمونیسم و طرفداری رادیکال از حاکمیت توده مولد و زحمتکش و شریف.
·
انتقاد هم می تواند ارتجاعی باشد و هم می تواند انقلابی
باشد.
·
انتقاد مارکس و انگلس و لنی و برشت و ناظم حکمت و کسرائی
و فروغ انتقادی انقلابی و سرشته به عشق پاک و همبستگی است.
·
درست به سان انتقاد محمد زهری.
7
·
سطل ننه ات طلب ها و زباله های دیگر همین بریده از شعر
بلند فروغ را به نیت توده ستیزی در فیس آباد تکثیر و تبلیغ می کنند.
·
طز تفکر اسکولاستیکی، از دیرباز طرز تفکر مسلط بر «کهکشان»
فکری روشنفکریت ارتجاعی و خردستیز ایران است.
·
در این طرز «تفکر»، آیات و روایات و احادیث و دگم ها به
دلخواه و به مصلحت طبقاتی معینی دستچین و مانی پولیزه می شوند و برای دفاع از
منافع طبقاتی ارتجاعی خود به خدمت گرفته می شوند.
·
اگر کسی سطور مابعد همین نقل قول از فروغ را بخواند، به محتوای
انتقادی ـ انقلابی این سخن او پی می برد.
·
عوامفریب اما بی شرم و بی حیا ست و کمترین علاقه ای به
حقیقت عینی ندارد.
8
·
تفسیر کیانوش از این شعر را مرور می کنیم تا به درجه عینیت،
صداقت و دقت او در تحلیل اشعار محمد زهری پی ببریم:
بگذار دیـگران در بی خبری خود بیگانه و غریب بمانند.
اما همین بیگانگی، خود دردی است
و این دردمندان حتی بـا درد
خـود نیز بیگانه اند،
چه مصیبتی!
پس زهری باید در درون خـود می نشست و درد دیگران را تجربه مـی کرد
و از درد دیـگران می نالید.
·
این جور تحلیل ها فقط به درد خودفریبی و اهل و عیال خود
فریبی و نهایتا عوامفریبی می خورند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر