۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (81)

پل همبستگی
محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
  
بوته های دروغین

·        بوته های دروغین عنوان این شعر محمد زهری است که در سال (1346) سروده شده و کیانوش راجع به بندی از آن کلی پرت و پلا نوشته است.
·        بوته به قول مؤلف واژه نامه پارسی ویکی، به «رستنی و درخت پر شاخ و برگی اطلاق می شود که بسیار بلند نشود و به زمین نزدیک باشد.»
·        این شعر محمد زهری در هر صورت حول بوته های دروغین و کاذب می گردد.
·        در روند تحلیل شعر باید به تفاوت بوته های اصیل و راستین با بوته های کاذب و دروغین پی ببریم.

1
فرزانگی،
دریچه ی بسته است،
پیوند عشق پاک،
گسسته است،
تا بستر گشاده،
روزی رسان خواهش جان باشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        حکمت، فلسفه و خرد به پنجره بسته ای شباهت پیدا کرده و رابطه عشق پاک میان بنی آدم پاره گشته است، تا رختخواب (جامه خواب) دگمه باز بر آورنده حوایج روح باشد.

2
·        محمد زهری در این بند شعر، دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک بستر گشاده و فرزانگی بسط و تعمیم می دهد.
·        دیالک تیک غریزه و عقل یکی از دیر آشنا ترین دیالک تیک های جامعه بشری است و سعدی آن را در فرم های مختلف هم بسط و تعمیم داده و هم آموزش داده است.

·        مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
سمبل خرد، فلسفه و فرزانگی
 
فرزانگی،
دریچه ی بسته است

·        محمد زهری در این بند آغازین شعر از تخریب این دیالک تیک اساسی جامعه بشری خبر می دهد.
·        به عبارت روشن تر از تخریب این دیالک تیک، از پاره گشتن رابطه غریزه با عقل و از حذف عقل خبر می دهد:
·        دریچه حکمت، خرد و اندیشه بسته شده است.

·        بعد به پرسش زیر پاسخ می دهد:
·        نتیجه «بسته شدن دریچه فرزانگی» و یا حذف خرد (حکمت، فلسفه) چه می شود؟

4
فرزانگی،
دریچه ی بسته است،
پیوند عشق پاک،
گسسته است

·        نتیجه تخریب دیالک تیک غریزه و عقل و اعلام جهاد مقدس بر ضد عقل (خردستیزی و یا ایراسیونالیسم)، به عبارت روشنتر، نتیجه فرمانفرمائی بلامنازع غریزه، گسست پیوند پاک عشق است.

·        وقتی گفته می شود که محمد زهری نه شاعری جفنگسرا، بلکه حکیمی تیزبین و ژرف اندیش است، به همین دلایل است:

الف
·        حذف عقل و یکه تازی بلامنازع غریزه در میادین جامعه و جهان به معنی خواندن فاتحه ای بر عشق پاک است.
·        برای آشنایی با فلسفه محمد زهری باید  مفاهیم و مقولات او را اولا کشف کرد، ثانیا تعریف کرد، که خود، کار آسانی نیست.

·        اکنون با یکی دیگر از  مفاهیم او آشنا می شویم:
·        مفهوم استه تیکی ـ فلسفی «عشق پاک»

·        اولین سؤالی که به ذهن خواننده ی اندیشنده خطور می کند، این است که تفاوت و یا تضاد عشق با عشق پاک چیست؟

ب
·        تفاوت تبیینی محمد زهری با همسنگرش ـ هوشنگ ابتهاج (سایه) ـ  در همین فرمولبندی دقیق و صریح افکار خویش است:
·        اتفاقا عشق مقوله اصلی فلسفه سایه هم است.
·        عشق سایه هم همین عشق پاک مورد نظر محمد زهری است.

·        با این تفاوت که سایه فقط شاعر است و نه فیلسوف.
·        در نتیجه عاجز از مفهوم سازی و تبیین دقیق و صریح افکار خویش است.

·        سایه همان  مفاهیم استه تیکی ت فلسفی کلاسیک های قرون وسطی (حافظ)  را دربست و دست نخورده به خدمت می گیرد.


·        یکی از آن  مفاهیم، عشق است که واژه (فرم و ظرف)  گل و گشادی است و هر کس آن را به دلخواه با مفهوم (محتوا و مظروف) دلبخواهی و مورد نیاز خود پر می کند.
·        معروفیت و محبوبیت سایه هم درست به همین دلیل است.

ت
·        محمد زهری اما نه فقط شاعر، بلکه علاوه بر آن، فیلسوف است، ضمنا نه فقط فیلسوف، بلکه فیلسوفی مارکسیست ـ لنینیست است.
·        محمد زهری به همین دلیل، برای تبیین صریح و دقیق افکار عمیق خویش، دست به مفهوم سازی می زند.

·        عشق پاک با عشق انتزاعی از زمین تا آسمان تفاوت و چه بسا حتی تضاد دارد.
·        در واژه گل و گشاد عشق انتزاعی همه چیز جا می گیرد.
·        اصطلاح عشق پاک اما عشقی صفت مند است، عشقی حد و مرز مند است، حاوی و حامل حد و مرزهای عینی ـ طبقاتی  است.

·        عشق پاک اما به چه معنی است؟   

پ
فرزانگی،
دریچه ی بسته است،
پیوند عشق پاک،
گسسته است،
تا بستر گشاده،
روزی رسان خواهش جان باشد.

·        محمد زهری مفهوم عشق پاک را بلافاصله تعریف می کند.
·        در مفهوم «بستر گشاده» ضد دیالک تیکی عشق پاک معرفی می شود.
·        بستر گشاده به احتمال قوی به معنی جنده وارگی، روسپیگری و خودفروشی است.
·        محمد زهری از دیالک تیک غریزه و عقل به دیالک تیک بستر گشاده و عشق پاک می رسد.

·        اما چگونه، چرا و به چه دلیل تجربی و منطقی می توان از آن به این رسید؟  

5
فرزانگی،
دریچه ی بسته است،
پیوند عشق پاک،
گسسته است،
تا بستر گشاده،
روزی رسان خواهش جان باشد.

·        محمد زهری پیش شرط عشق پاک را، پیش شرط عشق بی شائبه به همنوع را، پیش شرط همبستگی را، فرزانگی می داند، تبعیت از مرجعی به نام خرد اندیشنده می داند.

·        این تصادفا درست همان چیزی است که حریفی بر زبان رانده است:
·        «خر نمی تواند عاشق باشد.
·        پیش شرط عشق، شناخت و شعور است.»

·        اکنون سؤال زیر پیش می آید و سینه سپر می کند:
·        پس در غیاب فرزانگی با گسستن پیوند عشق پاک میان فرد و بشریت، از عشق چه باقی می ماند؟

6
·        محمد زهری به همین سؤال هم جواب می دهد:
·        با حذف عقل از دیالک تیک غریزه و عقل، غریزه یکه تاز بلامنازع میدان می شود.
·        یکه تازی غریزه اما به معنی خریت و خردستیزی است.
·        به معنی سقوط بنی آدم به قهقرای بهایم (جانوران)  است.

·        با این تفاوت که چرخ تاریخ غیرقابل چرخش به عقب است.
·        یعنی بنی آدم دیگر نمی تواند به قهقرای بهایم برگردد.
·        چون بشریت بسیاری از ساز و برگ های غریزی بقا را از دست داده است.
·        چون عقل برای بشریت صرفنظرناپذیر گشته است.

·        بنی آدم بدون حمایت عقل حتی هفته ای نمی تواند به حیات خود ادامه دهد.
·        در نتیجه، حذف عقل به جنون می انجامد.

7
فرزانگی،
دریچه ی بسته است،
پیوند عشق پاک،
گسسته است،
تا بستر گشاده،
روزی رسان خواهش جان باشد.

·        در غیاب فرزانگی از عشق، جنده وارگی می ماند.
·        جان بشریت فاقد فرزانگی از بستر گشاده تغذیه می کند.
·        سکس بت واره می شود.
·        سکس خدا واره می شود.
·        سکس به درجه رزاق حاجات روحی ارتقا می یابد.
·        سکس برای بشریت به منبع معنا مبدل می شود، بی آنکه بتواند مبدل شود.
·        کلافگی، نیهلیسم و بیگانگی به همین دلیل است.

·        به همین دلیل است که آلات تناسلی مورد ستایش و پرستش قرار می گیرند.
·        بنی آدم بلحاظ روحی (روانی، فکری، احساسی، عاطفی)  به عهد بربریت بر می گردد.
·        عشق پاک (به زبان فلسفی، همبستگی) جای خود را به هرزگی و جنده وارگی و جنگ همه علیه همه می دهد.
·        بربریت فاشیسم و فوندامنتالیسم از همین منجلاب خریت و خردستیزی و هرزگی و جنده وارگی (لومپنیسم) آب می خورد.

·        در این شرایط است که تعداد واژه های خلایق به تعداد حفره های اندام شان تنزل می یابد.    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر