۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (66)


تحلیلی از شین میم شین 

عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن می ‌بینی

·        معنی تحت اللفظی:
·        از لطف تو در شگفتم که با خار همنشین شده ای.
·        شاید مصلحت دور و زمانه را در همین همنشینی دیده ای.

1
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن می ‌بینی

·        تفاوت سعدی خردگرا با حافظ خردستیز در همین بیت آشکار می گردد:
·        در قاموس سعدی هستی جولانگاه دیالک تیک عینی است:

گل و خار و گنج و مار و زشت و زیبا با هم اند.

·        در قاموس حافظ همبائی گل و خار حیرت انگیز است.
·        خواجه که در هر فرصتی از محک تجربه برای تمیز خادم از خاین دم می زند، به تنها چیزی که اعتنائی ندارد، تجربه عینی همبائی گل و خار است.
·        خردستیزی و دیالک تیک ستیزی هم همیشه با هم اند.

2
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن می ‌بینی

·        منظور خواجه در این بیت، احتمالا همنشینی یکی از اعضای طبقه حاکمه با یکی از اعضای اوپوزیسیون ضد فئودالی است:
·        خواجه دوئالیسم طبقه حاکمه و توده را به شکل دوئالیسم گل و خار بسط و تعمیم می دهد و از همنشینی گل با خار حیرت می کند.
·        ضمنا برای جا خالی دادن و یا برای تخریب همنشینی گل و خار، اعلام می دارد که مصلحت دور و زمانه را گل در آن دیده که با خار همنشین شده است.

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی

باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازه ‌تر از نسرینی

 ·        معنی تحت اللفظی:
·        به هوای تو از گلستان باد صبحی برخاست.
·        برای اینکه تو خوشتر از گل و تازه تر از نسرین هستی.  

1
·        خواجه پس از ابراز حیرت، هندوانه زیر بغل گل (اعضای طبقه حاکمه) می دهد و او را خوشتر از گل و تازه تر از نسرین قلمداد می کند.
·        مقایسه طبقه حاکمه و توده با گل و خار فرمی از ناتورالیزاسیون پدیده های اجتماعی است که خواجه از سعدی و غیره آموخته است.

2
·        کسب و کار فلاسفه بورژوائی واپسین از قبیل شوپنهاور و نیچه و غیره نیز همین است:
·        شوپنهاور شیوه همزیستی گله ددان و درنده ها را برای انسان ها سرلوحه و سرمشق قرار می دهد.
·        بزعم او به همان سان که در گله گرگ ها، یکی از آنها سردسته بی چون و چرا ست، در جامعه هم باید هیتلری، پینوچه ای، لاشخوری سردسته بی چون و چرا باشد و هم مطیع گوش به فرمان او باشند.

شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر لحظه ای در مردمک چشمم بنشینی، شعبده بازی اشکم را با گوی و ساغر از چپ و راست می بینی.

·        خواجه با این بیت، اخلاص طبقاتی خود را به اعضای طبقه حاکمه (گل) ابلاغ می کند تا هم بر زخم نیشتر انتقادش (حیرت از همشنینی گل با خار) مرهم نهد و هم زمینه را برای انتقاد صریحتر، دقیقتر و روشنتر آماده سازد:   

سخنی بی‌ غرض از بنده مخلص بشنو
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی:
«نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی!»

·         معنی تحت اللفظی:
·        تو که مقبول و محبوب بزرگان حقیقت بین هستی، اندرز خالی از غرضی از بنده مخلصت بشنو:
·        «نازنین پاکدل و پاکنهاد همچون تو بهتر است که از همشنینی با بدان بپرهیزد.»  

·        اکنون هم برداشت ما و تحلیل ما تأیید می شود و هم اندرز انتزاعی خواجه در ابیات پیشین از صراحت گذرانده می شود.

·        اکنون می توان حدس زد که مخاطلب خواجه کیست:

1
سخنی بی‌ غرض از بنده مخلص بشنو
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی:

·        مخاطب خواجه از اعضای عالیرتبه هیئت حاکمه است.
·        در غیر این صورت نمی توانست «منظور بزرگان حقیقت بین» باشد.  

2
«نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی!»

·        مخاطب خواجه ضمنا نازنینی پاکدل و پاکنهاد است.
·        در همین  مفاهیم «پاکدل و پاکنهاد» از تئوری بنیاد نیک و بد، پاک و پلید خواجه پرده برمی افتد.
·        تئوری بنیاد نیک و بد سعدی  بعد حافظ تئوری فاشیستی ـ فوندامنتالیستی زیانبار و خطرناکی است.
·        در این تئوری هم جنایات فاشیستی تئوریزه و توجیه می شوند و هم جنایات فوندامنتالیستی.

·        مراجعه کنید به تئوری فاشیستی نیک و بد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

3
«نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی!»

·        خواجه در این بیت، به تقلید از سعدی، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را به شکل دوئالیسم نیک بنیاد و بد بنیاد و یا پاکنهاد و پلیدنهاد بسط و تعمیم می دهد و توصیه می کند که این دوئالیسم بنیادی و مادر زادی رعایت شود:
·        اعضای طبقه حاکمه از همنشینی با روشنگران انقلابی خادم خلق پرهیز کنند.

تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو با این نازکی و سرکشی ای چراغ چگل، لایق بندگی خواجه جلال الدین هستی.

·        اکنون مخاطب خواجه بهتر معرفی می شود:
·        مخاطب خواجه کسی است که به دلیل نازکی وسرکشی شمع واره اش لیاقت بندگی خواجه جلال الدین را دارد.

·        تفکر ارتجاعی خواجه در همین معیار ارزشی اش عربده می کشد:
·        انسان های ایدئال خواجه در بهترین حالت باید بنده و سرسپرده خوانین و سلاطین قلدر فئودالی گردند و نه افرادی آزاد، خوداندیش و خود مختار.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر