۱۳۹۳ مرداد ۳, جمعه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (30)

غزّه 
تحلیلی از شین میم شین     

سه

تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟
و این گونه دچارِ وحشت و سوگ و غم اید؟
این کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
آخر نه مگر پسر عموهای هم اید؟!

·        معنی تحت اللفظی:
·        تا کی می خواهید ستمگر و ستمکش باشید؟
·        تا کی می خواهید دچار وحشت و سوگ و غم باشید؟
·        اگر ریشه این کینه، غریزی نیست، پس چیست؟
·        مگر شما پسرعموهای همدیگر نیستید؟!

تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟

·        این سؤال شاعر مملو از اطلاعات راجع به خیلی چیزها ست:

1
تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟

·        در این سؤال شاعر دو طرف جبهه جنگ، یعنی موشک و شیر (فلسطین و اسرائیل) به خواننده و شنونده شعر معرفی می شوند:
·        بزعم شاعر، هم موش و هم شیر هر کدام دیالک تیکی از ستمگر و ستمکش اند.
·        هم پذیرای ستم اند و هم کنای ستم.
·        به زبان فلسفی هم اوبژکت ستم اند و هم سوبژکت ستم
·        یعنی هم ستم می کشند و هم ستم می کنند.
·        یعنی هم ستمکش اند و هم ستمگر.    

2
تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟

·        شاعر بدین طریق و ترفند به سؤال قبلی خویش مبنی بر این که

موش است، در این جنگ، ستمگر، یا شیر؟

·        جواب صریح و روشن می دهد:
·        بزعم شاعر، هم موش ستمگر است و هم شیر.
·        هم فلسطین بر اسرائیل ستم روا می دارد و هم اسرائیل بر فلسطین.

·        شاعر از این نظر، فرقی میان آندو نمی بیند.

·        ما که نمی دانیم بیدرکجا کجا ست، زور و زر هم که نداریم تا احیانا برویم و ویلای شاعر را اشغال کنیم و خود و اهل و عیالش را از خانه و زندگی شان بیرون اندازیم تا ببینیم که شاعر چه شعری در حق مان سر هم بندی می کند.

·        تا ببینیم شاعر میان ما و خود و اعوان و انصارش علامت تساوی می گذارد و یا نه.
·        تا ببینیم که شاعر ما و خویشتن را با یک چوب می نوازد و یا نه.

3
تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟

·        از این سؤال شاعر می توان به طرز تفکر سوبژکتیویستی ایشان تا حدودی پی برد:
·        بزعم شاعر، کرد و کار انسان ها بنا بر میل و اراده محض آنها صورت می گیرد:
·        مثلا موشک و شیر تصمیم می گیرند که پذیرا و کنای ستم باشند، یعنی ستمکش و ستمگر باشند و بعد همین هم می شوند.
·        اگر شاعر این تصور را نمی داشت، هرگز این سؤال را طرح نمی کرد.
·        یکی از جلوه های بارز سوبژکتیویسم هم همین است:
·        تخریب دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، مثلا تخریب دیالک تیک شرایط عینی ـ شرایط «ذهنی» (میل و اراده و هوی و هوس موشک و شیر)، دور انداختن اوبژکت، شراط عینی و مطلق کردن شرایط «ذهنی» (میل و اراده و هوی و هوس موشک و شیر.)

4
تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟

·        سوبژکتیویسم چیز بدی نیست، ولی به درد تحلیل چیزها و پدیده ها از خرد تا کلان نمی خورد.
·        شاعر با طناب سوبژکتیویسم حتی نمی تواند ساده ترین مسائل خانوادگی خود را حل کند، چه رسد به حل تضاد چرکین و خونین موشک و شیر.
·        شکی نیست که موشک و شیر سوبژکت عمل اند.
·        شکی نیست که موش به سوی شیر سنگریزه می اندازد و شیر بمب بر سرش می ریزد، ولی در این میان شرایط عینی هم وجود دارد که تعیین کننده اعمال و حتی نحوه و نوع و کمیت و کیفیت اعمال آنها ست.
·        فقط اگر دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، اوبژکتیف ـ سوبژکتیف در نظر گرفته شود، می توان به تحلیل نسبتا رئالیستی تضاد موشک و شیر نایل آمد و نه بطور متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) از طریق مطلق کردن یکی از دو قطب دیالک تیک یاد شده.

5
تا چند پذیرای و کُنای ستم اید؟

·        وقتی خانه شاعر اشغال شود و خود و اهل و عیالش با چمدان و کت و شلوار و دم و دستگاهش ویلان خیابان های بیدرکجا شود، آنگاه در می یابد، که کله و روح و روان بطرز دیگری واکنش نشان می دهند.
·        کله چه بسا حتی کار نمی کند تا احیانا اندیشه ای تولید کند.
·        در آن صورت شاعر سودای واحدی در سر دارد:
·        سودای پس گرفتن خانه خویش به هر قیمت.
·        چون مسکن یکی از حوایج اولیه حتی حشرات و حیوانات است، چه رسد به انسان.

·        شاعر این حقیقت امر را بی تردید می داند.

·        چون در ایام کودکی مثلا در خوی و یا مرند، به تجربه شخصی دیده که نزدیک شدن به لانه زنبوری همان و نوش جان کردن نیش زنبور همان.

·        یعنی حشرات الارض حتی از لانه خود دفاع می کنند، چه رسد به انسان.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر