۱۳۹۳ تیر ۲۶, پنجشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (119)

فصل پنجم 
ایدئالیسم 
پروفسور دکتر اندراس گدو 
برگردان شین میم شین

بخش چهارم

پوزیتیویسم و فلسفه حیات 
به مثابه طرز تفکر:
انکار سیستم وارگی (سیستمیت) تفکر کلاسیک بورژوائی  


 قسمت اول 
امکان دیگری از پوزیتیویسم:
هربرت اسپنسر 
 ادامه

10
·        کانت بر آن بود که مکان و زمان فرم های چیزها هستند و نه فرم های افکار.
·        اسپنسر اما از درک این حقیقت امر کانتی عاجز بود.
·        (هربرت اسپنسر، «مجموعه مقالات علمی، سیاسی و فلسفی»، جلد 2، ص 77)  

11
·        اسپنسر ضمنا تأکید بر آن داشت که «مکان و زمان روی هم رفته غیر قابل درک اند.»
·    «اگر چه ایمان ما به واقعیت عینی خلل ناپذیر است، ولی علیرغم آن، ما عاجز از قضاوت راجع به واقعیت عینی هستیم.

·        تعیین بدیل و آلترناتیو برای عقیده و ایمان ـ کاری که می توان ادعا کرد، ولی نمی توان عملی ساخت ـ فقط به معنی تکثیر ایراسیونالیته ها (چیزهای غیرعقلی) است.

·        ماده در طبیعت نهائی اش به همان اندازه غیر قابل درک است که مکان و زمان غیر قابل درک اند.»
·        (هربرت اسپنسر، «اصول اولیه»، جلد 1، ص 37)    

12
·        اگرچه اسپنسر در حرف با ایدئالیسم (ذهنی) و امپیریسم (تجربه گرائی)  در می افتاد، ولی بنظرش تضاد رئالیسم و آنتی ـ رئالیسم ـ اگر مسئله بر سر وجود واقعیت عینی باشد ـ غیر قابل حل است.

·        مراجعه کنید به  واقعیت عینی، ماتریالیسم، ایدئالیسم، تجربه گرائی (امپیریسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

13
·        این اما مانع آن نمی شود که اسپنسر سنگ آشتی و سازش میان رئالیسم و ایدئالیسم (آنتی رئالیسم. مترجم) را به سینه زند.
·        برای اینکه بنظر اسپنسر، ایدئالیسم رئالیسم را هم تعدیل می کند و هم محدود می سازد.
·        (هربرت اسپنسر، «اصول اولیه»، جلد 1، ص 242)    

14
·        این آشتی و سازش میان رئالیسم و ایدئالیسم در رابطه با «غیرقابل شناخت» ها صورت می گیرد.
·        اسپنسر «غیرقابل شناخت» ها را جوهر مشترک سوبژکت ـ اوبژکت و من ـ غیر من می داند.
·        (هربرت اسپنسر، «اصول اولیه»، جلد 1، ص 120) 


·        مراجعه کنید به اصل قابل شناخت بودن جهان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

15
·        اینجا نه فقط قبول واقعیت عینی به مثابه امری عقیدتی (ایمانی)، به مثابه تصمیمگیری ایراسیونال (غیر عقلائی) محسوب می شود، بلکه خود واقعیت عینی حتی به مثابه تجسم (مادیت یابی) «غیرقابل شناخت» ها جا زده می شود که تحت هدایت قوه ای مرموز و اسرار آمیز قرار داد.    

16
·        اسپنسر چالش میان ماتریالیسم و اسپیریتوئالیسم (روحگرائی) را بطرز پوزیتیویستی جنگ زرگری (جنگ در حد حرف) جا می زند.
·        ولی ضمنا خود را مؤمن به اصل غیر قابل درک روحگرائیت (اسپیریتوئالیته)  و مذهبیت می داند:  

الف
·        بهائی که فلسفه اسپنسر برای برسمیت شناسی مفهوم واقعیت عینی تعیین می کند و بر روی این مفهوم، هاله ای از غلبه بر ایدئالیسم می گسترد، بر تأیید نوع مذهبگرائی از ایدئالیسم عریان و علنی مبتنی است.

ب

·        طرح پوزیتیویستی ـ ایدئالیستی واقعیت عینی محلی است که اسپنسر در آن مذهب را با علم آشتی می دهد.
·        آشتی و سازش میان مذهب و علم را جامه عمل می پوشاند.

ت
·        «اگر قرار بر این باشد که مذهب و علم با هم آشتی کنند، بنیان این آشتی باید عمیق ترین، وسیع ترین و مطمئن ترین حقایق امور باشد.

·        یعنی قوه حافظ کاینات باشد.

·        یعنی قوه ای غیر قابل درک باشد.»  
·        (همانجا، ص 34)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر