۱۳۹۳ مرداد ۸, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (20)

تحلیلی از شین میم شین  

 پیشکش به خاطره نامیرای 
علی شهبازی 

شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد

·        معنی تحت اللفظی:
·        عظمت و شکوه تاج شاهی که مفهوم «بیم جان» بر رویش نوشته شده، کلاه زیبائی است، ولی ارزش آن را ندارد که به خاطرش سر فدا شود.


رقیبم سرزنش‌ ها کرد، کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی ‌ارزد

·        کسی که در بیت قبلی برای سر حتی پشیزی ارزش قایل نبوده و حاضر بوده آن را خاک در یار سازد، در بیت بعدی، حاضر نیست، همان سر را، حتی به خاطر سلطنت یعنی به خاطر تشکیل حرمسرائی مملو از یاران متنوع دلربا و زیبا به خطر اندازد.
·        این دیالک تیک حیرت انگیز است، ولی واقعیت دارد و به همین دلیل هم باید مورد تأمل دقت مند قرار گیرد.



1
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد

·        برای تعیین محتوای ایدئولوژیکی این دیالک تیک باید مخاطب آن را تعیین کرد.
·        چون در دیالک تیک صاحب سخن و مستمع بهتر می توان به محتوای ایدئولوژیکی سخن پی برد.


2
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد

·        اولین مستمع غزلیات خواجه اعضای طبقه حاکمه بوده اند:
·        خواجه غزلیات خود را برای خوانین و سلاطین می سرود و بطور باواسطه و یا بی واسطه به گوش آنان می رساند:

الف

·        بطور باواسطه یعنی بواسطه خواننده ها و نوازنده ها در بزم خوانین و سلاطین بزرگ و کوچک.



ب

·        بطور بی واسطه یعنی یا مستقیما خودش غزلی را که قبلا سروده بود، بازخوانی می کرد و یا فی البداهه می سرود.

·        در روند تحلیل غزلیات خواجه به این مسئله برخواهیم خورد.
·        آنجا که واسطه به نام نامیده می شود:
·        مثلا مطرب و یا ساز بخصوصی مورد خطاب قرار می گیرد.


3
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد

·        اگر اعضای هیئت حاکمه و یا طبقه حاکمه مستمع و مخاطب این بیت باشند، تحت تأثیر تئوریکی، تخدیری و تسکینی آن قرار خواهند گرفت و تن به رضای کذائی الهی خواهند داد.
·        خواجه در این صورت به سلاطین و خوانین کوچک توصیه می کند که به خاطر تاج، جان خود را به خطر نیندازند، تن به تسلیم در دهند و یا پا به فرار بگذارند:
·        تاج «کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد.»  

4
·        ماجرا هم به احتمال قوی از همین قرار بوده است:
·        به محض حمله بیگانه ای، سلاطین خطه فارس یا بلافاصله تسلیم شده اند و یا فرار کرده اند.

·        وقتی شیراز در عمر حدودا 60 ساله خواجه، بیست بار دست به دست می شود، به همین دلیل هم بوده است.
·        نه مقاومتی صورت می گیرد و نه مقاومتی تدارک دیده و سازمان داده می شود.


·        اگر چینی ها را با اهالی خطه فارس مورد مقایسه قرار دهیم به تفاوت عظیم فی  مابین پی می بریم.
·        چینی ها برای مقابله با اقوام وحشی دیوار می سازند و فرم های بغرنج و پیچیده ای از مقاومت و پایداری در مقابل بیگانگان را طرحریزی می کنند، تدارک می بینند و عملی می سازند.

5
·        خواجه اما مقاومت و مبارزه را تخطئه و تحقیر می کند.
·        سر در فلسفه اجتماعی خواجه برای خاک در دوست شدن خوب است و نه برای فدا شدن در راه تاج سلطنت.
·        دوست هم مفهوم گل و گشادی است و هر قلدری در آن جا می گیرد.
·        دیالک تیک تخریب خرد و تخدیر روح و روان را باید در کلیت آن در نظر گرفت.
·        خواجه فقط خانه خرد توده را تخریب و روح و روان توده را تخدیر نمی کند.
·        خواجه خانه خرد طبقه حاکمه را نیز تخریب و روح و روان طبقه حاکمه را نیز تخدیر می کند.

6
·        وقتی از ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین سخن می گوییم، به همین دلیل است.
·        برای درک تفاوت ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی آغازین با طبقات اجتماعی واپسین می توان خواجه را با حکیم طوس مقایسه کرد.
·        ما هنوز شعرای دیگر کشورمان را نمی شناسیم.
·        خدا کند عمرمان برای تحلیل بخشی از اشعار آنان هم کفایت کند.


7
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد

·        اگر مستمع و مخاطب خواجه توده باشد، تأثیر تئوریکی و تخدیری این بیت در توده صرفنظر از مقاومت و مبارزه در مقابل طبقه حاکمه و قوای قلدر خودی و بیگانه خواهد بود.
·        خواجه در این بیت، تاج سلطنت را تحقیر می کند و خطر کردن به خاطر تسخیر تاج را نشانه خریت می داند:
·        توده تحت تأثیر این بیت خواجه از تسخیر قدرت سیاسی صرفنظر خواهد کرد و تن به تسلیم و تحمل و رضا خواهد داد.
·        در این بیت خواجه هم تئوری مبتنی بر دیالک تیک ریاضت و رضایت تبلیغ می شود.
·        افیون وارگی شعر خواجه به دلیل همین محتوای ارتجاعی و یا ضد انقلابی آن است.


8
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ‌ارزد

·        فلسفه تاریخ  (تئوری اجتماعی) خواجه واقعا تأمل انگیز است:
·        از سوئی بسان طرفداران طریقت و عرفان تاج را یعنی قدرت سیاسی را تحقیر می کند و در عین حال شعار دم غنیمت دانی و عیاشی می دهد.
·        یعنی از سوئی ریاضت را تبلیغ می کند و از سوی دیگر لذت را ایدئالیزه می کند و به عرش اعلی می برد.
·        اما با این تفاوت و تضاد که واژه های ریاضت و لذت را با زباله پر می کند.

·        آن سان که نه ریاضت مورد نظر خواجه شکوهی دارد و نه لذت مورد نظر او ارزش ماندگاری.

·        ریاضت مورد نظر خواجه به ذلت مادی و معنوی سرشته است.
·        در ریاضت مورد نظر خواجه عزت انسانی فدا می شود و حتی ذره ناچیزی از غرور و سربلندی در آن یافت نمی شود.
·        ریاضت مورد نظر خواجه به زبونی و بی شخصیتی سرشته است.

·        لذت مورد نظر خواجه (و خیام) هم لذت نفسانی، شخصی، حیوانی و مبتذل است.
·        وسیله تخریب همزمان جسم و روح است.
·        فساد مادی و روحی و روانی همزمان است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر