۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

سیری در حماسه داد (100)

اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر) 
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367) 
سرچشمه 
راه توده   
ویرایش از شین میم شین
فصل هشتم
جنگ و صلح در شاهنامه
بخش دوم
معمای دو جنگ سرنوشت ساز 
ادامه
  
23
·        اسکندر از همان نخستین روز، نقطه مقابل (آنتی تز)  دارا ست.
·        دارا می گوید:
·        «من راهنما نمی خواهم» 

·        و ارسطالیس به اسکندر می گوید: 
·         «هر گاه که گفتی راهنما لازم نیست، نادان ترینی!»
 
24
·        اشاره فردوسی مستقیما به دارا ست.

25
·        اسکندر حرف ارسطالیس را می پذیرد و هر کاری که می کند به فرمان ارسطالیس است.

26
·        چنانکه می بینید در جنگ دارا و اسکندر، فردوسی «نژاد اصیل» ایرانی را در برابر نژاد رومی و یا خاک پاک ایران زمین را در معرض تهدید «انیران پلید» نمی گذارد:
·        فردوسی خرد را در برابر خردستیزی، داد را در برابر بیداد، حکیم ارسطالیس را در برابر بچه ننر خود کامه ای چون دارا می گذارد.

27
·        فردوسی در اینجا هم  ـ  به همان سان که در همه جای دیگر ـ  در سنگر خرد و داد و در کنار ارسطالیس است.

28
·        دارا پس از شکست از اسکندر بالاجبار، اعتراف می کند که گناه از خود او بوده است:

چنین گفت دارا که هم بی گمان

ز مــا بـود بر مــا، بــد آســــــمان

29
·        قطعا با توجه به این نکات است که فردوسی کسب جسارت و  جرئت می کند و لشکر ایران را در جنگ با اسکندر به روباه تشبیه کند:


چـو دارا بیــاورد لشـــــکر به راه 
ســپاهی ـ نه بر آرزو ـ رزم خــواه

شکسته دل و گشته از رزم سـیر
ســر بخت ایرانیـــان گشــته زیر

نیــاویخـــتند ایـــچ بـا رومیــــان
چو روبه شد آن دشت شیر ژیان

گــرانمــایگان زینهــاری شــدند 
ز اوج بزرگی به خواری شـــدند

30
·        در جنگ دیگری میان دارا و اسکندر، اسکندر به ایرانیان امان می دهد و آنان همه به اسکندر می پیوندند:


چـو ایرانـیــان ایمــنی یافــتند

همه رخ سوی رومیان تافـتند

31
·        در این ابیات شاهنامه حتی سایه ای هم از «حماسه ملی» نیست.
·        فردوسی خردمند می داند که لشکری که فرمانده اش دارا باشد و دولتی که بر اساس زور و بیداد بنا شود، قدرت مقابله با لشکری را نخواهد داشت که فرماندهی چون اسکندر و حکیم راهنمائی چون ارسطو دارد.

32
·        نظیر همین نکات را در جنگ بزرگ ایران و اعراب نیز می توان دید.
·        آنجا هم فردوسی از زاویه ملی گرایی دروغین به حوادث نمی نگرد.
·        او چنانکه گفتیم نژادها را در برابر هم قرار نمی دهد، بلکه باورها، افکار و اهداف را در برابر هم قرار می دهد.

33
·        فردوسی زر و زور و قلدری را در مقابل وارستگی انسان مؤمن از جان گذشته و یک لاپیراهن قرار می دهد و از پیروزی دومی بر اولی احساس رضایت و خرسندی می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر