۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (126)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش چهارم
پوزیتیویسم و فلسفه حیات
به مثابه طرز تفکر:
انکار سیستم وارگی (سیستمیت) تفکر کلاسیک بورژوائی
قسمت دوم
ریشه دوانی دگم (جزم) پوزیتیویستی ارنست لاس
ادعای پایان ماتریالیسم از سوی
کبانیس و فریدریش البرت لانگه 
   
22
·        اگر هم این شاخ و شانه کشیدن ها در تزهای فلسفی تحجر می یافتند و یا زیر علامت تعجب بی چون و چرا نهاده می شدند، بطرز تردید آمیزی سوسو می زدند و یا بطرز فروتنانه ای در فرم حدسیات مشروط خودنمائی می کردند، در هر حال، امکان آن را داشتند که سر از بیغوله فیده ئیسم و یا عرفانگرائی در آورند.

·        (فیده ئیسم عبارت است از آموزش مذهبی ئی که در اواخر قرن نوزدهم توسعه یافت.
·        آماج فیده ئیسم عبارت بود از وارد کردن نسبیتی در دگم های کلیسا.
·        فیده ئیسم علاوه بر این به موضعگیری معرفتی ـ نظری ئی اطلاق می شود که عقیده (مذهبی) را به مثابه تنها بنیان تمامت شناخت قلمداد می کند و عقیده را برتر از عقل می شمارد. مترجم) 

23
 فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        انگلس نیز همین پدیده را در اقتصاد سیاسی بورژوائی در این دوره تشخیص می دهد:
·        «اکلکتیسیسم تهی از انتقاد و خیرخواه همه جا حاکم است:
·        ژلاتین نرم، انبساط پذیر و ژله واره ای که در هر قالبی می گنجد و درست به همین دلیل به صورت مایع غذائی عالی ئی برای پرورش جاه طلبان در می آید.
·        درست به همان سان که ژلاتین واقعی برای پرورش باکتری ها مناسب است.»
·        (مارکس و انگلس، «مجموعه آثار»، جلد 36، ص 199)

24
·        انگلس به این سؤال که «کدامیک مطمئن ترین راه گذار از علوم طبیعی به عرفانگرائی است؟»، به شرح زیر جواب می دهد:
·        «نه فقط علف هرز طبیعتفلسفه، بلکه عامیانه ترین، تئوری ستیزترین، پر سوء ظن ترین امپیری (تجربه)»
·        (همانجا، جلد 20، ص 345)     

25
 فریدریش آلبرت لانگه (1828 ـ 1875)
فیلسوف آلمانی (نئوکانتیانیست، ماتریالیسم ستیز)، پداگوگ و سوسیالیست
آثار:
رابطه تربیت با جهان بینی حاکم در اعصار مختلف (1855)
اهمیت کارگر در حال و آینده (1865)
 تاریخ ماتریالیسم و انتقاد از اهمیت آن در حال حاضر (1866)

·        فریدریش آلبرت لانگه که در صدد تشریح زوال و سقوط ماتریالیسم بر آمده بود، بالاجبار به «اشاعه ماتریالیسم» در زمان خود اشاره می کند:
·        «بدین ترتیب، مشاجره بر سر ماتریالیسم در این دوره به مثابه اولین علامت مشخصه زمان ما مطرح می شود.
·        امروزه ـ به همان سان که در زمان کانت و در دوره قبل از انقلاب فرانسه ـ تشکیل گرایش فلسفی عام بر اساس عقب نشینی ایده اشاعه ماتریالیسم مطرح است.»
·        (فریدریش البرت لانگه، «تاریخ ماتریالیسم و انتقاد از اهمیت آن در حال حاضر»، ص 560، 1875)    

26
·        این ارزیابی لانگه بر پر بها دادن به تأثیر درازمدت ماتریالیسم عامیانه مبتنی نبوده است.
·        لانگه نیروی سمج و سرسخت ماتریالیسم علمی ـ طبیعی (ماتریالیسم علوم طبیعی) را برسمیت می شناخت و متذکر می شد که «فرضیه های ماتریالیستی همیشه چشم انداز بزرگی در مقابل محققین علوم طبیعی می گشایند.»
·        (همانجا، ص 559)   

27
·        لانگه ضمنا در می یافت که ماتریالیسم در جنبش کارگری نقش مهمی به عهده دارد و «سوسیالیست ها نیز نسبت به ماتریالیسم اعلام وفاداری می کنند.»
·        (همانجا، ص 535)   

28
·        لانگه ضمنا بر آن بود که چالش میان ماتریالیسم و ایده (منظور او از ایده، ایدئالیسم بود) با «مسئله اجتماعی» گره خورده است:
·         «سؤال این است که آیا دوران ماتریالیسم فقط آرامش قبل از توفان بوده که می بایستی از شکاف های نامعلوم سر برکشد و به جهان، هیئت نوینی بخشد.
·        ما در هر حال قلم انتقاد را در لحظه ای از دست نهادیم که مسئله اجتماعی، اروپا را به لرزه در افکنده بود:
·        مسئله ای که در عرصه پهناور آن، عناصر انقلابی علم، مذهب و سیاست برای نبرد سرنوشت ساز بزرگ، سنگر گرفته بودند.
·        بیشک این عصر نوین پیروز نخواهد شد، مگر زیر پرچم ایده بزرگی که اگوئیسم را از عرصه می روبد و کمال انسانی را در رفاقت انسانی به مثابه آماج نوین به جای کار کمرشکن می نشاند، کار کمرشکنی که فقط به فکر منافع شخصی خویش است.»
·        (همانجا، ص 561)   

29
·        لانگه در اثر خود تحت عنوان «مسئله کارگری»، سرمایه داری را به مثابه «اقتصاد ماتریالیستی محض» تلقی می کند که «هیچ کدام از عوامل فکری (ایده ای) حیات اقتصادی» را برسمیت نمی شناسد.

30
·        لانگه «خدمت ماندگار» مارکس را در آن می داند که «ماسک از چهره شعار آزادی» می درد و «با دلایل مستند نشان می دهد  که چگونه همه جا تحت عنوان شرکت آزادی، سودائی جز زیر یوغ کشیدن و بهره کشی بر سر ندارد و موازین انسانیت را و حتی روشن ترین قوانین دولتی را زیر پا می نهد تا به آماج خود دست یابد.»
·        (براون، «ماتریالیسم و ایدئالیسم» در «مفاهیم اصلی تاریخی»، جلد 3، ص 1010)    

31

·        مارکس اثر لانگه تحت عنوان «تاریخ ماتریالیسم» را به چالش می کشد.
·        (مارکس و انگلس، «مجموعه آثار»، جلد 32، ص 202) 

32
·        مارکس با انزجار غیر قابل وصف، درک مالتوسیانیستی ـ سوسیال ـ داروینیستی لانگه از «مسئله کارگری» را به چالش می کشد.
·        (همانجا، ص 685)

·        مراجعه کنید به مالتوسیانیسم، سوسیال ـ داروینیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

33

·        فرانتس مرینگ نیز اثر لانگه تحت عنوان «مسئله کارگری» را به نقد می کشد.
·        (فرانتس مرینگ، «مجموعه آثار»، ص 334)

34
ادوراد برنشتین
 
·        در درک لانگه از «مسئله کارگری» و سوسیالیسم، اخلاقی سازی و سوسیال ـ داروینیسم در هم آمیخته می شوند.
·        درک لانگه از «مسئله کارگری» و سوسیالیسم هم بطور بیواسطه و هم بواسطه شاگردانش ـ کارل هوخبرگ، کاتوتسکی جوان و ـ قبل از همه ـ ادوراد برنشتین ـ جنبش کارگری آلمان را تحت تأثیر قرار می دهد.
·        (اشتاینبرگ، «سوسیالیسم و سوسیال ـ دموکراسی آلمان»، راجع به ایدئولوژی حزب قبل از جنگ جهانی اول، ص 49، 90، 1969) 

35
·        این حدسیات لانگه اما در صافی سوراخ ـ سوراخ توهم «سوسیالیسم کاته در» می مانند و به ایدئالیسم استحاله می یابند:
·        لانگه حاجت خود را در رابطه با «مسئله کارگری» به باب الحوایج ایدئالیسم می چسباند.

·        (سوسیالیسم کاته در به گرایش گروهی از علمای اقتصاد ملی اطلاق می شد که در اواخر قرن 19 از سیاست اجتماعی دولتی طرفداری می کردند و بر ضد سوسیال ـ دموکراسی انقلابی بودند. مترجم)

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر