۱۳۹۳ مرداد ۱, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (8)


تحلیلی از شین میم شین 
  
«گره به باد مزن، گر چه بر مراد رود»
که این سخن ـ به مثل ـ باد با سلیمان گفت

·        معنی تحت اللفظی:
·        باد ـ به عنوان مثال ـ  به سلیمان توصیه کرد:
·        «به باد گره مزن، حتی اگر بر مراد رود.» 

1
·        خواجه در این بیت، اندرز و فرمان اخلاقی خود را در کپسول و زر ورق زیبا و فریبائی بسته بندی می کند و به خورد گوش جان خواننده و شنونده اشعار خود می دهد:
·        این فرم مبتنی بر تردستی و ترفند خواجه در تبیین و تبلیغ ایدئولوژی فئودالی واپسین است.
·        دلیل انتحاب این فرم را باید در روند تحلیل اشعار و افکار خواجه کشف کرد و توضیح داد.

2
·        خواجه در این بیت، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک باد و پیشرفت (مثلا باد موافق (شرطه)  و پیشرفت قایق)  بسط و تعمیم می دهد.
·        در دیالک تیک وسیله و هدف، (در دیالک تیک باد و قایق) نقش تعیین کننده از آن وسیله است.
·        بدون باد شرطه که در جهت حرکت به مقصد معینی می وزد، نمی توان سفر کرد و به مقصد رسید.
·        بدون سوزن و نخ (وسیله دوخت و دوز) نمی توان لباس خود را وصله زد (هدف.)   

3
«گره به باد مزن، گر چه بر مراد رود»
که این سخن به مثل، باد با سلیمان گفت

·        خواجه در این بیت، از دل بستن به وسیله نهی می کند.
·        او دیالک تیک وسیله و هدف را، به عبارت مشخص تر، دیالک تیک باد موافق (شرطه)  و قایق را تخریب می کند و برای حتی شرطه که بر وفق مراد می وزد، تره خرد نمی کند.
·        این کرد و کار خواجه معنائی جز خردستیزی ندارد.
·        چگونه می توان عضو مسئولیت شناس جامعه و همبودی بود و اعضای جامعه و همبود را از دل بستن به وسیله جهت نیل به هدف نهی کرد و خردستیز و نتیجتا جامعه ستیز نبود؟

4
·        اعضای جامعه به تجاربی گران و چه بسا تلخ و خونین دیالک تیک های مشخص وسیله و هدف، وسیله و آماج، وسیله و فونکسیون را کشف می کنند، به مشقتی از آن خود می کنند و نسل به نسل و سینه به سینه منتقل می کنند و توسعه می دهند.
·        همین دیالک تیک شرطه و قایق به بهای گرانی بدست امده است.
·        اکنون خواجه با چپنمائی لومپنیستی تجربه گرانبهای نیاکان بشری را سلب اعتبار می کند و مشتی ابله و انگل و لومپن و لاشخور، لاطائلات خواجه را بی مهابا و بی پروا نشخوار می کنند، دست به فحاشی توأم با عوامفریبی می زنند و مانع روشنگری علمی و انقلابی فرزندان خردگرا و جسور خلق می شوند.


5
«گره به باد مزن، گر چه بر مراد رود»
که این سخن به مثل، باد با سلیمان گفت

·        ترفند خواجه در این بیت و احتمالا در سراسر آثار و اشعار او، ترفند چند لایه، ژرفکاو، مستور و مؤثری است:

الف
·        خواجه فقط از دل بستن به وسیله منع نمی کند.
·        فقط از امید بستن به باد نهی نمی کند.
·        بلکه بمراتب بدتر و رادیکال تر دست به تخریب خانه خرد خلایق می زند: 

ب
گره به باد مزن

·        خواجه نه از امید بستن به باد، بلکه «از گره زدن بر باد» نهی می کند.
·        خواجه بدین طریق و ترفند بطرزی موذیانه و غیرمستقیم از باور به وسیله بلحاظ خادم هدف، فونکسیون و آماج، نهی مضاعف و رادیکال می کند.
·        مفهوم «گره به باد زدن» به معنی انجام کار ابلهانه ای است.
·        چون گره زدن به باد محال است.
·        بدین طریق، باور تجربی توده به وسیله تار و مار می شود.
·        در بینش ایراسیونالیستی خواجه، اعتماد و باور به وسیله مساوی با گره زدن بر باد جا زده می شود.
·        این کرد و کار خواجه معنائی جز شیادی و شعبده بازی و عوام فربی چپنمایانه ندارد.

ت
گره به باد مزن، گر چه بر مراد رود


·        ترفند دیگر خواجه تیشه زدن بر ریشه حقیقت عینی هزاران بار اثبات شده است:
·        خواجه در این مصراع، خواننده وشنونده شعر خود را حتی از دل بستن به باد موافق، حتی از دل بستن به شرطه نهی می کند.
·        رادیکال تر و افراطی تر و ریشه ای تر از این نمی توان وسیله را سلب اعتبار کرد و توده را نسبت به وسیله سلب اعتماد نمود.
·        بشریت میلیون ها بار صحت فونکسیون شرطه را تجربه و اثبات کرده است.
·        بشریت هزاران بار بطرز موفقیت آمیزی بادبان بر افراشته و سوار بر دوش باد به مقصد رسیده است.
·        چگونه می توان خرد اندیشنده و خرد تاریخی را قلع و قمع نکرد و ایمان تجربی توده به باد را قلع و قمع نمود؟

پ
«گره به باد مزن، گر چه بر مراد رود»
که این سخن به مثل، باد با سلیمان گفت

·        ترفند مؤثر دیگر خواجه فرم غیرمستقیم و با واسطه او در ابلاغ اندرز زهراگین خویش است:

1
·        خواجه نه از قول خود، بلکه بمراتب کاراتر و براتر، از قول باد به تخریب باور به باد می پردازد:
·        بدین طریق و ترفند، باد خودش باور به باد را بر باد می دهد.
·        باد خودش به خودستیزی برمی خیزد و از خویشتن خویش سلب اعتبار می کند.
·        باد خودش خودش را رسوا و غیرقابل اعتماد قلمداد می کند.
·        خدعه و شعبده و شیادی خواجه هم همین جا ست.
·        ولی عوام تحصیلکرده تا به خود آیند و به ماهیت اندرز خواجه پی ببرند، زهر ایدئولوژیکی مهلک خواجه را داوطلبانه سرکشیده اند و زهر تار  و پود سلول های اندام آنها را درهم دریده است.  

2
«گره به باد مزن، گر چه بر مراد رود»
که این سخن به مثل، باد با سلیمان گفت

·        شعبده و شیادی دیگر و عمیق تر خواجه در این است که مخاطب باد را سلیمان نبی جا می زند:
·        باد نه به هر کس و ناکس، بلکه به شخص شخیص سلیمان، یعنی به مسافر همیشگی سفینه فضائی باد، بی باوری به باد را یاد آور می شود:
·        یعنی وسیله (باد)  خودش را به دست خود در برابر چشمان از حیرت دریده ی بکاربرنده وسیله (سلیمان) لت و پار و رسوا و بی آبرو می سازد.  

3
·        خواجه اندرزهای فئودالی واپسین خود را بطور غیر مستقیم و با واسطه صادر می کند تا مؤثر افتند.
·        به همین دلیل، خواجه اندرز خود را نه مستقیما، نه بی واسطه، نه از زبان خود، نه به مخاطب خود، بلکه بطور غیر مستقیم، بطور با واسطه، از قول باد به سلیمان صادر می کند.
·        می توان گفت که خواجه همه استعدادهای هنری و معرفتی خود را به خدمت می گیرد تا دیالک تیک های حیاتی را هم تخریب و هم بی اعتبار سازد.
·        خواجه باید هم به خصومت با دیالک تیک عینی کمر بندد.
·        چرا که دیالک تیک ستیزی پیش شرط خردستیزی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر