۱۳۹۳ مرداد ۲, پنجشنبه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (29)


غزّه
تحلیلی از شین میم شین     


یک

یک سوی ستاده موش با سِرتِقی اش   
در سوی دگر، شیرِ نرّ و نا حقی اش  
خورده است بسی از تنِ موشک را شیر
نک جُسته بهانه تا خورَد ما بقی اش.

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این سوی جبهه موش مصر و لجوجی و در آن سوی جبهه شیر نر ناحقی ایستاده است.
·        شیر نر بخش اعظم تن موش کوچولو را خورده و اینک بهانه جسته تا مابقی تن موش کوچولو را هم بخورد.

1
·        تصور و تصویر شاعر از اختلافات فلسطین و اسرائیل از این قرار است:
·        اسرائیل به شیر نری تشبیه می شود که بخش اعظم خاک فلسطین را بلعیده و اکنون بهانه جوئی کرده تا قال قضیه را بکند.
·        یعنی مابقی خاک فلسطین را هم تصرف کند.

2
·        در آئینه ضمیر طبقاتی شاعر، ملت فلسطین تجسم موشی سرتق و رودار است و دولت اسرائیل تجسم شیر نری است که از زور بازو می خورد و بلحاظ اخلاقی ناحق است.

دو

موش است، در این جنگ، ستمگر، یا شیر!
یا از دگری است، هر چه باشد، تقصیر؟
در ضجّه ی کودکان گم است این پرسش:
ای مرگ، کناره گیر! ای جنگ، بمیر!

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این جنگ ستمگر کیست؟
·        ستمگر، موش است و یا شیر؟
·        و یا تقصیر ـ هر چه باشد ـ به گردن دیگری است؟
·        در ضجه کودکان این سؤال گم می شود.
·        پس ای مرگ برو کنار و ای جنگ بمیر.

1
موش است ، در این جنگ، ستمگر، یا شیر!
یا از دگری است، هر چه باشد، تقصیر؟

·        در این پرسش شاعر تردیدی پرسه می زند.
·        شاعر در سنت ریش سفیدان قوم و به سلیقه همان ها پی مقصر می گردد.
·        اکنون به دو سوبژکت پیشین، یعنی به موش سرتق و شیر نر ناحق، سوبژکت دیگری اضافه می شود، سوبژکت مبهم و مجهولی.
·        مبهم و مجهول، حداقل برای خواننده ای که از طرز تفکر و ارزیابی طبقه حاکمه بی خبر است:
·        معلوم نیست که مقصر موش است و یا شیر و یا مثل همیشه یکی دیگر است.

2
·        هر آینه، شاعر جماعت، جماعتی حواس پرت اند.
·        چون یادشان می رود که در بیت اول، شیر نر را ناحق تلقی کرده اند و ناحقی نه نشانه مظلومیت و ستمکشی، بلکه نشانه روشن ستمگری است. 

·        لنین خواهد گفت:
·        منافع طبقاتی می تواند بنی آدم را به جائی رساند که حتی صحت دو دو تا چهار تا را زیر علامت سؤال بزرگی قرار دهد.

·        خدا شمر لعین را هم به این روز نیندازد!

3
در ضجّه ی کودکان گم است این پرسش:
ای مرگ، کناره گیر! ای جنگ، بمیر!

·        شاعر اما در زمینه کشف پاسخ به معمای مغلق خویش نا پیگیر است.

·        چرا؟

·        برای اینکه ضجه کودکان را می شنود.

·        به همین دلیل دیگر نه به دنبال مقصر می گردد و نه به دنبال ستمگر.
 
·        بلکه بسان شیر شرزه ای از جنس شرزه های شفیعی ـ آشفته مو و پریشان ـ از خانه بدر می زند و کوچه و برزن بیدرکجا را به شعاری مهیب به لرزه در می افکند:
·        ننگ بر مرگ
·        مرگ بر جنگ!

4

·        فیس آباد هر عیب و نقص و ایراد و اشکالی هم که داشته باشد، حسنی بی عیب و نقص دارد و آن جام جهان نما بودن آن است.

·        کاربران بیگانه با کرد و کار یدی و فکری فیس آباد پس از شعله ور گشتن مجدد جنگ موش و شیر، بازارشان حسابی گرم شده است:
·        عکس کودکان شقه شقه شده و محلات گورستان گونه گشته را با اشتهای تام و تمام منتشر می کنند و با دهان کف کرده شعار مرگ بر مرگ و ننگ بر جنگ سر می دهند.

·        کاربران بی خبر از کار، حواس شان به همان اندازه جمع است که حواس شاعرجماعت.

·        انگار در عراق و سوریه و لیبی و افغانستان و پاکستان و سومالی و اوکراین و نیجریه و دیگر جاها صلح ابدی برقرار است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر