۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (18)

اثری از حسین رزاقی
نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد

تحلیل شعر «شبتاب»

 سیاوش
شعر «شبتاب» کوتاهترین و ضمنا روشن ترین شعر نیما ست.
ما اینک آن را از جهات گوناگونی بررسی می کنیم که چه خوش است اندر این آینه صد گونه تماشا کردن!

·        سیاوش شعر نیما را به آئینه تشبیه می کند، آئینه ای که می توان در آن، صد گونه تماشا کرد.
·        ما هم شعر هر کس را به مثابه محصول کار فکری او، بهترین آئینه تلقی کرده ایم. 

·        اما منظور از «تماشای صدگونه در آئینه شعر» نیما چیست؟

·        شاید خود سیاوش به این نقل قول کلاسیک اصلا نمی اندیشد.
·        شعر انعکاس واقعیت عینی معینی است و واقعیت عینی بی پایان و لایتناهی است.
·        انعکاس هر چیز لایتناهی و بی پایان نیز طبیعتا لایتناهی و بی پایان است.
·        در نتیجه در هر چیز لایتناهی را می توان «صد گونه» تماشا کرد و با هر تماشائی به حقایق امور نوینی پی برد.
·        هرگز نمی توان تمامت گنجینه نهفته در شعر و یا قصه و تابلو و تندیس و امثالهم را کشف و ابلاغ کرد.
·        با هر خوانش نوین هر شعری به عنوان مثال می توان به حقایق امور نوینی که قبلا به چشم نیامده اند، پی برد.  

1
وزن

سیاوش
وزن شعر تکرار «مفاعیلن» و کم و زیاد شدن های آن، بر حسب نیاز مضمونی آن است:
چون از شب دمی باقی است، وزن شعر هم، آن یخ زدگی را 
که در شب های بی امید دیگر نیما هست، 
ندارد و از تحرک و چالاکی بیشتری برخوردار است.

·        سیاوش همانطور که انتظار می رفت به دیالک تیک فرم و محتوا صریحا اشاره می کند و بی کلامی به نقش تعیین کننده محتوا (مضمون) نیز:
·        «چون از شب (محتوا و مضمون شعر) دمی باقی است، وزن شعر (عناصر فرمال شعر) هم، آن یخ زدگی را که در شب های بی امید دیگر (محتوا و مضمون دیگر) نیما هست، ندارد و از تحرک و چالاکی بیشتری برخوردار است.»   
·        دیالک تیک فرم و محتوا و نقش تعیین کننده محتوا را بهتر از این نمی توان بیان داشت.

2
تکیه روی واژه «شب»

سیاوش
وزن این شعر را بویژه بلحاظ واژه «شب» با دو شعر دیگر نیما مورد مقایسه قرار می دهیم:

شعر اول
شب است
شبی بس تیرگی دمساز با آن
به روی شاخ انجیر کهن، وگ دار می خواند
«وگ دار»
این شعر نیز در وزن «مفاعیلن» است.
اما شب ـ انگار ـ در ظرف زمان ایستاده و یا سنگین و سرب گونه، سراسر چشم انداز را گرفته است.
مصرع اول در بی حرکتی چنان است که گوئی دندانه های شین و سین و ت را برداشته و همه را کشیده نوشته اند.

·        این نمونه ی بی بدیل یک تحلیل دیالک تیکی است که سیاوش به میراث نهاده است:

1
·        سیاوش برای توضیح اوبژکت شناخت (شعر شبتاب) به عمل منطقی مقایسه دست می زند.

2
·        متد مقایسه اگرچه همیشه ضرور است، ولی متد قابل اعتماد و مطمئنی نیست.

3
·        با مقایسه صرف نمی توان به کشف حقیقت امری نایل آمد.

4
·        امروزه ایدئولوگ های امپریالیسم متد مقایسه را به عنوان متد محبوب خویش به خدمت گرفته اند:
·        اخبار هر ساعته رادیو تلویزیون، کاری جز مقایسه بی بنیاد جامعه امپریالیستی با عقب مانده ترین کشورهای جهان ندارند.

5
·        شعور روزمره بدین طریق از بنیاد تخریب می شود و هر زحمتکشی در جهنم جامعه سرمایه داری فکر می کند که در بهشت برین جان می کند.

6
·        اما این حقیقت امر که مردم در پاکستان و یا افغانستان تحت شرایط مادی و معنوی ذلت باری بسر می برند، دلیل بر آن نمی تواند باشد که مردم امریکا و یا آلمان در بهشت برین زندگی می کنند.

7
·        با مقایسه که نمی توان به شناخت اوبژکت معینی نایل آمد.

8
·        مقایسه فقط می تواند همانندی ها و ناهمانندی های معینی را نمودار سازد، بی آنکه به توضیح علل ریشه ای مادی و معنوی آنها قادر باشد.

9
·        از مقایسه که نمی توان به این حقیقت امر پی برد که ذلت مردم در قلان کشور نتیجه غارت آن کشور از سوی متروپول بطور نسبی و بظاهر مرفه است.

10
·        از مقایسه روسیه با آلمان که نمی توان به حمله بربرمنشانه فاشیسم بر اتحاد شوروی جوان و تخریب غیرقابل تصور ان سامان، پی برد.

11
·        سیاوش اما مقایسه را بطور دیالک تیکی جامه عمل می پوشاند و سه شعر مختلف را جزء به جزء تجزیه و سپس تحلیل می کند.

الف
·        «شب در شعر دوم ـ انگار ـ در ظرف زمان ایستاده و یا سنگین و سرب گونه، سراسر چشم انداز را گرفته است.»

ب
·        حدس ما درست بود:
·        سیاوش تریاد ماده ـ زمان ـ مکان را در نظر دارد و بسان فیلسوفی تیز اندیش به تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی مقولات یاد شده واقف است:

ت

·        زمان را سیاوش به ظرف تشبیه می کند که ماده (شب) مظروف آن است، ظرف دیگر ماده (شب) مکان است:
·        ماده در آن واحد در دو ظرف متفاوت قرار دارد:
·        ظرف مکان و ظرف زمان.
·        شب انگار در ظرف زمان یخ زده و منجمد شده است، بسان سرب که منجمد می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر