۱۳۹۳ تیر ۲۴, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (145)


سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین

یکی از رفیقان، شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد،
که کفاف، اندک دارم و عیال، بسیار و طاقت بار فاقه نمی آرم.
بارها در دلم آمد که به اقلیمی دگر، نقل کنم،
تا در هر آن صورت که زندگانی شود،
کسی را بر نیک و بد من اطلاع نباشد.

·        رفیق سعدی یکی از اعضای قشر روشنفکر جامعه فئودالی است.
·        او بیکار است و به همین دلیل در فقر و فاقه بسر می برد و اکنون از سعدی می خواهد که پارتی بازی کند و برای او در دستگاه دولت فئودالی کاری پیدا کند.

1
·        روشنفکر جامعه فئودالی ـ بر خلاف اعضای جامعه سرمایه داری ـ لقمه اندیشه را دور سرش می گرداند تا اگر شانس آورد و چیزی از آن باقی ماند، بالاخره بر دهن نهد.
·        شیوه اظهار نظر رفیق سعدی هم از سرتاپا فئودالی است.

2
·        تحلیل این شیوه اظهار نظر قرون وسطائی هم بی ضرر است و هم ضرور.
·        چون در ایران امروز ـ همچنان و هنوز ـ در به همین لولا می چرخد و به همین شیوه ابراز نظر می شود.
·        آن سان که برای کشف منظور هم میهن خویش باید به ساز و برگ تخیل و تخمین عظیمی مجهز بود.

·        اگر هم کسی در ابراز نظر خویش صریح و صادق باشد، مثلا جفنگ را جفنگ بنامد، لاشخور را لاشخور، خر را خر و طویله را طویله، فوری توپخانه ی تف و توهین و پارس و پرخاش به غرش می افتد:

«و این خصوصیت که براحتی به دیگران اهانت می کنید،
خصوصیت یک منتقد نیست
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
سعدی»

3
یکی از رفیقان، شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد  

·        رفیق سعدی توان تفکر دارد و می داند که دردش و درمان دردش چیست.
·        ولی این مانع آن نمی شود که پای قوه ی موهوم موسوم به «روزگار» را به میان کشد.
·        درد او بیکاری است و درمان دردش جستجو و یافتن اشتغال است.
·        به همین دلیل هم به جای رفتن به سراغ روزگار، نزد سعدی آمده است تا واسطه شود.
·        همین جستجوی کار نشانه ی آگاهی او به درد و درمان درد خویش است.
·        او بهتر از هر کس می داند که روزگار کذائی در این میان کاره ای نیست.

4
کفاف، اندک دارم و عیال، بسیار و طاقت بار فاقه نمی آرم.

·        همین صغری ـ کبری چیدن ها نیز از علائم طرز تبیین فئودالی ـ قرون وسطائی اند.
·        کمیت عیال و کفاف و کیفیت زیست او به سعدی ربطی ندارد.

·        در همین توضیحات واضحات، نوعی خودستیزی فئودالی ـ قرون وسطائی کمین کرده است.

·        رفیق سعدی خود را داوطلبانه و بیهوده تحقیر و تخریب می کند.

·        مگر سعدی رفیق او نیست؟

·        پس می توان صریح و ساده به او گفت که واسطه شود.
·        او ولی می خواهد که ترحم رفیق کذائی خود را برانگیزد.

·        این کرد و کار اما ماهیتا به چه معنی است؟

5
·        این کرد و کار ماهیتا همان کرد و کار گدایان و دریوزگان است:
·        این همان اثبات خفت و خواری خویش برای التماس پشیزی و یا تکه نانی است.
·        این همان خودشکنی توأم با دگرسازی، تحقیر و تخریب خود، ضمن تجلیل و تشکیل دیگری، خودستیزی ضمن دگرستائی برای نیل به آماج موقتی و حقیری است.

6
·        کرد و کار گدایان بی هویت و بی شخصیت هم جز این نیست.

·        حریفی احتمال می دهد، که پس از «معتبر گشتن گدایان» در ایران، گدا واره سازی ملت ایران بطرز رادیکال و برنامه ریزی شده ای عملی شده است.

·        از طرز رفتار تهوع انگیز اعضای این جهنم می توان به این احتمال هراس انگیز حریف پی برد:
·        دست بر سینه داشتن ها، دست بوسی ها ، فشردن اسکناسی به دست روفتگری ضمن ارتقای خود به مقام حاتم طائی کذائی. 

·        نتیجه همه این کرد و کار ها تبدیل جامعه به گدا خانه است.
·        گداخانه به معنی واقعی کلمه:
·        از سر تا پا.
·        از هیئت حاکمه تا توده.

7
بارها در دلم آمد که به اقلیمی دگر، نقل کنم،
تا در هر آن صورت که زندگانی شود،
کسی را بر نیک و بد من اطلاع نباشد.

·        راه حلی هم که به کله بی مغز روشنفکر جامعه می رسد، راه حلی فئودالی ـ جغرافیائی است:
·        تغییر محل اقامت، برای حفظ آبروی صوری خود.

·        طرز تفکر فرمالیستی هم جز این نیست:
·        فراموش کردن محتوای زیست و مطلق کردن فرم ظاهری آن.
·        وارونه سازی دیالک تیک فرم و محتوا، نمود و بود، پدیده و ماهیت.

·        این همان متد و اسلوب فکری جلال آل احمد است:
·        تقسیم سوبژکتیف جهان به شرق و غرب:
·        انقطاب جهان (تقسیم سوبژکتیویستی جهان به دو قطب متضاد) بر پایه معیار جغرافیائی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فرمالیستی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر